English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
blip عقب زدن اتومبیل بطور موقت
blips عقب زدن اتومبیل بطور موقت
Other Matches
protempore موقت شاغل مقامی بطور موقت
temporalty بطور موقت
temporarily بطور موقت
provisionally بطور موقت عجالتا"
provisorily بطور شرطی یا موقت
holding station محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
cycle stealing روشی که اجازه میدهد یک دستگاه جانبی بطور موقت کامپیوتر را ازدسترسی به مسیر
flying shore تیر چوبی افقی جهت نگاهداری دو دیوار مقابل هم که بطور موقت نصب میشود
bed groins بند کوچکی که بطور موقت جهت بالاامدن سطح اب دردهانه خروجی کانال زده میشود
suspension of arms اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
slingshots مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
stock-cars اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock car اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
hot rod اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
automobiles اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
windscreens پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
windscreen پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobile اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
incisively بطور نافذ بطور زننده
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
martially بطور جنگی بطور نظامی
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
improperly بطور غلط بطور نامناسب
provisional موقت
pontoon bridge پل موقت
intrim موقت
pontoons پل موقت
temporary موقت
pontoon پل موقت
adhoc موقت
interim موقت
pro tempore موقت
makeshift موقت
dazzled کوری موقت
dazzling کوری موقت
buffer حافظه موقت
ischemia کم خونی موقت
dazzles کوری موقت
short time duty کار موقت
interim certificates گواهی موقت
blackout بیهوشی موقت
interim financing پرداخت موقت
interim plan برنامههای موقت
provisional به طور موقت
lean-tos پناهگاه موقت
protem موقتا موقت
lean-to پناهگاه موقت
tentative ازمایشی موقت
armistices صلح موقت
armistice صلح موقت
provisional scrip تصدیق موقت
drop tank تانک موقت
timbering چوبست موقت
cofferdam بند موقت
coffer dam سد انحرافی موقت
suspension اخراج موقت
the pro tem chief رئیس موقت
term insurance بیمه موقت
temporary works کارهای موقت
charge d'affaires of the embassy کاردار موقت
temporary wife زوجه موقت
x site انبار موقت
false work حائل موقت
modulus vivendi قار موقت
detention pending trial حبس موقت
debarkation hospital بیمارستان موقت
bretess سنگر موقت
bretex سنگر موقت
bretesse سنگر موقت
bretise سنگر موقت
blackouts بیهوشی موقت
bretisee سنگر موقت
brettys سنگر موقت
suspensions اخراج موقت
bridging leon وام موقت
temporary storage حافظه موقت
temporary gauge اشل موقت
temporary duty ماموریت موقت
kluged ترسیم موقت
temporary duty شغل موقت
temporal life زندگی موقت
tabernacle پرستشگاه موقت
suspension of arms اتش بس موقت
temporary structures ساختمانهای موقت
temporary hardness سختی موقت
stopgap چاره موقت
dazzle کوری موقت
bridging leon اعتبار موقت
temporary storage انباره موقت
stopgaps چاره موقت
temporary road راه موقت
temporary marriage ازدواج موقت
modus vivendi توافق موقت
covering note بیمه نامه موقت
cover note بیمه نامه موقت
convening authority مقام صلاحیتدار موقت
convening authority فرماندار موقت نظامی
beach dump انبار موقت ساحلی
shadow memory حافظه ثانوی موقت
alternate water terminal بارانداز ابی موقت
air commodore سرتیپ موقت هوایی
acting sublieutenant ناوبان دوم موقت
transient ischemia کم خونی موضعی موقت
drug holiday ترک موقت دارو
provisional assignee مدیر تصفیه موقت
locumtenens کفیل جانشین موقت
shells برنامه خروج موقت
provisional statement صورت وضعیت موقت
shelling برنامه خروج موقت
shell برنامه خروج موقت
lapsing برگشت انحراف موقت
lapses برگشت انحراف موقت
provisional scrip تصدیق موقت سهام
provisional order دستور موقت اداری
lapse برگشت انحراف موقت
kludge سخت افزار موقت
pontoons پل موقت نظامی زدن
pontoon پل موقت نظامی زدن
juryrig برپا کردن موقت
interim injunction حکم توقیف موقت
pontonier مامور پل موقت سازی
hardest خطای موقت در سیستم
pontoneer مامور پل موقت سازی
hard خطای موقت در سیستم
harder خطای موقت در سیستم
rendezvous area منطقه تجمع موقت
scrip گواهی نامه موقت
juryrig سوار کردن موقت وسایل
keyboard buffer حافظه موقت صفحه کلید
registers ذخیره موقت دستورات اجرایی
truces متارکه یا صلح یا اتش بس موقت
truces قرارداد متارکه موقت جنگ
truce متارکه یا صلح یا اتش بس موقت
truce قرارداد متارکه موقت جنگ
register ذخیره موقت دستورات اجرایی
registering ذخیره موقت دستورات اجرایی
progress payments پرداختهای موقت یا علی الحساب
stopgaps وسیله موقت دریچه انسداد
parley مذاکره درباره صلح موقت
time charter کرایه کردن موقت کشتی
quia timet قرار تامین دستور موقت
kludge سیستم نرم افزار موقت
tenancy مدت اجاره مالکیت موقت
parleys مذاکره درباره صلح موقت
stopgap وسیله موقت دریچه انسداد
parleying مذاکره درباره صلح موقت
parleyed مذاکره درباره صلح موقت
tenancies مدت اجاره مالکیت موقت
fifo فضای ذخیره سازی موقت
dazzled سوسو زدن کور کردن موقت
clipboard 1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
secondary وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
dazzle سوسو زدن کور کردن موقت
prints توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
outputs ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
jumper اتصال موقت روی تخته مدار
coffer-dam [مانع موقت آب بین دو ردیف شمعها]
jumpers اتصال موقت روی تخته مدار
output ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
print توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
printed توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
transient وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
transient خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
transients خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
dazzling سوسو زدن کور کردن موقت
suspended animation وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
dazzles سوسو زدن کور کردن موقت
transients وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
clipboards 1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
jack جک اتومبیل
speedway اتومبیل رو
horseless carriage اتومبیل
car اتومبیل
hobby car اتومبیل دو در
pony car اتومبیل دو در
jacks جک اتومبیل
cars اتومبیل
motor coach jack جک اتومبیل
car jack جک اتومبیل
autocar اتومبیل
sqark plug در اتومبیل
automobiles اتومبیل
automobile اتومبیل
irrevocably بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com