Dictiornary-Farsi | طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
segregative	طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض


Other Matches

separated	جدایی تفکیک
separates	جدایی تفکیک
separate	جدایی تفکیک
impartible	جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
part	تفکیک کردن تفکیک شدن
aspirant	طالب
aspirants	طالب
warmongers	طالب جنگ
warmonger	طالب جنگ
scientific	طالب علم
to be in demand	طالب داشتن
wishful	طالب خواستار
applicant	تقاضا کننده طالب
It is much sought after	خیلی طالب دارد.
applicants	تقاضا کننده طالب
fly by night	طالب سود انی
emulous	رشک برنده طالب
divorcing	جدایی
divorced	جدایی
divorces	جدایی
divorce	جدایی
dissociation	جدایی
seclusion	جدایی
separations	جدایی
dislocation	جدایی
segregation	جدایی
separation	جدایی
isolation	جدایی
divorcement	جدایی
disunion	جدایی
disseverance	جدایی
breakdown	جدایی
sequester	جدایی
gulf	جدایی
schismatism	جدایی
breakdowns	جدایی
gulfs	جدایی
disconnexion	جدایی
breakaway	جدایی
disjunction	جدایی
disconnectedness	جدایی
seperation	جدایی
discreteness	جدایی
rupturing	سکستگی جدایی
ruptures	سکستگی جدایی
rupture	سکستگی جدایی
filled with water	دال بر جدایی
seperation point	نقطه جدایی
separative	حاکی از جدایی
detachable	جدایی پذیر
abscission	جدایی دریدگی
to cut the painter	جدایی انداختن
to break company	جدایی کردن
schisms	جدایی شقاق
schism	جدایی شقاق
integral	جدایی ناپذیر
severance	جدایی مجزایی
desegregation	جدایی زدایی
separation anxiety	اضطراب جدایی
detribalization	جدایی از قبیله
segregationist	جدایی گرای
schismatism	ایجاد جدایی تفرقه
parthian glance	نگاه هنگام جدایی
judicial separaion	جدایی زن و شوهر از نظرحقوقی
phallic	وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
That is a separate question.	این یک موضوع جدایی است.
segregationist	طرفدار جدایی نژاد سفید وسیاه
discrimination	حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
olympian	اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic	وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial	وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
subglacial	وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological	وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral	وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic	وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
ab	پیشوند لاتین بمعنی >دوراز< و>از< و >جدایی < و >غیر<مانند ABuse و ABaxial
phylar	وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular	وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic	وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic	وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical	وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal	وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
secession	تفکیک
breaks	تفکیک
demodulation	تفکیک
breakdowns	تفکیک
breakdown	تفکیک
secernment	تفکیک
break	تفکیک
severance	تفکیک
differentiation	تفکیک
analysis	تفکیک
parting	تفکیک
partings	تفکیک
denotation	تفکیک
separations	تفکیک
segregation	تفکیک
disintegration	تفکیک
separating	تفکیک
break down	تفکیک
resolutions	تفکیک
resolution	تفکیک
dissociation	تفکیک
disjunction	تفکیک
separation	تفکیک
removal	تفکیک
detaches	تفکیک کردن
separation	تفکیک کردن
racial segregation	تفکیک نژادی
detaching	تفکیک کردن
detach	تفکیک کردن
separable	قابل تفکیک
separable	تفکیک پذیر
parcelling	تفکیک زمین
ionic dissociation	تفکیک یونی
separator	تفکیک کننده
photodissociation	تفکیک نوری
optical resolution	تفکیک نوری
separation	تفکیک متارکه
detachable	قابل تفکیک
separability	تفکیک پذیری
self dissociation	خود تفکیک
segregation	تفکیک کردن
dissociating	تفکیک نمودن
dissociates	تفکیک نمودن
separations	تفکیک کردن
knocked down	تفکیک شده
diacritical	تفکیک کننده
separates	تفکیک کردن
separated	تفکیک کردن
dissociation	تفکیک گسستگی
low resolution	تفکیک پایین
discriminator	تفکیک کننده
disjunct	وجه تفکیک
diacritic	تفکیک کننده
centrifuge	تفکیک کردن
dissociation constant	ثابت تفکیک
dissociate	تفکیک نمودن
division of powers	تفکیک قوا
inseparable	تفکیک ناپذیر
separations	تفکیک متارکه
dissociation energy	انرژی تفکیک
response differentiation	تفکیک پاسخ
resolving power	قدرت تفکیک
resolvable	تفکیک پذیر
resolution power	توان تفکیک
dissociation curve	منحنی تفکیک
detachable bottom	کف قابل تفکیک
separate	تفکیک کردن
predissociation	پیش تفکیک
severable	تفکیک پذیر
detachment	جداسازی تفکیک
detachments	جداسازی تفکیک
partition	تفکیک کردن
split risk	تفکیک خطر
partitions	تفکیک کردن
resolution	تفکیک پذیری
thermal dissociation	تفکیک گرمایی
color separation	تفکیک رنگ
degree of dissociation	درجه تفکیک
break down of negotiation	تفکیک مذاکرات
break up	تفکیک کردن
demodulator	تفکیک کننده
break bulk	تفکیک محصولات
resolutions	تفکیک پذیری
centrifuges	تفکیک کردن
monarchic	وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic	وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory	وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic	وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy	وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey	وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
segregation	تفکیک ذرات بتن
break bulk agent	عامل تفکیک محصولات
resolving agent	عامل تفکیک کننده
resolving power	توان تفکیک تلسکوپ
desegregated	تفکیک زدایی کردن
desegregate	تفکیک زدایی کردن
bond dissociation energy	انرژی تفکیک پیوند
segregate	جدا سازی تفکیک
segregates	جدا سازی تفکیک
segregating	جدا سازی تفکیک
break bulk cargo	محمولات تفکیک شده
principle of separation of powers	اصل تفکیک قوا
resolutions	تفکیک پذیری رفع
resolution	تفکیک پذیری رفع
preesolved	پیش تفکیک شده
work breakdown structure	ساختار تفکیک کار
modem	تلفیق و تفکیک کننده
partition	وسیله یا اسباب تفکیک
separably	بطور قابل تفکیک
low resolution	تفکیک پذیری پایین
separatism	تفکیک تجزیه طلبی
partitions	وسیله یا اسباب تفکیک
denominationalism	اعتقاد به تفکیک و تقسیم
desegregating	تفکیک زدایی کردن
inseparable	غیر قابل تفکیک
desegregates	تفکیک زدایی کردن
system resolution	تفکیک سیستم کار دستگاه
denote	تفکیک کردن علامت گذاردن