Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (18 milliseconds)
English
Persian
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
Other Matches
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
seral
مربوط به تغییر وسیر تکامل یک منطقه از لم یزرعی بحالت ابادانی وپر درختی
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
vexations
تغییر حالت تحریک
vexation
تغییر حالت تحریک
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reborn
تغییر حالت روحانی یافته
cold strain
تغییر بعد یافتن در حالت سرد
cold straining
تغییر بعد نسبی در حالت سرد
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition
تغییر وضعیت از نوعی به نوع دیگر
transitions
تغییر وضعیت از نوعی به نوع دیگر
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
new deal
<idiom>
تغییر کامل ،شروع تازه ،شانس دیگر
shift
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
looped
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loops
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loop
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
modification
دستوراتی در حلقه که دستورات دیگر یا داده درون برنامه را تغییر میدهد
user
یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
users
یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
polymorph
عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changed
تغییر کردن تغییر دادن
changing
تغییر کردن تغییر دادن
change
تغییر کردن تغییر دادن
changes
تغییر کردن تغییر دادن
change over
تغییر روش تغییر رویه
sequences
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
sequence
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
reader
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
readers
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
cross elasticity of demand
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
change of edge
تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
housekeeping
در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
gray code
سیستم کدگذاری که نمایش دودویی اعداد ورودی فق با یک بیت از یک عدد به عدد دیگر در زمان تغییر میکند
transforms
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
transform
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
transformed
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
transforming
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
end around
تغییر حرکت بازیگر از گوش به گوش دیگر
brand switching
تغییر مصرف از یک نام به نام تجارتی دیگر
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
shift keys
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift key
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
format
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
formats
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
angular travel
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
conversions
تغییر از یک سیستم به سیستم دیگر
conversion
تغییر از یک سیستم به سیستم دیگر
crossover
تغییر از یک سیستم به سیستم دیگر
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
phased array
ترتیب مرحله به مرحله جریان مرحله به مرحله بندی شده
asynchronous
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
passage of lines
عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
roving
نخ نیم تاب
[نخی که از حالت فتیله درآمده و در مرحله قبل از تبدیل شدن به نخ باشد.]
condensation shock
چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
conversions
تغییر
stationary
بی تغییر
shunting
تغییر خط
variations
تغییر
dachi
تغییر پا
changeless
بی تغییر
modification
تغییر
misalignment
تغییر
commutation
تغییر
alteration
تغییر
conversion
تغییر
variation
تغییر
changed
تغییر
amendments
تغییر
changing
تغییر
changes
تغییر
fluctuation
تغییر
vicissitude
تغییر
alternation
تغییر
change
تغییر
mutation
تغییر
mutations
تغییر
innovations
تغییر
innovation
تغییر
amendment
تغییر
alterable
قابل تغییر
amended
تغییر دادن
rebus sic stautibus
تغییر شکل
amend
تغییر دادن
mutating
تغییر دادن
alter
تغییر یافتن
amending
تغییر دادن
lour
اخم تغییر
alterability
قابلیت تغییر
modifying
تغییر دادن
magnatic displacement
تغییر مغناطیسی
shift
تغییر دادن
kaleidoscopes
تغییر پذیربودن
sex reversal
تغییر جنسیت
variative
قابل تغییر
variational principle
اصل تغییر
variational method
روش تغییر
variable
تغییر پذیر
secular change
تغییر قرنی
modification
تغییر وتبدیل
voltage variation
تغییر ولتاژها
mutate
تغییر دادن
kaleidoscope
تغییر پذیربودن
mean variation
تغییر متوسط
upheaval
تغییر فاحش
upheavals
تغییر فاحش
range of variation
ناحیه تغییر
mutates
تغییر دادن
metachromatism
تغییر رنگ
turnabout
تغییر عقیده
mutated
تغییر دادن
variables
تغییر پذیر
vicissitudes of time
تغییر اوضاع
left shift
تغییر مکان به چپ
altering
تغییر دادن
alters
تغییر یافتن
versatility
قابلیت تغییر
lability
تغییر پذیری
to turn
[into]
تغییر کردن
to turn
[into]
تغییر دادن
transformative
قابل تغییر
modifies
تغییر دادن
transiguration
تغییر شکل
stables
بی حرکت یا بی تغییر
alter
تغییر دادن
variation theorem
قضیه تغییر
stable
بی حرکت یا بی تغییر
alterant
تغییر دادنی
to alter
[to]
تغییر یافتن
altertive
تغییر دهنده
load variation
تغییر بار
altered
تغییر یافتن
altered
تغییر دادن
modify
تغییر دادن
flexible
قابل تغییر
altering
تغییر یافتن
change in supply
تغییر عرضه
convertible
تغییر پذیر
phase shift
تغییر فاز
varies
تغییر کردن
mutants
تغییر پذیر
alters
تغییر دادن
mutant
تغییر پذیر
vary
تغییر کردن
reversal shift
تغییر وارون
transforming
تغییر شکل
invariable
تغییر ناپذیر
fluctuate
تغییر مداوم
fluctuated
تغییر مداوم
fluctuates
تغییر مداوم
deed poll
تغییر نام
change
[in something]
[from something]
تغییر
[در یا از چیزی]
nonreversal shift
تغییر ناوارون
unchangeable
تغییر ناپذیر
conversion
تغییر مذهب
variant
قابل تغییر
peripeteia
تغییر ناگهانی
conversions
تغییر مذهب
permute
تغییر دادن
transforms
تغییر شکل
transformed
تغییر شکل
skittish
تغییر پذیر
metamorphosis
تغییر شکل
transmutative
قابل تغییر
palingenesis
تغییر شکل
vacillatory
تغییر پذیر
transform
تغییر شکل
parathesis
ترکیبی بی تغییر
mutable
تغییر پذیر
turnabouts
تغییر موضع
modification of the articles
تغییر اساسنامه
modificative
تغییر دهنده
weathers
تغییر فصل
put about
تغییر مسیردادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com