Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
second order factor
عامل مرتبه دوم
Search result with all words
higher order factor
عامل مرتبه بالا
Other Matches
cyanogen agent
عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator
محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shelling
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
order
مرتبه
enmasse
یک مرتبه
all of a sudden
یک مرتبه
once in a whiled
یک مرتبه
thrice
سه مرتبه
echelon
مرتبه
rank
مرتبه
echelons
مرتبه
ranked
مرتبه
ranks
مرتبه
piggyback
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggybacks
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
blood agent
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
first order
مرتبه اول
ninths
نهمین مرتبه
placing
وهله مرتبه
places
وهله مرتبه
place
وهله مرتبه
ninth
نهمین مرتبه
order of magnitude
مرتبه بزرگی
order of matrix
مرتبه ماتریس
pooh bah
عالی مرتبه
manyfold
چندین مرتبه
stair
مرتبه درجه
nth
در مرتبه بیشمار
first order reaction
واکنش مرتبه یک
first order reflection
انعکاس مرتبه یک
first order transition
گداز مرتبه یک
elevated
بلند مرتبه
bond order
مرتبه پیوند
position
مرتبه مقام
positioned
مرتبه مقام
low order
مرتبه پایین
third order reaction
واکنش مرتبه سه
second class
دومین مرتبه
exalted
بلند مرتبه
three fold
سه دفعه سه مرتبه
hierarchy
مرتبه بندی
semidiurnal
دو مرتبه در روز
second order
مرتبه دوم
hierarchies
مرتبه بندی
top flight
اعلی ترین مرتبه
to pull short
یک مرتبه جلوگیری کردن
second order conditions
شرایط مرتبه دوم
sphere
مرتبه حدود فعالیت
second derivative
مشتق مرتبه دوم
spheres
مرتبه حدود فعالیت
flare up
<idiom>
یک مرتبه عصبانی شدن
pseudo first order reaction
واکنش شبه مرتبه یک
second order reaction
واکنش مرتبه دوم
low order bit
بیت مرتبه پایین
baronetcy
مقام و مرتبه بارونی
m
مرتبه دوازدهم یاسیزدهم
third long period
تناوب بزرگ مرتبه سوم
derivatives of higher order
مشتقهای مرتبه بالا
[ریاضی]
to stop short
یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
ring a bell
<idiom>
یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
nineteens
نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
vellicate
دوبار دودفعه دو مرتبه دوبرابر
nineteen
نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
etesian
سالی یک مرتبه واقع شونده
EXE file
در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
knight bachelor
پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
MS DOS
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
debutant
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
outclassing
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses
دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
spline
در گرافیک کامپیوتری کثیرالجملهای چند قطعهای با تدوام مرتبه اول بین قطعههای ان
berber knot
گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
blue book
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
parameters
عامل
parameter
عامل
devices
عامل
principals
عامل
principal
عامل
attorney
عامل
agent
عامل
attorneys
عامل
device
عامل
operator
عامل
operators
عامل
active
عامل
propellant
عامل
agent representative
عامل
doer
عامل
doers
عامل
procurator
عامل
procurators
عامل
action
عامل
actions
عامل
assignee
عامل
propellants
عامل
coagent
هم عامل
element
عامل
propellent
عامل
operating
عامل
elements
عامل
operant
عامل
factors
عامل
factor
عامل
operative
عامل
operatives
عامل
agents
عامل
acting
عامل
v factor
عامل وی
functionery
عامل
agencies
عامل
agency
عامل
aborticide
عامل سقط
potential
<adj.>
عامل بالقوه
prime mover
عامل محرک کل
reactors
عامل واکنش
reactor
عامل واکنش
absorbing agent
عامل جذب
accountable disbursing officer
افسر عامل
safety factor
عامل تامین
acting company
شرکت عامل
active defense
پدافند عامل
active defense
دفاع عامل
active element
عنصر عامل
active material
مواد عامل
prime movers
عامل محرک کل
acid function
عامل اسیدی
addition agent
عامل افزودنی
releasing agent
عامل رهاکننده
interleave factor
عامل جاگذاری
insurance agent
عامل بیمه
impelent
عامل محرک
igniting agent
عامل احتراق
idle characters
کاراکترهای عامل
hypo
عامل محرک
human factor
عامل انسانی
sense organ
عامل احساس
growth factor
عامل رشد
general factor
عامل عمومی
galactogogue
عامل شیرزایاشیرافزا
fusing agent
عامل ذوب
foaming agent
عامل کف زای
fixing agent
عامل تثبیت
lacrimatory factor
عامل اشک زا
limiting factor
عامل محدودکننده
self execuiting
عامل فی نفسه
reducing agent
عامل کاهنده
reducer
عامل کم کننده
pull device
عامل کششی
psychochemical agent
عامل عصبی
precipitating factor
عامل اشکارساز
precipitant
عامل رسوب
parasiticide
عامل طفیلی کش
oxidizing agent
عامل اکسنده
oxidizing agent
عامل اکسیداسیون
sealant
عامل درزگیر
operating system/
سیستم عامل دو
operating handle
دستگیره عامل
operating agency
شعبه عامل
masking agent
عامل پوشاننده
passives
غیر عامل
firing device
عامل منفجرکننده
factorization
عامل بندی
common factor
عامل مشترک
combination influence
عامل ترکیبی
chemical agent
عامل شیمیایی
characteristic action
عامل مشخصه
working fluid
سیال عامل
be-all and end-all
عامل عمده
blowing agent
عامل پف کننده
blister agent
عامل تاول زا
bleaching agent
عامل رنگبر
biological agent
عامل زیستی
biological agent
عامل میکربی
distilled mustard
عامل خردلی
anticrop agent
عامل ضد غلات
air entraining agent
عامل هوادهنده
cyanogen agent
عامل سیانید
demasking agent
عامل عریانساز
depressant
عامل پریشانی
factoring agent
عامل تنزیل
factoring
عامل یابی
factor of safety
عامل اطمینان
factor of safety
عامل تامین
factor of production
عامل تولید
extrinsic factor
عامل خارجی
executive agent
عامل اجرایی
unique factor
عامل یگانه
dual agent
عامل دو جانبه
distractor
عامل حواسپرتی
dispersing agent
عامل پاشنده
disbursing officer
افسر عامل
developer agent
عامل فهور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com