English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
heady عجول شدید مست کننده
Other Matches
aggravator شدید کننده
fervor حرارت شدید اشتیاق شدید
fervour حرارت شدید اشتیاق شدید
rash عجول
rashes عجول
mad brained عجول
brainish عجول
headlong عجول
festinate عجول
hastener عجول
hasty عجول
over hasty عجول
hotheaded عجول
hot-headed عجول
brash عجول و بی پروا
brasher عجول و بی پروا
hothead ادم عجول
brashest عجول و بی پروا
spitfire آدم عجول
hotheads ادم عجول
hurrier عجول شتابکار
slapdash عجول وبی دقت
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
drastically شدید
boisterous شدید
draconic شدید
forcible شدید
high wrought شدید
towering شدید
strenuous شدید
stalwart شدید
raging شدید
stalwarts شدید
drastic شدید
vigorous شدید
rugged شدید
climacteric <adj.> شدید
extensive شدید
slashing شدید
keen شدید
keenest شدید
sweltering شدید
acute شدید
grievous شدید
sopping شدید
inclement شدید
intensive شدید
tough شدید
tougher شدید
toughest شدید
rigorous شدید
two fisted شدید
incontrollable شدید
intense شدید
vehement شدید
severest شدید
violent شدید
diametrical شدید
hyperpyrexia تب شدید
vehemently شدید
severe شدید
severer شدید
diametric شدید
rain shower باران شدید
passion تعصب شدید
rain cats and dogs <idiom> باران شدید
workout کار شدید
high rate discharge تخلیه شدید
booms رونق شدید
boom رونق شدید
hardest مشکل شدید
boomed رونق شدید
booming رونق شدید
sthenic شدید نیرومند
workouts تمرین شدید
schwarmerei احساسات شدید
galloping inflation تورم شدید
rumbustious سخت شدید
workout ورزش شدید
salvo افهاراحساسات شدید
chronic شدید گرانرو
salvoes افهاراحساسات شدید
violent wind باد شدید
workout تمرین شدید
revulsion تنفر شدید
workouts ورزش شدید
workouts کار شدید
gird ضربه شدید
rush حرکت شدید
high order detonation انفجار شدید
clavus سردرد شدید
an intensive particle ادات شدید
high explosive سوختار شدید
advertising blitz تبلیغات شدید
heavy شدید پرزور
rushing حرکت شدید
rushed حرکت شدید
heavier شدید پرزور
heavies شدید پرزور
penchant میل شدید
heaviest شدید پرزور
actude conditions شرایط شدید
exquisite شدید سخت
hard مشکل شدید
hyperinflation تورم شدید
harder مشکل شدید
pash باران شدید
hypersensitivity حساسیت شدید
impetuous تند و شدید
bedlam اشتباه شدید
slats ضربه شدید
slat ضربه شدید
vehemence غضب شدید
nosediving نزول شدید کردن
nosediving نزول شدید یا ناگهانی
fanatical دارای احساسات شدید
nosedives نزول شدید یا ناگهانی
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
die پارو زدن شدید
hardball رقابت شدید و بیرحمانه
paroxysmal طغیانی سخت شدید
nosedived نزول شدید یا ناگهانی
nosedive نزول شدید کردن
strong jump جهش ابی شدید
nosedive نزول شدید یا ناگهانی
burst advertising شروع تبلیغات شدید
hunger for data میل شدید به داده ها
zing جیغ شدید وتند
nosedives نزول شدید کردن
nosedived نزول شدید کردن
impacts اصابت اثر شدید
sternest سخت و محکم شدید
sterner سخت و محکم شدید
escalating شدید کردن یا شدن
escalates شدید کردن یا شدن
stern سخت و محکم شدید
severely retarded عقب مانده شدید
escalate شدید کردن یا شدن
hyperdeflation انقباض پولی شدید
maelstrom طوفان یا گرداب شدید
violent pain درد سخت یا شدید
pathetic دارای احساسات شدید
did you hurt your self a ایاهیچ اذیت شدید
hyperirritable دارای حساسیت شدید
yen تمایل رغبت شدید
fanatic دارای احساسات شدید
sterns سخت و محکم شدید
yerk حرکت سریع و شدید
nymphomania میل شدید زن بجماع
escalated شدید کردن یا شدن
groundswell طغیان شدید دریا
fanatics دارای احساسات شدید
impact اصابت اثر شدید
goings-over عیب جویی شدید
high explosive shell گلوله محترقه شدید
mass casualties تلفات و ضایعات شدید
high explosive ماده منفجره شدید
going-over عیب جویی شدید
jars اعمال شوک شدید به یک وسیله
big push theory of development نظریه فشار شدید توسعه
hobby-horses کار مورد علاقهی شدید
jar اعمال شوک شدید به یک وسیله
ammonal نوعی ماده منفجره شدید
jarred اعمال شوک شدید به یک وسیله
earnest سنگین علاقه شدید به چیزی
give someone a good run for her money <idiom> رقابت شدید به وجود آوردن
snifter طوفان شدید وزش سخت
upthrow بطرف بالاانداختن تحول شدید
basophil میل ترکیبی شدید با موادقلیایی
anasarca ورم تقریبا شدید پشام
torrent جریان شدید سیل وار
hyperesthesia حساسیت شدید در یک ناحیه بدن
heighten شدید کردن بسط دادن
hobby-horse کار مورد علاقهی شدید
high explosive antitank گلوله سوختار شدید ضد تانک
candescent دارای تشعشع یاگرمای شدید
high explosive plastic گلوله پلاستیکی سوختار شدید
fury هیجان شدید وتند خشم
heightening شدید کردن بسط دادن
heightens شدید کردن بسط دادن
torrents جریان شدید سیل وار
hyperaesthesia حخساسیت شدید در یک ناحیه بدن
heightened شدید کردن بسط دادن
ground swell طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
hysteric دارای هیجان شدید یاهیستری
backlash عکس العمل سیاسی واکنش شدید
surged تموج سریع برق نوسان شدید
surges تموج سریع برق نوسان شدید
surge تموج سریع برق نوسان شدید
A sharp note(reply). نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
jet خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jetted خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jetting خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
(the) creeps <idiom> احساس تنفر ویا ترس شدید
jets خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
electric حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking. من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
fortis دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
passion اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
blown out رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com