English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
unique factor عامل یگانه
Other Matches
single stepping دقت یگانه پیمودن یگانه
cyanogen agent عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
only یگانه
the only remedy is patience یگانه
only begotten یگانه
one of a kind <adj.> یگانه
sui generis یگانه
sole یگانه
soles یگانه
uniquely یگانه
unique یگانه
singleton یگانه
single precision دقت یگانه
ones یک واحد یگانه
one یک واحد یگانه
single bond پیوند یگانه
sole argument یگانه دلیل
unique variance پراکنش یگانه
unique solution راه حل یگانه
monadic operation عملکرد یگانه
the only begotten son پسر یگانه
he is my only child فرزند یگانه من است
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
pigeon pair پسرودختری که یگانه فرزندان پدرومادرخودباشند
shell نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
flags were their only signals یگانه علامت ایشان پرچم بود
uniue بی مانند بی نظیر یکتا یگانه فرد
single sign-on ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
piggyback سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggybacks سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
blood agent عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
pot shot تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shot تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shots تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
physiocrat کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
physiocracy حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
EXE file در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
physiocrats اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
MS DOS سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
agents عامل
factors عامل
attorneys عامل
propellent عامل
agencies عامل
functionery عامل
operatives عامل
propellants عامل
attorney عامل
operators عامل
operator عامل
operative عامل
propellant عامل
procurators عامل
actions عامل
element عامل
principal عامل
principals عامل
elements عامل
parameter عامل
parameters عامل
agent عامل
action عامل
agent representative عامل
procurator عامل
doers عامل
doer عامل
assignee عامل
v factor عامل وی
coagent هم عامل
acting عامل
active عامل
operating عامل
operant عامل
factor عامل
devices عامل
device عامل
agency عامل
impelent عامل محرک
insurance agent عامل بیمه
interleave factor عامل جاگذاری
igniting agent عامل احتراق
idle characters کاراکترهای عامل
agents واسطه عامل
agent واسطه عامل
agents عامل اطلاعاتی
preventive عامل جلوگیری
human factor عامل انسانی
hypo عامل محرک
leavens عامل کارگر
leavening عامل کارگر
leaven عامل کارگر
agent عامل اطلاعاتی
characteristic action عامل مشخصه
adhesion agent عامل چسبندگی
addition agent عامل افزودنی
disbursing officer افسر عامل
active material مواد عامل
active element عنصر عامل
active defense دفاع عامل
active defense پدافند عامل
acting company شرکت عامل
acid function عامل اسیدی
dispersing agent عامل پاشنده
developer agent عامل فهور
air entraining agent عامل هوادهنده
depressant عامل پریشانی
blowing agent عامل پف کننده
blister agent عامل تاول زا
bleaching agent عامل رنگبر
combination influence عامل ترکیبی
biological agent عامل زیستی
biological agent عامل میکربی
common factor عامل مشترک
cyanogen agent عامل سیانید
demasking agent عامل عریانساز
anticrop agent عامل ضد غلات
accountable disbursing officer افسر عامل
absorbing agent عامل جذب
factoring agent عامل تنزیل
chemical agent عامل شیمیایی
factorization عامل بندی
firing device عامل منفجرکننده
fixing agent عامل تثبیت
foaming agent عامل کف زای
fusing agent عامل ذوب
galactogogue عامل شیرزایاشیرافزا
general factor عامل عمومی
distractor عامل حواسپرتی
factoring عامل یابی
factor of safety عامل اطمینان
factor of safety عامل تامین
aborticide عامل سقط
distilled mustard عامل خردلی
dual agent عامل دو جانبه
reactors عامل واکنش
reactor عامل واکنش
prime movers عامل محرک کل
prime mover عامل محرک کل
executive agent عامل اجرایی
extrinsic factor عامل خارجی
factor of production عامل تولید
growth factor عامل رشد
working fluid سیال عامل
releasing agent عامل رهاکننده
passive غیر عامل
reducing agent عامل کاهنده
reducer عامل کم کننده
pull device عامل کششی
psychochemical agent عامل عصبی
pesticide عامل ضد طاعون
pesticides عامل ضد طاعون
precipitating factor عامل اشکارساز
noise عامل مخل
noises عامل مخل
precipitant عامل رسوب
safety factor عامل تامین
factors عامل مشترک
sealant عامل درزگیر
potential عامل بالفعل
potential عامل بالقوه
be-all and end-all عامل عمده
effective عامل موثر
structure factor عامل ساختار
executive مدیر عامل
press عامل موثر
sense organ عامل احساس
executives مدیر عامل
self execuiting عامل فی نفسه
passives غیر عامل
factor عامل مشترک
parasiticide عامل طفیلی کش
operating system سیستم عامل
masking agent عامل پوشاننده
presses عامل موثر
managing director مدیر عامل
OS سیستم عامل
managing directors مدیر عامل
operating systems سیستم عامل
limiting factor عامل محدودکننده
mouthpieces سخنگو عامل
operating handle دستگیره عامل
coefficients عامل مشترک
potential <adj.> عامل بالقوه
operating system/ سیستم عامل دو
oxidizing agent عامل اکسیداسیون
oxidizing agent عامل اکسنده
operating agency شعبه عامل
coefficient عامل مشترک
mouthpiece سخنگو عامل
lacrimatory factor عامل اشک زا
absorbent عامل جذب
destabilizer عامل بی ثبات کننده
a key actor in a process عامل اصلی در روندی
working lead fluid سیال متحرک یا عامل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com