English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
higher order factor عامل مرتبه بالا
Other Matches
second order factor عامل مرتبه دوم
derivatives of higher order مشتقهای مرتبه بالا [ریاضی]
foregrounding اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
foreground فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
once in a whiled یک مرتبه
ranked مرتبه
ranks مرتبه
thrice سه مرتبه
all of a sudden یک مرتبه
order مرتبه
echelons مرتبه
echelon مرتبه
enmasse یک مرتبه
rank مرتبه
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggybacks سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggyback سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
exalted بلند مرتبه
placing وهله مرتبه
first order transition گداز مرتبه یک
position مرتبه مقام
bond order مرتبه پیوند
first order مرتبه اول
place وهله مرتبه
three fold سه دفعه سه مرتبه
low order مرتبه پایین
manyfold چندین مرتبه
hierarchy مرتبه بندی
hierarchies مرتبه بندی
first order reaction واکنش مرتبه یک
first order reflection انعکاس مرتبه یک
third order reaction واکنش مرتبه سه
positioned مرتبه مقام
places وهله مرتبه
elevated بلند مرتبه
ninths نهمین مرتبه
second class دومین مرتبه
nth در مرتبه بیشمار
stair مرتبه درجه
order of matrix مرتبه ماتریس
order of magnitude مرتبه بزرگی
pooh bah عالی مرتبه
second order مرتبه دوم
ninth نهمین مرتبه
semidiurnal دو مرتبه در روز
spheres مرتبه حدود فعالیت
second order reaction واکنش مرتبه دوم
second derivative مشتق مرتبه دوم
flare up <idiom> یک مرتبه عصبانی شدن
pseudo first order reaction واکنش شبه مرتبه یک
m مرتبه دوازدهم یاسیزدهم
sphere مرتبه حدود فعالیت
second order conditions شرایط مرتبه دوم
low order bit بیت مرتبه پایین
baronetcy مقام و مرتبه بارونی
top flight اعلی ترین مرتبه
to pull short یک مرتبه جلوگیری کردن
nineteen نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
third long period تناوب بزرگ مرتبه سوم
to stop short یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
nineteens نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
vellicate دوبار دودفعه دو مرتبه دوبرابر
etesian سالی یک مرتبه واقع شونده
EXE file در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
knight bachelor پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
MS DOS سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
debutant دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
outclass دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
spline در گرافیک کامپیوتری کثیرالجملهای چند قطعهای با تدوام مرتبه اول بین قطعههای ان
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
berber knot گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
element عامل
procurators عامل
action عامل
operatives عامل
actions عامل
operative عامل
agency عامل
agencies عامل
functionery عامل
elements عامل
procurator عامل
operators عامل
operant عامل
doers عامل
doer عامل
factor عامل
propellent عامل
operator عامل
parameters عامل
assignee عامل
agent representative عامل
principals عامل
principal عامل
coagent هم عامل
attorney عامل
propellants عامل
propellant عامل
agent عامل
agents عامل
parameter عامل
acting عامل
v factor عامل وی
operating عامل
devices عامل
device عامل
active عامل
attorneys عامل
factors عامل
aborticide عامل سقط
bleaching agent عامل رنگبر
precipitant عامل رسوب
blowing agent عامل پف کننده
adhesion agent عامل چسبندگی
reducer عامل کم کننده
reducing agent عامل کاهنده
pesticide عامل ضد طاعون
pesticides عامل ضد طاعون
reactor عامل واکنش
prime movers عامل محرک کل
releasing agent عامل رهاکننده
blister agent عامل تاول زا
reactors عامل واکنش
prime mover عامل محرک کل
biological agent عامل زیستی
biological agent عامل میکربی
absorbing agent عامل جذب
pull device عامل کششی
psychochemical agent عامل عصبی
oxidizing agent عامل اکسیداسیون
oxidizing agent عامل اکسنده
parasiticide عامل طفیلی کش
active defense دفاع عامل
addition agent عامل افزودنی
active material مواد عامل
active element عنصر عامل
operating system/ سیستم عامل دو
operating handle دستگیره عامل
accountable disbursing officer افسر عامل
anticrop agent عامل ضد غلات
acid function عامل اسیدی
air entraining agent عامل هوادهنده
operating agency شعبه عامل
noise عامل مخل
noises عامل مخل
acting company شرکت عامل
active defense پدافند عامل
precipitating factor عامل اشکارساز
agents عامل اطلاعاتی
firing device عامل منفجرکننده
leavening عامل کارگر
leavens عامل کارگر
dual agent عامل دو جانبه
distractor عامل حواسپرتی
distilled mustard عامل خردلی
dispersing agent عامل پاشنده
human factor عامل انسانی
disbursing officer افسر عامل
developer agent عامل فهور
depressant عامل پریشانی
hypo عامل محرک
idle characters کاراکترهای عامل
igniting agent عامل احتراق
leaven عامل کارگر
executive agent عامل اجرایی
fixing agent عامل تثبیت
foaming agent عامل کف زای
factorization عامل بندی
factoring agent عامل تنزیل
fusing agent عامل ذوب
galactogogue عامل شیرزایاشیرافزا
general factor عامل عمومی
growth factor عامل رشد
factoring عامل یابی
factor of safety عامل اطمینان
factor of safety عامل تامین
factor of production عامل تولید
extrinsic factor عامل خارجی
impelent عامل محرک
demasking agent عامل عریانساز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com