Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
godchild
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchildren
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
Other Matches
In the fullness lf time .
به موقع خود ( به موقع مقرر همگام با گذشت زمان )
blue baby
طفلی مبتلا به یرقان ازرق
child adoption
فرزند خواندگی
adoption
فرزند خواندگی
sederunt
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
adoptionist
معتقد به فرزند خواندگی عیسی
adoption
مربوط به قضیه پسر خواندگی عیسی
special bastard
هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
baptistry
تعمید
baptism
تعمید
baptisms
تعمید
baptistery
تعمید
christened
تعمید دادن
baptistery
جای تعمید
baptisms
غسل تعمید
baptize
تعمید دادن
baptising
تعمید دادن
baptises
تعمید دادن
christens
تعمید دادن
christen
تعمید دادن
baptizes
تعمید دادن
baptized
تعمید دادن
baptised
تعمید دادن
baptistry
جای تعمید
Baptist
تعمید دهنده
baptism
غسل تعمید
Baptists
تعمید دهنده
baptizing
تعمید دادن
adopt
تعمید دادن
pedobaptism
تعمید کودکان
baptizer
دهندهء غسل تعمید
font
[حوض غسل تعمید]
particular baptists
گروهی از تعمید کنندگان
baptismal
وابسته به غسل تعمید
prices are sagging
قیمتهاپایین میاید
it snows
برف میاید
i feel sleepy
خوابم میاید
mennonite
فرقهای از مسیحیان مخالف تعمید
adopting
تعمید دادن نام گذاردن
adopts
تعمید دادن نام گذاردن
fontal
وابسته به حوض غسل تعمید
dips
تعمید دادن غوطه ور شدن
christening
مراسم تعمید ونامگذاری بچه
dip
تعمید دادن غوطه ور شدن
baptism
ایین غسل تعمید و نامگذاری
baptisms
ایین غسل تعمید و نامگذاری
perfusion
غسل تعمید بوسیله اب پاشی
This dress suits me .
این لباس به من میاید.
it reeks of blood
بوی خون از ان میاید
it thunders
صدای اسمان غرغره میاید
his manners smackofselfishness
بوی خودپسندی از رفتارش میاید
palingenesis
تجوید از راه تولد ایین تعمید مسیحیان
gluten
سریشمی که ازشاخ واستخوان بدست میاید
gerunds
باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
ace
میباشد که بصورت ترکیب با سایرکلمات میاید
aces
میباشد که بصورت ترکیب با سایرکلمات میاید
gerund
باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
eider down
پرنرمی که ازمرغابی شمالی بدست میاید
green corn
ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
growl
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
internal evidence
مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
growling
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
dry ice
یخی که از جامدکردن اکسید دو کربن بدست میاید
growled
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growls
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
mannose
ماده قندی که ازاکسیداسیون مانیتول بدست میاید
efflore scence
قشر سفید رنگی که در سطح بتن بوجود میاید
labdanum
ماده معطر تلخی که از انواع لادن بدست میاید
gametocyte
سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
do
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
venriloquism
سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
guinea pigs
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
guinea pig
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
Santa Claus
شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
metaprotein
هریک از مشتقات پروتئین که از فعل وانفعال اسید وقلیابدست میاید
gelling
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelled
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gel
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelled
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gels
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelling
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jells
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
egg tooth
نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
ethereal
روحانی
spiritualist
روحانی
unfrocked
روحانی
spiritual
روحانی
etherean
روحانی
clergymen
روحانی
clergyman
روحانی
anagogic
روحانی
unworldly
روحانی
marabou
روحانی
heavenly
روحانی
herdsmen
روحانی
unwordly
روحانی
sacred
روحانی
herdsman
روحانی
spiritualists
روحانی
marabout
روحانی
spiritually
روحانی
heavenliness
روحانی الوهیت
etherealize
روحانی کردن
spiritual
روحانی معنوی
spirilual nutriment
غذای روحانی
residentiary
روحانی مقیم
prelacy
حکومت روحانی
charisma
جذبه روحانی
pastors
پیشوای روحانی
pater
پدر روحانی
pastorate
پیشوایی روحانی
hierarch
رئیس روحانی
padre
پدر روحانی
padres
پدر روحانی
spirituality
عالم روحانی
spiritualize
روحانی کردن
hymn
سرود روحانی
perdition
مرگ روحانی
pastor
پیشوای روحانی
temporal
غیر روحانی
copartnership
ردای روحانی
laywoman
زن غیر روحانی
lay
غیر روحانی
lays
غیر روحانی
hymns
سرود روحانی
antibiotic
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotics
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
evangelic
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelical
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
religious
تارک دنیا روحانی
hiearchic
وابسته به سران روحانی
inquisitional
وابسته به دادگاه روحانی
layman
شخص غیر روحانی
gnosticism
فلسفه عرفانی یا روحانی
raptures
شعف وخلسه روحانی
raptures
وجد روحانی ربایش
rapture
شعف وخلسه روحانی
laymen
شخص غیر روحانی
rapture
وجد روحانی ربایش
priests
روحانی کشیشی کردن
secularizes
غیر روحانی کردن
secularized
غیر روحانی کردن
secularize
غیر روحانی کردن
secularising
غیر روحانی کردن
secularises
غیر روحانی کردن
secularised
غیر روحانی کردن
goddaughters
دختر خواندهی روحانی
priest
روحانی کشیشی کردن
subdeacon
معاون گماشته روحانی
laicism
غیر روحانی بودن
secularizing
غیر روحانی کردن
deconsecrate
غیر روحانی کردن
spirituous
دارای حالت روحانی
heaven
خدا عالم روحانی
pneumatology
مبحث موجودات روحانی
twice born
تولدتازه روحانی یافته
heavens
خدا عالم روحانی
secular songs
سرودهای غیر روحانی
goddaughter
دختر خواندهی روحانی
apostles
عالیترین مرجع روحانی
spiritualization
جنبه روحانی دادن به
apostle
عالیترین مرجع روحانی
charism
عطیه الهی جذبه روحانی
laity
مردم غیر روحانی ناشی
minor order
صفوف روحانی پایین درجه
unfrock
از کسوت روحانی خارج شدن
defrock
خلع کسوت روحانی کردن
reborn
تغییر حالت روحانی یافته
regenerated
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating
زندگی تازه و روحانی یافته
spiritual
غیر مادی بطور روحانی
gnostic
دارای اسرار روحانی نهانی
gnosis
دانش رازهای روحانی عرفان
regenerate
زندگی تازه و روحانی یافته
disfrock
ازکسوت روحانی خارج شدن
laicize
بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
major seminary
دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
officiant
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
hierarchies
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
despiritualize
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
hierarchy
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
revest
جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
at an unearthy hour
بی موقع
term
موقع
termed
موقع
terming
موقع
siting
موقع
when
در موقع
ill-timed
بی موقع
unseasonable
بی موقع بی جا
inopportunely
بی موقع
unseasonably
بی موقع بی جا
period
موقع
periods
موقع
nail
به موقع
nailed
به موقع
nails
به موقع
inapposite
بی موقع
premature
بی موقع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com