Dictiornary-Farsi | عقب نشینی اجباری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (11 milliseconds)

English	Persian
forced withrawal	عقب نشینی اجباری


Search result with all words

retreat	عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreated	عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreating	عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreats	عقب نشینی اجباری بازگشتن
Other Matches

withdrawals	عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
backpedal	عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
withdrawal	عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
variable recoil	سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
compulsory	اجباری
strained	اجباری
compulsive	اجباری
mandatory	اجباری
of obligation	اجباری
forced	اجباری
de rigueur	اجباری
constrained	اجباری
forcible	اجباری
obliging	اجباری
obligatory	اجباری
bindings	اجباری
binding	اجباری
compulsury deduction	فرانشیز اجباری
forced labor	کار اجباری
forced labour	کار اجباری
blessing in d.	توفیق اجباری
prescribed exercise	حرکات اجباری
forced landing	فرود اجباری
compulsory	حرکات اجباری
compulsory saving	پس انداز اجباری
compulsorily	بطور اجباری
compulsory levies	مالیات اجباری
compulsory education	اموزش اجباری
compulsory freestyle	حرکات اجباری
conscription	خدمت اجباری
levied	سربازگیری اجباری
compulsory hospitalization	بستری اجباری
forced movement	حرکت اجباری
levies	سربازگیری اجباری
levying	سربازگیری اجباری
levy	سربازگیری اجباری
statute labour	کار اجباری
juxtaposition	ارتباط اجباری
forced sale	فروش اجباری
coercive	اجباری قهری
forced saving	پس انداز اجباری
forced oscillations	نوسانهای اجباری
concentration camp	اردوگاه کار اجباری
impressment	بکار اجباری گماری
commitment	بستری کردن اجباری
schoolable	مشمول تحصیل اجباری
servitude	خدمت اجباری رعیتی
scoolable	مشغول تحصیل اجباری
forced landing	فرود اجباری هواپیما
forced move	حرکت اجباری شطرنج
forced page break	قطع اجباری صفحه
forced marching	راه پیمایی اجباری
imperative planning	برنامه ریزی اجباری
forced crossing	عبور اجباری از رودخانه
forced convection	تبادل حرارت اجباری
crossing site	محل عبور اجباری
compulsury deduction	کسر گذاری اجباری
concentration camps	اردوگاه کار اجباری
commitments	بستری کردن اجباری
to have compulsory insurance [cover]	اجباری [الزامی] بیمه بودن
work farm	اردوی کار اجباری زندانیان
to be compulsorily insured	اجباری [الزامی] بیمه بودن
canalize	هدایت اجباری منشعب کردن
closed shops	قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shop	قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
The convicts are being sent to concentration camps .	محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
power approach	تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
recoils	پی نشینی
recoiling	پی نشینی
recoiled	پی نشینی
deposit	ته نشینی
nightlife	شب نشینی
sedimentation	ته نشینی
adsorption	رو نشینی
an eveing party	شب نشینی
evening party	شب نشینی
sedimentation	ته نشینی
retrocedence	پس نشینی
illuviation	ته نشینی
recoil	پی نشینی
soiree	شب نشینی
soirTes	شب نشینی
soirees	شب نشینی
wake	شب نشینی
subsidence	ته نشینی
sedinentation	ته نشینی
settling	ته نشینی
precipitation	ته نشینی
wakes	شب نشینی
waked	شب نشینی
deposits	ته نشینی
sedimentary	ته نشینی
cotenancy	هم اجاره نشینی
retrocedence	عقب نشینی
silting	رسوب ته نشینی
recoiled	عقب نشینی
recess	عقب نشینی
recesses	عقب نشینی
sedimentation pond	حوضچه ته نشینی
retreating	عقب نشینی
retreated	عقب نشینی
retreats	عقب نشینی
line of retreat	خط عقب نشینی
urbanism	شهر نشینی
retrocession	عقب نشینی
sanctuaries	حق بست نشینی
sanctuary	حق بست نشینی
seclusion	گوشه نشینی
eremitism	گوشه نشینی
eremitic life	گوشه نشینی
electrostatic procipitation	ته نشینی الکترواستاتیک
nomadism	کوچ نشینی
hutment	کلبه نشینی
ruralize	ده نشینی کردن
settlements	ته نشینی مسکن
settlement	ته نشینی مسکن
solitariness	گوشه نشینی
tenantry	اجاره نشینی
urbanization	شهر نشینی
recoils	عقب نشینی
recoiling	عقب نشینی
suburbia	حومه نشینی
recoil	عقب نشینی
hypostatic	ناشی از ته نشینی
to burn the midnighoil	شب نشینی کردن
retreat	عقب نشینی
break ground	عقب نشینی
fallback	عقب نشینی
katabasis	عقب نشینی
sequestered life	گوشه نشینی
reclvsion	گوشه نشینی
to burn the midnight oil	شب نشینی کردن
To retreat. To withdraw.	عقب نشینی کردن
urbanistic	وابسته بشهر نشینی
urbanist	وابسته بشهر نشینی
long recoil	عقب نشینی طولانی
pull away	عقب نشینی کردن
short recoil	عقب نشینی کوتاه
to beat a retreat	عقب نشینی کردن
to beat a retreat	کوس عقب نشینی
sedimentation analysis	تجزیه بروش ته نشینی
retreat	عقب نشینی کردن
rocket propulsion	فشارعقب نشینی موشک
retreated	عقب نشینی کردن
to give ground	عقب نشینی کردن
to lose ground	عقب نشینی کردن
to fall back	عقب نشینی کردن
to sound the retreat	شیپورعقب نشینی زدن
recoil mechanism	مکانیسم عقب نشینی
recoil mechanism	دستگاه عقب نشینی
subornation	زیر پا نشینی اغواء
companionship	مصاحبت پهلو نشینی
scuttled	عقب نشینی روزنه
scuttles	عقب نشینی روزنه
scuttling	عقب نشینی روزنه
blowback	ضربه عقب نشینی
blowback	عقب نشینی خودکار
sinks	ته نشینی حفره یاگودال
retirement	عقب نشینی اختیاری
backblast	موج عقب نشینی
backblast	شعله عقب نشینی
sink	ته نشینی حفره یاگودال
setback	فشار عقب نشینی
setbacks	فشار عقب نشینی
ebb current	عقب نشینی اب دریا
scuttle	عقب نشینی روزنه
drop back <idiom>	عقب نشینی کردن
give ground <idiom>	عقب نشینی کردن
retreating	عقب نشینی کردن
back pressure	فشار عقب نشینی
colonial	معماری کوچ نشینی
retreats	عقب نشینی کردن
withdraws	عقب نشینی کردن
withdraw	عقب نشینی کردن
cloisters	صومعه گوشه نشینی کردن
to sound the retire	شیپور عقب نشینی زدن
to sound a retreat	شیپور عقب نشینی زدن
they are in full retreat	سخت عقب نشینی می کنند
breakdowns	ته نشینی مواد معلق دردوغاب
a white collar job	کار پشت میز نشینی
cloister	صومعه گوشه نشینی کردن
breakdown	ته نشینی مواد معلق دردوغاب
variable slide	طول عقب نشینی متغیر
to have a knock back	عقب نشینی کردن [در موقعیتی]
counter recoil	برگشتن لوله پس از عقب نشینی
recoils	عقب نشینی کردن توپ
setbacks	نیروی عقب نشینی توپ
straddle	میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
insula	دستگاه عمارت اجاره نشینی
straddles	میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
retreating	عقب نشینی کناره گیری
hightail	باسرعت عقب نشینی کردن
hermitic	وابسته بگوشه نشینی زهدامیز
setback	نیروی عقب نشینی توپ
retreats	عقب نشینی کناره گیری
crawfish	ازموضعی عقب نشینی کردن
straddled	میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
alluvial	ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
long recoil	طول عقب نشینی زیاد