Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (24 milliseconds)
English
Persian
bad debt
طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
bad debts
طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
Other Matches
irrecoverable
لاوصول
bad
لاوصول
write
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
writes
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
pontage
مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
archive
فایلی که حاوی داده قدیمی است ولی برای مراجعه در آینده نگهداری میشود
We consider it a great honor to have you here with us tonight.
این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
deletion
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
VidCap
برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی
bonded store
انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
maternal school
اموزشگاهی که درانجا مانند مادرازکودک نگهداری میشود
archive
کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.
cycle stock
موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
bonded goods
کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
universal
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
references
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
reference
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
fiber
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fibre
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fibres
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
anoxia
فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
air-conditioned
اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
potential
ذخیرهای
data integrety
ثبات و کامل بودن دادهای که توسط یک سیستم کامپیوتری نگهداری میشود بی نقصی داده ها
QBE
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
carry over
<idiom>
برای بعد نگهداری کردن
horned scully
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
catch up
تحرک بیشتر برای جبران عقب ماندگی
bone-house
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
for keeps
برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
lay up
<idiom>
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
deep cycling
روشی برای نگهداری باطریهای نیکل- کادمیم
service time window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
housekeeping
امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
maintenance window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
weight
قطعه سرب درکیف زین برای جبران کمبودوزن اسب
bit map
ناحیهای در کامپیوتر که برای گرافیک نگهداری شده است
microprogram
وسیله ذخیره سازی برای نگهداری ریز کامپیوتر
damp land pit curing
نگهداری رطوبت بتن برای نمونههای ازمایشی درازمایشگاه
cassettes
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassette
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
bench jockey
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench warmer
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
self-
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
oxygen bottle
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
topping lift
طناب وصل به دکل برای نگهداری تیر اصلی افقی
CDs
جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
off screen buffer
فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
pounded
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
CD
جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
cinerarium
[گلدان یا ظرف زیبا شبیه جعبه برای نگهداری خاکستر مردگان]
pounding
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
compensatory time
ساعاتی از کار رسمی که به عنوان جبران کار فوق العاده از کار کارگر حذف و به اومرخصی داده میشود
corrective maintenance
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
warehousing system
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
store
حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
storing
حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
fishnet
نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
cambridge equation
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
offensive weapon
در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
LCD
کریستال مایع که در صورت اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتهای مچی به ماشین حساب و سایر صفحات دیجیتال به کار می رود
forel
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
par
حساب امتیاز استاندارد برای هر بخش از بازی گلف
forrel
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
asynchronous computer
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
TCP/IP
پروتکل ارسال داده در شبکه ها وسیستمهای ارتباطی . اغلب در شبکههای مبتنی برUnix استفاده میشود این پروتکل برای تمام ارتباط تحت کنترل مرکز استفاده میشود
to sue for damages
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
drive
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drives
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
outstanding claims
مطالبات
head-shrinkers
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
Viewdata
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
verification of debt
تشخیص مطالبات
vertification of debts
تشخیص مطالبات
collecting books
وصول مطالبات
collecting debts
وصول مطالبات
toolbox
جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
sampler
مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند
samplers
مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
caged storage
قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
collection charge
هزینه وصول مطالبات
debt collecting agency
نماینده وصول مطالبات
maintenance
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
reviving
وصول مطالبات سوخت شده
claiming
مدعی به مطالبات ادعا کردن
remembrancer
مامور وصول مطالبات سلطنتی
claims
مدعی به مطالبات ادعا کردن
claimed
مدعی به مطالبات ادعا کردن
claim
مدعی به مطالبات ادعا کردن
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckons
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
statitizing
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
overdrawn account
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
capitalized expense
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
clearance
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
carring over
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
settlement by abandonment
تسویه در نتیجه صرفنظر شدن از مطالبات
To bring someone to account.
کسی را پای حساب کشیدن
[حساب پس گرفتن]
statement of affairs
وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
balance of external
liabilities and claims مانده مطالبات و بدهیهای خارجی
structure
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
To cook the books.
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
stud
حیوانی که برای اصلاح نژادنگهداری میشود
cash crop
محصولی که برای فروش فرآوری میشود
offset
جبران کردن جبران
offsetting
جبران کردن جبران
truces
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
probationers
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
annunciator
ی که برای جلب توجه دیده یا شنیده میشود
probationer
زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
truce
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
this work is palling on me
اینکاردارد برای من خسته کننده یابیمزه میشود
hierarchy of claims
اعلام تصفیه ورشکستگی دستور پرداخت مطالبات غرماء تاجر ورشکسته
macs
کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
mac
کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
corsages
دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود
metacompilation
کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود
corsage
دسته گلی که برای زدن بسینه تهیه میشود
debutant
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
wharfage
وجهی که برای استفاده ازبارانداز پرداخت میشود حق باراندازی
promotion money
دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
bulk head
دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود
toll traverse
وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
golden handshakes
پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshake
پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
yard man
کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
scratch file
ناحیه کاری که برای کار جاری استفاده میشود
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
privilege
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
redundant
قطعه اضافی که برای کاری در صورت خطا استفاده میشود
dumb well
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
seek
بخشی از حافظه که برای داده یا کلمه خاص جستجو میشود
seeks
بخشی از حافظه که برای داده یا کلمه خاص جستجو میشود
seeking
بخشی از حافظه که برای داده یا کلمه خاص جستجو میشود
verification fire
تیرازمایشی تیراندازی که برای تشخیص خطای توپ انجام میشود
appearance money
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
prompted
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
contact party
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
prompts
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
built up frog
قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود
burse
بورس وجهی که برای کمک هزینه تحصیلی داده میشود
wine palm
هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
dry ginger
نوشیدنیکف دارکه برای مخلوط کردن ویسکی باسایرنوشیدنیهااستفاده میشود
prompt
نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
reckoning
تصفیه حساب صورت حساب
reckonings
تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
Good grief!
<idiom>
این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
break up value
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
retrorocket
راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
toner
محفظه پلاستیکی برای تونر پودری که در چاپگر لیزری استفاده میشود
slow pill
ماده شیمیایی که بطورغیرمجاز به اسب برای کندکردن سرعتش تزریق میشود
takedown
مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
sub woofer
هرتز , که در دستگاههای معمولی برای افزایش کیفیت صدا استفاده میشود
payola
وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
debutant
نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود
core binder
ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
assessed value
ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
sequential access
صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
qsam
صف بلاکهای منتظر برای پردازش که با استفاده روش دستیابی تربیتی بازیابی میشود
masters
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
docketing
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
bench mark
نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
godroon
اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
vacation sittings
جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
peers of scotland
بزرگانی که از میان انها 61تن برای نمایندگی در مجلس اعیان برگزیده میشود
access panel
پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
key signature
گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
docket
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
wrming message
پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
lifting body
هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
slush funds
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
master
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
dockets
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
end
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
insertion point
نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود
docketed
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
mastered
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
ends
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
slush fund
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
counter revolution
عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
casual labour
کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
offsets
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
backus naur form
قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com