Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
Akstafa peacock
طرح طاووس در فرش های ترکمنی و قفقازی مربوط به همین نام
Other Matches
Lenkoran medallion
ترنج لن کران
[این نوع ترنج در فرش های قفقازی و ترکمنی بکار می رود و نام آن از شهری به همین اسم در آذربایجان روسیه گرفته شده و جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
Temerchin motife
نگاره تمرچین
[این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
peacock
طرح طاووس
[این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
There is the rub .
گیر کار همین جاست (همین است )
Ushak medallion
ترنج عشاق
[این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
turkoman
ترکمنی
turcoman
ترکمنی
karachoph design
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
caucasian
قفقازی
Gohar carpet
فرش گوهر
[این فرش که توسط بافنده ای به همین نام از اهالی ارمنستان وسیه بافته شده از فرش های شاخص و کلیدی این منطقه محسوب شده و طرح آنرا مربوط به قره باغ می دانند.]
caucasian rug
قالی قفقازی
paleface
نژاداریایی قفقازی
peacock
طاووس
pavo
طاووس
pavonis
طاووس
peacocks
طاووس
peachick
جوجه طاووس
White peacock
طاووس سفید
peacockist
خودفروش طاووس وش
royal poinciana
درخت گل طاووس
peahens
طاووس ماده
peahen
طاووس ماده
carnation motif
طرح گل میخک در قالی های قفقازی و ترکی
pavonine
پرطاووسی طاووس نما
dyer's broom
طاووس پاکوتاه طاووسی رنگ
He is as proud as the peacock.
<proverb>
مثل طاووس مغرور است .
Royal Bokhara
فرش سلطنتی بخاراتی
[این واژه تجاری به فرش های ترکمنی با کیفیت بالا اطلاق می شود.]
S-border
حاشیه های اس
[در بعضی از فرش ها، خصوصا قفقازی و آناتولی از نگاره هایی به شکل حرف اس یا زد لاتین جهت تزئین استفاده می کنند.]
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
Soumak medallion
ترنج سوفی
[ترنج سوماکی]
[این نوع ترنج لوزی شکل را به فرش های قفقازی نسبت می دهند.]
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
caucasus
منطقه قفقاز و یا آذربایجان و ارمنستان امروزی در شوروی که قالی آن با گره ترکی و نقوش هندسی همراه بوده و به نام قالی قفقازی معروف است
this same
همین
One of these days .
همین روزها
In the vicinity ( neighbourhood ).
همین نزدیکی ها
alike
<adv.>
به همین نحو
all the same
<adv.>
به همین نحو
ditto
<adv.>
به همین نحو
in like manner
<adv.>
به همین نحو
likewise
<adv.>
به همین نحو
very
همان همین
This very day .
همین امروز
that is it
همین است
that once
همین یکبار
that is a
همین است
immediately next door
<adv.>
همین جنبی
in this way
<adv.>
بخاطر همین
that is a
همین بود
this once
همین یکبار
not long a go
همین تازگی ها
as a result of this
<adv.>
بخاطر همین
for that reason
<adv.>
بخاطر همین
in this vein
<adv.>
بخاطر همین
in this manner
<adv.>
بخاطر همین
for this reason
<adv.>
بخاطر همین
one of these o c shortlies
در همین روزها
immediately next door
<adv.>
همین همسایه ای
therefore
<adv.>
بخاطر همین
hence
<adv.>
بخاطر همین
by impl
<adv.>
بخاطر همین
consequently
<adv.>
بخاطر همین
as a consequence
<adv.>
بخاطر همین
as a result
<adv.>
بخاطر همین
in this wise
<adv.>
بخاطر همین
in this respect
<adv.>
بخاطر همین
by implication
<adv.>
بخاطر همین
insofar
<adv.>
بخاطر همین
in consequence
<adv.>
بخاطر همین
thus
[therefore]
<adv.>
بخاطر همین
in so far
<adv.>
بخاطر همین
in this sense
<adv.>
بخاطر همین
whereby
<adv.>
بخاطر همین
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
steadies
همین راه برو
Right now .
همین الان ( حالا)
I arrived as soon as he left ( went ) .
همین که رفت من آمدم
steadiest
همین راه برو
steady
همین راه برو
steadying
همین راه برو
I'll bring it right away .
همین الان می آورم
last sunday
همین یکشنبه که گذشت
letter of even date
نامه همین تاریخ
steadied
همین راه برو
the th inst
پنجم همین ماه
this very question
دقیقا همین پرسش
from now on
<idiom>
درست از همین لحظه به بعد
stick around
<idiom>
همین دوروبر منتظر ماندن
In fact, that is just what is good about it.
اتفاقا"خوبیش در همین است
For example ( instance ) , lets take Iran .
مثلا" فرضا" همین ایران
I have to study
من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
the whole of morality is there
همه اخلاق همین جا است
This is precisely ( exactly) what I wanted to know .
همین رامی خواستم بدانم
repeat range
با همین مسافت تیراندازی کنید
latch hooks
طرح قفل قلاب شکل
[این طرح با لبه مثلثی شکل و یا مربع شکل بصورت ردیف های موازی و متناوب هم جهت، در حاشیه فرش های روستائی و ترکمنی بکار می رود.]
Is that your final word ?
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
He just went outside.
او
[مرد]
همین الان رفت به بیرون.
He just stepped out.
او
[مرد]
همین الان رفت به بیرون.
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
pan cosmism
اعتقاد باینکه هر چه هست همین مادیات است
She is obsessed with it .
فکر وذکرش فقط همین است وبس
That is all we needed!That caps ( beats ) all !
واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
Knock off your fighting right now!
همین الآن از توی سر همدیگر زدن دست بکشید !
Wherever you go the sky has the same colour .
<proverb>
به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
table carpet
فرش رومیزی
[اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now.
من فردا با او
[مرد]
تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
universal roll
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
subjective
فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
acanthus design
طرح پیچک
[الهام گرفته شده از گیاهی به همین نام یعنی آکانتوس که بیشتر در طرح گل فرنگ یا گوبلن دیده می شود]
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
close corporation
شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
fragment
[فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
correspondents
مربوط به
cretaceous
مربوط به گچ
pertinent
مربوط
correspondent
مربوط به
lineal
مربوط به خط
coordinate
مربوط
pertinent
مربوط به
condequent
مربوط
caprine
مربوط به بز
for
مربوط به
coherent
مربوط
as for
مربوط به
curatorial
مربوط به
proper
مربوط
affined
مربوط
apposite
مربوط
vespertinal
مربوط به شب
pertinenet
مربوط
eight bit system
مربوط به یک
relevant
مربوط
related
مربوط
hydraulic
مربوط به اب
pertaining
مربوط به
irrelevant
نا مربوط
germane
مربوط
Lori Pambak motif
ترنج لری
[پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
hawaiian
مربوط به هاوایی
pyric
مربوط به سوختن
commercial
مربوط به تجارت
attached
مربوط متعلق
quadrantal
مربوط به تراز
military
مربوط به نظام
facial
مربوط به صورت
valedictory
مربوط به خداحافظی
connects
مربوط کردن
textual
مربوط به متن یا نص
concern
مربوط بودن به
concerns
مربوط بودن به
dependent
مربوط محتاج
outbound
مربوط به خارج
racing
مربوط بمسابقه
fossil
مربوط بادوارگذشته
fossils
مربوط بادوارگذشته
acetarious
مربوط به سالاد
achaean
مربوط به اخائیه
procephalic
مربوط به جلو سر
connect
مربوط کردن
professorate
مربوط به استادی
American
مربوط بامریکا
Americans
مربوط بامریکا
circumstantial
مربوط به موقعیت
baronial
مربوط به بارون
ovarian
مربوط به تخمدان
nautical
مربوط به کشتیرانی
nasal
مربوط به بینی
fractional
مربوط به بخشها
fractional
مربوط به بخشهایی
achaian
مربوط به اخائیه
bawdy
مربوط به جاکشی
textuary
مربوط به متن
feminine
مربوط به جنس زن
my
مربوط بمن
nuclear
مربوط به اتمی
testamentary
مربوط به وصیتنامه
thematic
مربوط بموضوع
congressional
مربوط به کنگره
thallous
مربوط به تالیوم
speculative
مربوط به اندیشه
technological
مربوط به فناوری
technologically
مربوط به فناوری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com