English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
repressor عامل مانع شونده
Other Matches
inhibiter مانع شونده
inhibitor مانع شونده
restrainer مانع شونده
deterrent مانع شونده
deterrents مانع شونده
repressive مانع شونده
disincentive مانع شونده منع کننده
disincentives مانع شونده منع کننده
precipitated غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitating غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitate غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitates غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
self reacting بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
hedgehogs مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehog مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggyback سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggybacks سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
dams سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dam سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dammed سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
obstructor وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
EXE file در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
folding تا شونده
step down کم شونده
squashy له شونده
diminishing کم شونده
deliquescent اب شونده
vimineous خم شونده
base ejection پرتاب شونده از ته
causative سبب شونده
introgresseive داخل شونده
evanescent محو شونده
seceder منتزع شونده
seconder دوم شونده
erubescent سرخ شونده
adrenergic فعال شونده
migratory جابجا شونده
examinee امتحان شونده
fill in جانشین شونده
aggravative بدتر شونده
excurrent جاری شونده
stretchiest گشاد شونده
stretchier گشاد شونده
assimilatory هم جنس شونده
rubescent قرمز شونده
stretchy گشاد شونده
rigescent سخت شونده
napidescent سنگ شونده
intrant داخل شونده
rigescent سفت شونده
revulsive جابجا شونده
retractive جمع شونده
analysand تحلیل شونده
ameliorative بهتر شونده
insured بیمه شونده
nigrescent سیاه شونده
clastic جدا شونده
tabescent لاغر شونده
accumulate جمع شونده
accumulates جمع شونده
accumulating جمع شونده
combinatory ترکیب شونده
liquescent مایع شونده
locator جایگزین شونده
coagulable دلمه شونده
incoming وارد شونده
virescent سبز شونده
deviator منحرف شونده
comparand قیاس شونده
latescent پنهان شونده
depreciable مستهلک شونده
concretive سفت شونده
tilting board صفحه کج شونده
deteriorative بدتر شونده
concentrator متمرکز شونده
reactive منعکس شونده
tensive وخیم شونده
tensive سفت شونده
displaceable جابجا شونده
frequents تکرار شونده
frequenting تکرار شونده
redintegrate تجدید شونده
emanative صادر شونده
emissive خارج شونده
changful دگرگون شونده
menstruating قاعده شونده
menstruating بی نماز شونده
changful جوربجور شونده
decreasingly بطورکم شونده
metastatic جابجا شونده
clinchers متمسک شونده
clincher متمسک شونده
simultaneous with each other با هم واقع شونده
frequented تکرار شونده
frequent تکرار شونده
clotty دلمه شونده
juvenescent جوان شونده
clastic تقسیم شونده
soluble oil روغن حل شونده
cumulative جمع شونده
meliorative بهتر شونده
technical دگرگون شونده
payee پرداخت شونده
increscent زیاد شونده
friable خرد شونده
riser بلند شونده
outgoing صادر شونده
hardenable سخت شونده
ingravescent سخت تر شونده
gray سفید شونده
illative منتج شونده
fusible ذوب شونده
conducive موجب شونده
pulverulent خرد شونده
metabolic دگرگون شونده
frondescent برگ شونده
perfusive پخش شونده
gelable ژلاتینی شونده
acquiescent راضی شونده
payees پرداخت شونده
ingoing وارد شونده
ingoing داخل شونده
dilatant گشاد شونده
ingressive داخل شونده
interviewees مصاحبه شونده
osculant واقع شونده
gelable دلمه شونده
fulminating محترق شونده
drying خشک شونده
perfusive پاشیده شونده
explosive منفجر شونده
rarefactive رقیق شونده
conducive منجر شونده
entrants وارد شونده
eruptional منفجر شونده
foldaway کوچک شونده
entrant وارد شونده
recreant تسلیم شونده
accumulatively بطورجمع شونده
proliferous تکثیر شونده
fly table میز تا شونده
accumulative جمع شونده
congregative جمع شونده
interviewee مصاحبه شونده
inbound وارد شونده
accretive زیاد شونده
remittent سبک شونده
acidific ترش شونده
ratee درجه بندی شونده
perishable کالای فاسد شونده
entering group گروه وارد شونده
progressive wave موج پخش شونده
serpiginous دونده جابجا شونده
nocturnal واقع شونده درشب
ingredients داخل شونده عوامل
ingredient داخل شونده عوامل
reentrant دوباره داخل شونده
convertible table میز صحرایی تا شونده
valuers ارزش قائل شونده
panel formwork قالببندی پیاده شونده
marcescent پژمرده شونده و نریزنده
landing forces نیروهای پیاده شونده
cumulative error خطای جمع شونده
removable باز و بسته شونده
resultant حاصل منتج شونده
marcescent خشک شونده و نریز
ligating atom اتم لیگاند شونده
post-natal واقع شونده پس از تولد
post natal واقع شونده پس از تولد
spasm war جنگ کم و زیاد شونده
circumfluent جاری شونده دراطراف
projectile جسم پرتاب شونده
interjacent در میان واقع شونده
wire fuse فیوز ذوب شونده
diluted soluble oil روغن حل شونده رقیق
accumulative error خطای جمع شونده
valuer ارزش قائل شونده
intermediate در میان واقع شونده
impact parameter پارامتر ضرب شونده
doggo اهسته ناپدید شونده
reflectively بطور منعکس شونده
carburizer ماده بار شونده
diminuendo تدریجا ضعیف شونده
guided missile موشک هدایت شونده
vectored thrust تراست هدایت شونده
vectored تراست هدایت شونده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com