Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
projective
طرحی ایجاد شده بوسیله انعکاس یاتصویر
Other Matches
reflectorize
ایجاد انعکاس کردن
reflecterize
ایجاد انعکاس کردن
diplococcic
ایجاد شده بوسیله باکتری اوره
diplococcal
ایجاد شده بوسیله باکتری اوره
ultraviolet
ایجاد شده بوسیله اشعه ماورا بنفش یافرابنفش
linocut
چاپی که بوسیله کلیشه روی مشمع ایجاد میگردد
accretion
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
parthenogenesis
ایجاد مولود بوسیله جنس مونث بدون عمل لقاح
echoed
انعکاس صدا انعکاس موج
echoing
انعکاس صدا انعکاس موج
echo
انعکاس صدا انعکاس موج
echoes
انعکاس صدا انعکاس موج
portrait
عکس یاتصویر صورت
living picture
نمایش یاتصویر برجسته
portraits
عکس یاتصویر صورت
ich nographic
طرحی
schematic
طرحی
to suggest a plan
طرحی راپیشنهادکردن
configural scoring
نمره گذاری طرحی
crutch
طرحی در فرش چینی
To implement a project.
طرحی را پیاده کردن
pursuance of a plan
اجرای نقشه یا طرحی
proposal
پیشنهاد
[برنامه ای یا طرحی]
project method
روش اموزش طرحی
non-starters
طرحی که انجام نمیشود
non-starter
طرحی که انجام نمیشود
to mark out one's course
طرحی برای رویه خود ریختن
ichnographic
وابسته به طراحی یازمینه سازی طرحی
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
K-plan
[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
ActiveX
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
Elibilinde
[طرحی ترکی در گلیم بافی که نمادی از یک انسان و حالت دست به کمر وی را نشان می دهد.]
linking
طرحی که به شما امکان درج داده از یک برنامه کاربردی به دیگری می دهید با کمک تابع OCE
reflexion
انعکاس
reflectiveness
انعکاس
reaction
انعکاس
reactions
انعکاس
reactional
انعکاس
reflectance
انعکاس
reflection
انعکاس
replication
انعکاس
scattered design
طرح افشان
[طرحی مخلوط و پرکار از انواع نگاره ها که بسیار پر کار بوده و تمام فضاهای متن فرش را می پوشاند.]
stereograph
نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
reflexivity
انعکاس پذیری
reflexible
قابل انعکاس
reflexible
انعکاس پذیر
echo
انعکاس صدا
repercussion
انعکاس برگشت
echoes
انعکاس صدا
echoed
انعکاس صدا
first order reflection
انعکاس مرتبه یک
reflexibility
انعکاس پذیری
echoing
انعکاس صدا
internal reflection
انعکاس درونی
reflectors
الت انعکاس
reflector
الت انعکاس
anechoic
بدون انعکاس
reflectance ink
جوهر انعکاس
atmospheric refraction
انعکاس جوی
bottom bounce
انعکاس از کف دریا
zigzag reflection
انعکاس متعدد
reflectance
قابلیت انعکاس
reflecting power
قدرت انعکاس
reflection plane
صفحه انعکاس
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
rotational reflection axis
محور چرخش انعکاس
catacoustics
مبحث انعکاس صوت
echo sounder
انعکاس سنج صدا
echo sounding
عمق یابی انعکاس صوت
echo suppression
جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
ice blink
سفیدی افق از انعکاس دریا
homing mine
مین حساس به انعکاس امواج
catadioptrics
مبحث انعکاس و انکسار نور
brightness
تغییر شدت انعکاس نور
baffling
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffles
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
antiphony
انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
coastal refraction
انعکاس ساحلی امواج رادیویی
baffle
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffled
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
fixed echo
انعکاس ثابت روی صفحه رادار
photogene
انعکاس یا تصویر بعدی چیزی در شبکیه
snowblink
انعکاس نور خورشید بر روی برف یا یخ
sunlight
تابش افتاب انعکاس نور خورشید
keying interval
فاصله زمانی بین دو انعکاس موج رادار
active mine
مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
to the echo
چنان بلند که تولید انعکاس صدا می نماید
terrain return
انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
illumination by reflection
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
feedback
پس دهی فیدبک انعکاس انرژی ازمداری به مدار دیگر
microphonics
انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
sky man
انعکاس عکس برف یا زمین یاشکل ابها در ابرها
luminaire
دستگاه نورافکن مرکب ازحباب ودستگاه انعکاس نوروغیره
side tone
انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
sky glow
انعکاس نور یک جنگ افزار یاشعله دهانه ان در صفحه اسمان
glared
انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glare
انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glares
انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
balance
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balances
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
simple design
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
confusion reflector
وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
illumination by diffusion
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
skin paint
نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
water sky
لکههای دریاچهای شکل درداخل ابرها شکل انعکاس تصویر دریاچه ها روی ابر
cisc
مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
white out
انحراف افق به علت انعکاس نور خورشید روی برف خطای تشخیص محل افق
reflectance
قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
with
بوسیله
wherewithal
که بوسیله ان
by
بوسیله
at the hand of
بوسیله
by the instrumentality of
بوسیله
via
بوسیله
per
بوسیله
thruogh the a of
بوسیله
by dint of
بوسیله
of
بوسیله
whereby
که بوسیله ان
perprep
بوسیله
osmose
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
hydromancy
تفال بوسیله اب
hydrolysis
تجزیه بوسیله اب
by the f.
بوسیله لمس
by wire
بوسیله تلگراف
municipally
بوسیله شهرداری
electrically
بوسیله برق
per pais
بوسیله مملکت
per pais
بوسیله کشور
by depty
بوسیله نماینده
pouring
تراوش بوسیله ریزش
aerotherapeutics
معالجه بوسیله هوا
electromotive
متحرک بوسیله برق
aeromancy
تفال بوسیله هوا
patents
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
patenting
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
patented
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
patent
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
dragonnades
بوسیله سواره نظام
diathermy
معالجه بوسیله حرارت
to scent out
بوسیله بوجستجوکردن ویافتن
traingulation
پیمایش بوسیله مثلثات
windblown
در حرکت بوسیله باد
windswept
بوسیله باد جاروشده
semaphore
مخابره بوسیله پرچم
intuitively
بوسیله درک مستقیم
baptising
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
churns
بوسیله اسباب گردنده
churned
بوسیله اسباب گردنده
churn
بوسیله اسباب گردنده
brews
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
brewed
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
baptize
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
infiltration
پالایش بوسیله تراوش
to pick thanks
بوسیله سخن چینی
electric chair
اعدام بوسیله برق
pours
تراوش بوسیله ریزش
poured
تراوش بوسیله ریزش
pour
تراوش بوسیله ریزش
baptizing
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
sent via e-mail
بوسیله ایمیل فرستاده شد
radar scan
مراقبت بوسیله رادار
in propria persona
بوسیله خود شخص
pipeage
ترابری بوسیله لوله
lapped joint
اتصال بوسیله پوشش
leaching
تصفیه بوسیله شستشو
pipe down
بوسیله شیپور یا نای
pipage
ترابری بوسیله لوله
phototypography
چاپ بوسیله عکسبرداری
postage
حمل بوسیله پست
photogelatin process
چاپ بوسیله ژلاتین
galvanography
روی مس بوسیله اندودکهربایی
hydromancer
تفال زننده بوسیله اب
eluviation
انتقال بوسیله بادوباران
hydrolyze
بوسیله اب تجزیه شدن
brew
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
seagirt
محصور بوسیله دریا
radar return
انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
chafe
بوسیله اصطکاک گرم کردن
to buy something at an auction
چیزی را در
[بوسیله]
حراجی خریدن
photocopies
رونوشت برداری بوسیله عکاسی
intercommunication system
ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
photocopy
رونوشت برداری بوسیله عکاسی
instantiate
معرفی کردن بوسیله کنسرت
chafing
بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafes
بوسیله اصطکاک گرم کردن
latch
بوسیله کلون محکم کردن
latches
بوسیله کلون محکم کردن
incuse
نقش شده بوسیله چکش
suicide attack
قصد کشت بوسیله خودکشی
suicide bombing
قصد کشت بوسیله خودکشی
photocopied
رونوشت برداری بوسیله عکاسی
lyophiled
خشک شده بوسیله انجمادسخت
massotherapy
معالجه بوسیله مشت و مال
memoria technica
فن یا شیوهای که بوسیله ان یادوهوش رانیرومندمیسازند
photomap
نقشه برداری بوسیله عکاسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com