Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
structured design
طراحی ساختار یافته
Other Matches
reverse
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
centralized design
طراحی تمرکز یافته
arrays
ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
array
ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
kinematics
فرایند مهندسی کامپیوتر برای ترسیم یا روح دادن اجزاماشین یا ساختار تحت طراحی سیستم
structured programming
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
frostwork
نقشی که به تقلید ان درست کنند طراحی شبیه شبنم یخ زده طراحی گردی
hierarchies
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
nubus
NUbus به اداپتوری نیاز داردکه مخصوصا" برای گیرندههای 69 سوزنی طراحی ان طراحی شده گذر گسترشی سریع کامپیوترacintosh
cad
طراحی به کمک کامپیوتر طراحی کامپیوتری
cads
طراحی به کمک کامپیوتر طراحی کامپیوتری
computer aided design
طراحی به کمک کامپیوتر طراحی کامپیوتری
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
nsfnet
یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
computer aided design and drafting
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
findings
یافته
finding
یافته
structure
ساختار
structuring
ساختار
structures
ساختار
architecture
ساختار
allocated
اختصاص یافته
past
پایان یافته
abroad
گسترش یافته
generalized
تعمیم یافته
glorified
تجلیل یافته
matched
تطبیق یافته
linked
پیوند یافته
inserted
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
awakened
اگاهی یافته
extended
تمدید یافته
done
وقوع یافته
deployed
گسترش یافته
transferred
انتقال یافته
tuned
وفق یافته
depauperate
تقلیل یافته
downfallen
زوال یافته
due out
خاتمه یافته
endrgized
انرژی یافته
nascent
پیدایش یافته
applied
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
full-fledged
تکامل یافته
full fledged
تکامل یافته
structured
ساخت یافته
appointed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
organized
سازمان یافته
deployed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
mature economy
تکامل یافته
nee
تولد یافته
wany
کاهش یافته
waney
کاهش یافته
porrect
بسط یافته
transmissive
انتقال یافته
expanded
بسط یافته
instinct with force
نیرو یافته
installed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
instinct with life
روح یافته
network structure
ساختار شبکهای
close packed structure
ساختار تنگچین
network stracture
ساختار شبکه
nested structure
ساختار لانهای
structure
[first order]
ساختار
[ریاضی]
control structure
ساختار کنترلی
crane construction
ساختار جرثقیل
crystal structure
ساختار بلور
crystalline structure
ساختار بلوری
structure factor
عامل ساختار
data structure
ساختار داده ها
decision structure
ساختار تصمیم
molecular structure
ساختار مولکولی
diamond structure
ساختار الماس
nuclear structure
ساختار هستهای
block structure
ساختار بلوکی
structure chart
نمودار ساختار
fabric
ساختار ساختمان
shell structure
ساختار لایهای
sequence structure
ساختار ترتیبی
selection structure
ساختار گزینشی
tree structure
ساختار درخت
ring structure
ساختار حلقهای
relational structure
ساختار رابطهای
superstructure
ساختار بالا
pyramidal structure
ساختار هرمی
age structure
ساختار سنی
atomic structure
ساختار اتمی
band structure
ساختار نواری
superstructures
ساختار بالا
structuring
ساختار ساخت
linear structure
ساختار خطی
lewis structure
ساختار لوویس
kekule structure
ساختار ککوله
grain structure
ساختار بلوری
structure
ساختار ساخت
helical structure
ساختار مارپیچی
ingots structure
ساختار شمش
inverted structure
ساختار معکوس
internal structure
ساختار داخلی
institutional structure
ساختار نهادی
structures
ساختار ساخت
list structure
ساختار لیست
fine structure
ساختار فریف
cellular structure
ساختار شبکهای
file structure
ساختار فایل
economic structure
ساختار اقتصادی
electronic structure
ساختار الکترونی
factor structure
ساختار عاملی
loop structure
ساختار حلقهای
sort merge program
پردازش تعمیم یافته
development system
سیستم توسعه یافته
developed contries
ممالک توسعه یافته
reborn
تولد تازه یافته
elaborated code
رمز بسط یافته
contd
مخفف ادامه یافته
generalized coordinates
مختصات تعمیم یافته
inning
زمین باز یافته
diminished
[قوس تقلیل یافته]
mature soil
خاک تکامل یافته
structured english
انگلیسی ساخت یافته
structured walkthroughs
بررسیهای ساخت یافته
mature economy
اقتصاد رشد یافته
twice born
تولدتازه روحانی یافته
organized market
بازار سازمان یافته
endarch
از مرکزبخارج امتداد یافته
systematized delusions
هذیانهای نظام یافته
bimanual
بادودست انجام یافته
formatted display
نمایش شکل یافته
linked subroutine
زیربرنامه پیوند یافته
allopatric
بتنهایی وقوع یافته
extended precision
دقت توسعه یافته
diminished
: تقلیل یافته کاسته
generalized routine
روال تعمیم یافته
extended memory
حافظه توسعه یافته
reduced form
فرم تقلیل یافته
reduced mass
جرم کاهش یافته
redivivus
تولد تازه یافته
organises
بازار سازمان یافته
finds
چیز یافته مکشوف
organising
بازار سازمان یافته
find
چیز یافته مکشوف
organize
بازار سازمان یافته
organizes
بازار سازمان یافته
organizing
بازار سازمان یافته
generalized force
نیروی تعمیم یافته
cubic closed packed structure
ساختار مکعبی تنگچین
structuralist
وابسته به ساختار گرایی
sequence control structure
ساختار کنترل ترتیبی
loop control structure
ساختار کنترل حلقه
sequential data structure
ساختار ترتیبی داده
contiguous data structure
ساختار دادههای همجوار
secondary structure of portein
ساختار دوم پروتئین
centralized network configuration
ساختار شبکهای متمرکز
infrastructure
ساختار یا سرویس ابتدایی
database structure
ساختار پایگاه داده ها
valence bond structure
ساختار پیوند والانسی
structuralists
وابسته به ساختار گرایی
branch control structure
ساختار کنترل انشعاب
work breakdown structure
ساختار تفکیک کار
algebraic structure
ساختار جبری
[ریاضی]
tertiary structure of protein
ساختار سوم پروتئین
straight chain structure
ساختار راست زنجیر
structuring
پی ریزی کردن ساختار
structures
پی ریزی کردن ساختار
graphic data structure
ساختار داده گرافیکی
hyperfine structure
ساختار فوق فریف
hydrogen depleted structure
ساختار هیدروژن زدوده
hierachical structure
ساختار سلسله مراتبی
structure
پی ریزی کردن ساختار
roughing
طراحی
planning
طراحی
graphic fitting
خط کش طراحی
ichnography
طراحی
IAB
ل طراحی
drafting machine
خط کش طراحی
designing
طراحی
Internet
ل طراحی
design
طراحی
designs
طراحی
draughtsmanship
طراحی
architectonics
طراحی
completed
خاتمه یافته یا کامل شده
completes
خاتمه یافته یا کامل شده
complete
خاتمه یافته یا کامل شده
the developed world
جهان توسعه یافته
[پیشرفته]
regenerated
زندگی تازه و روحانی یافته
human oriented language
زبان ارایش یافته بشری
less developed countries
کشورهای کمتر توسعه یافته
extended character set
مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
generalized reinforcer
تقویت کننده تعمیم یافته
regenerating
زندگی تازه و روحانی یافته
content addressed
نشامی یافته از روی محتوی
crumblings
فاسد شده زوال یافته
regenerate
زندگی تازه و روحانی یافته
That is despised which is cheaply obtained.
<proverb>
ارزان یافته خوار است .
fully formed character
کاراکتر تمام شکل یافته
regenerates
زندگی تازه و روحانی یافته
generalized inhibitory potential
پتانسیل بازداشتی تعمیم یافته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com