Dictiornary-Farsi | ضربه ازاد غیرمستقیم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
indirect free kick	ضربه ازاد غیرمستقیم


Other Matches

bricole	ضربه غیرمستقیم توپ یا گوی
free hit	ضربه ازاد
penalty hit	ضربه ازاد
kickoff	ضربه ازاد با پاشنه پا درشروع
mulligan	ضربه ازاد در بازی غیررسمی گلف
stationary tactics	دردروازه ضربه ازاد از حریف گرفتن
goal kick	ضربه ازاد مستقیم روی دروازه
rugby point	3 امتیاز برای ضربه ازاد یاضربه پنالتی
glide path	مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
hitting	ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits	ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit	ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
out of straight	غیرمستقیم
circuitous	غیرمستقیم
circuity	غیرمستقیم
backstairs	غیرمستقیم
indirect	غیرمستقیم
roundabouts	غیرمستقیم
elenctic	غیرمستقیم
roundabout	غیرمستقیم
punted	ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt	ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts	ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
transitive	رابطه غیرمستقیم
indirect expenses	مخارج غیرمستقیم
indirect loading	بارگذاری غیرمستقیم
indirect wave	موج غیرمستقیم
spot pass	پاس غیرمستقیم
indirect measurement	سنجش غیرمستقیم
indirect knowledge	معرفت غیرمستقیم
indirect question	پرسش غیرمستقیم
oblique question	پرسش غیرمستقیم
mediately	بطور غیرمستقیم
indirect suggestion	تلقین غیرمستقیم
indirect materials	مواد غیرمستقیم
mitosis	تسقیم غیرمستقیم
insinuation	دخول غیرمستقیم
indirect lighting	روشنایی غیرمستقیم
indirect laying	اتش غیرمستقیم
on costs	هزینههای غیرمستقیم
indirect labour	کار غیرمستقیم
indirect proof	برهان غیرمستقیم
indirect cost	هزینه غیرمستقیم
consequential damages	خسارت غیرمستقیم
excise duties	مالیات غیرمستقیم
at second hand	بطور غیرمستقیم
indirect taxation	مالیات غیرمستقیم
indirectly	بطور غیرمستقیم
indirect operation	عملکرد غیرمستقیم
indirect control	کنترل غیرمستقیم
impluse response	پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
direct lighting	روشن سازی غیرمستقیم
indirect labour	هزینه دستمزد غیرمستقیم
indirect resistance furnace	کوره مقاومتی غیرمستقیم
indirect release	قطع کننده غیرمستقیم
indirect addressing	نشان دهی غیرمستقیم
sinuous	غیرمستقیم گمراه کننده
indirect induction heating	گرمایش القایی غیرمستقیم
indirect transition	عبور یا انتقال غیرمستقیم
indirect quotable	نقل قول غیرمستقیم
indirect control system	سیستم کنترل غیرمستقیم
indirect light distribution	پخش نور غیرمستقیم
predicatively	بطور غیرمستقیم در خبر جمله
karyokinesis	تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
image arc furnace	کوره قوس نوری غیرمستقیم
free gyroscope	نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
to over hear any one	سخنان کسی را بطور غیرمستقیم یا بدون میل اوشنیدن
crosses	ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross	ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser	ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest	ضربه هوک پس از ضربه حریف
high sea	دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
sclaff	ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
shank	ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
free enterprise	اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
placekick	ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
excise	مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
immundity	ازاد
free play	ازاد
stand easel	ازاد
immune	ازاد
stand at ease	ازاد
opened	ازاد
open	ازاد
slack water	اب ازاد
sweeper	بک ازاد
go as you please	ازاد
opens	ازاد
self administered	ازاد
sweepers	بک ازاد
idle line	خط ازاد
suspended floor	کف ازاد
unihibit	ازاد
absolutes	ازاد
disengaged	ازاد
exempted	ازاد
sweep back	بک ازاد
free	ازاد
freed	ازاد
freeman	ازاد
freemen	ازاد
unrestrained	ازاد
at ease	ازاد
footloose	ازاد
exempts	ازاد
exempting	ازاد
loose	ول ازاد
looser	ول ازاد
exempt	ازاد
loosest	ول ازاد
unattached	ازاد
self service	ازاد
unihibited	ازاد
degage	ازاد
frees	ازاد
fetterless	ازاد
absolute	ازاد
self-service	ازاد
freeing	ازاد
blue water	دریای ازاد
free vortex	گرداب ازاد
free world	جهان ازاد
free zone	منطقه ازاد
free enterprise	کسب ازاد
freeborn	ازاد زاده
free water surface	سطح اب ازاد
freedman	ازاد شده
salmon	ماهی ازاد
free volume	حجم ازاد
free turbine	توربین ازاد
free trader	تجارت ازاد
free will	اراده ازاد
mare liberum	دریای ازاد
self-service	با انتخاب ازاد
self service	با انتخاب ازاد
idle junction	اتصال ازاد
self-employed	شغل ازاد
jiya kumite	مبارزه ازاد
free tower	برج ازاد
self employed	شغل ازاد
open air	در هوای ازاد
alfresco	درهوای ازاد
idle trunck	ترانک ازاد
idle turn	دور ازاد
kippers	ماهی ازاد نر
kipper	ماهی ازاد نر
insular	غیر ازاد
back	سطح ازاد
liberal socialism	سوسیالیسم ازاد
outworker	کارگر ازاد
liberal interpretation	تفسیر ازاد
let slip	ازاد کردن
free fall	سقوط ازاد
to let loose	ازاد کردن
let loose	ازاد کردن
idle trunck	خط اتصال ازاد
free ports	بندر ازاد
freely supported beam	تیر دو سر ازاد
freeness	ازاد بودن
out of doors	فضای ازاد
out of doors	در هوای ازاد
outdoor	درهوای ازاد
gratis	مجانی ازاد
haehiji daeh	ایستادن ازاد
liberalizer	ازاد کننده
free port	بندر ازاد
high sea	دریای ازاد
high seas	دریای ازاد
high seas	دریاهای ازاد
idle indicating signal	علامت ازاد
laissez faire economy	اقتصاد ازاد
let go	ازاد کردن
open	ازاد اشکار
free enthalpy	انتالپی ازاد
fingerling	ماهی ازاد
extrication	ازاد کردن
enfranchize	ازاد کردن
emancipator	ازاد کننده
enfranchise	ازاد کردن
enfranchised	ازاد کردن
enfranchises	ازاد کردن
arm's length	معاملات ازاد
enfranchising	ازاد کردن
idle	ازاد گشتن
idled	ازاد گشتن
idles	ازاد گشتن
floating ribs	دندههای ازاد
foul line	خط پرتاب ازاد
liberated	ازاد شده
free energy	انرژی ازاد
free electron	الکترون ازاد
free economy	اقتصاد ازاد
free competition	رقابت ازاد
free climbing	صعود ازاد
free atmosphere	اتمسفر ازاد
free association	تداعی ازاد
free aqifer	سفره ازاد
idlest	ازاد گشتن
drifting mine	مین ازاد
cast loose	ازاد کردن