Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
retirement
عقب نشینی اختیاری
Search result with all words
withdrawal
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawals
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
disengagement
جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
Other Matches
option dealer
واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
backpedal
عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
facultative
اختیاری
arbitrary
اختیاری
freewill
اختیاری
discretional
اختیاری
arbitary
اختیاری
free will
اختیاری
optional
اختیاری
voluntary
اختیاری
involuntariness
بی اختیاری
soft hyphen
خط تیره اختیاری
incontinency
ناپرهیزکاری بی اختیاری
perseveation
تکرارغیر اختیاری
option dealing
معاملات اختیاری
optional consumption
مصرف اختیاری
encopresis
بی اختیاری دفع
optional feature
خصیصه اختیاری
enuresis
بی اختیاری ادرار
urinary incontinence
بی اختیاری ادرار
freeing
اختیاری مختار
optional
حرکات اختیاری
frees
اختیاری مختار
optional conciliation
مصالحه اختیاری
freed
اختیاری مختار
voluntary savings
پس اندازهای اختیاری
option
خصیصه اختیاری
options
خصیصه اختیاری
voluntary partnership
شرکت اختیاری
voluntary exercise
حرکات اختیاری
free
اختیاری مختار
voluntary assignment
واگذاری اختیاری
incontinence
ناپرهیزکاری بی اختیاری
ultimate factor of safety
ضریب اطمینان اختیاری
voluntary conveyance
انتقال اختیاری بلاعوض
discretionary fiscal policy
سیاست مالی اختیاری
variable recoil
سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
proctorize
زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
rigging position
وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
full power
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
retrocedence
پس نشینی
sedimentary
ته نشینی
settling
ته نشینی
nightlife
شب نشینی
sedinentation
ته نشینی
subsidence
ته نشینی
soirTes
شب نشینی
recoil
پی نشینی
illuviation
ته نشینی
sedimentation
ته نشینی
sedimentation
ته نشینی
evening party
شب نشینی
an eveing party
شب نشینی
adsorption
رو نشینی
recoils
پی نشینی
recoiling
پی نشینی
recoiled
پی نشینی
soirees
شب نشینی
soiree
شب نشینی
deposits
ته نشینی
wake
شب نشینی
waked
شب نشینی
wakes
شب نشینی
precipitation
ته نشینی
deposit
ته نشینی
sanctuaries
حق بست نشینی
hutment
کلبه نشینی
fallback
عقب نشینی
retreats
عقب نشینی
settlements
ته نشینی مسکن
ruralize
ده نشینی کردن
recesses
عقب نشینی
eremitism
گوشه نشینی
eremitic life
گوشه نشینی
cotenancy
هم اجاره نشینی
katabasis
عقب نشینی
electrostatic procipitation
ته نشینی الکترواستاتیک
hypostatic
ناشی از ته نشینی
line of retreat
خط عقب نشینی
nomadism
کوچ نشینی
tenantry
اجاره نشینی
solitariness
گوشه نشینی
retreat
عقب نشینی
silting
رسوب ته نشینی
to burn the midnighoil
شب نشینی کردن
sequestered life
گوشه نشینی
sedimentation pond
حوضچه ته نشینی
retrocession
عقب نشینی
retrocedence
عقب نشینی
retreated
عقب نشینی
to burn the midnight oil
شب نشینی کردن
reclvsion
گوشه نشینی
urbanism
شهر نشینی
retreating
عقب نشینی
break ground
عقب نشینی
settlement
ته نشینی مسکن
recoil
عقب نشینی
urbanization
شهر نشینی
recoiled
عقب نشینی
recoiling
عقب نشینی
recoils
عقب نشینی
recess
عقب نشینی
suburbia
حومه نشینی
seclusion
گوشه نشینی
sanctuary
حق بست نشینی
urbanist
وابسته بشهر نشینی
urbanistic
وابسته بشهر نشینی
recoil mechanism
مکانیسم عقب نشینی
setback
فشار عقب نشینی
recoil mechanism
دستگاه عقب نشینی
to beat a retreat
کوس عقب نشینی
pull away
عقب نشینی کردن
subornation
زیر پا نشینی اغواء
retreating
عقب نشینی کردن
to sound the retreat
شیپورعقب نشینی زدن
sedimentation analysis
تجزیه بروش ته نشینی
to fall back
عقب نشینی کردن
rocket propulsion
فشارعقب نشینی موشک
retreated
عقب نشینی کردن
to give ground
عقب نشینی کردن
companionship
مصاحبت پهلو نشینی
short recoil
عقب نشینی کوتاه
to lose ground
عقب نشینی کردن
setbacks
فشار عقب نشینی
retreat
عقب نشینی کردن
blowback
ضربه عقب نشینی
give ground
<idiom>
عقب نشینی کردن
scuttles
عقب نشینی روزنه
scuttled
عقب نشینی روزنه
sink
ته نشینی حفره یاگودال
scuttle
عقب نشینی روزنه
ebb current
عقب نشینی اب دریا
forced withrawal
عقب نشینی اجباری
back pressure
فشار عقب نشینی
backblast
شعله عقب نشینی
backblast
موج عقب نشینی
blowback
عقب نشینی خودکار
drop back
<idiom>
عقب نشینی کردن
To retreat. To withdraw.
عقب نشینی کردن
sinks
ته نشینی حفره یاگودال
retreats
عقب نشینی کردن
long recoil
عقب نشینی طولانی
to beat a retreat
عقب نشینی کردن
withdraws
عقب نشینی کردن
withdraw
عقب نشینی کردن
colonial
معماری کوچ نشینی
scuttling
عقب نشینی روزنه
cloister
صومعه گوشه نشینی کردن
a white collar job
کار پشت میز نشینی
variable slide
طول عقب نشینی متغیر
breakdown
ته نشینی مواد معلق دردوغاب
to sound a retreat
شیپور عقب نشینی زدن
cloisters
صومعه گوشه نشینی کردن
to sound the retire
شیپور عقب نشینی زدن
breakdowns
ته نشینی مواد معلق دردوغاب
to have a knock back
عقب نشینی کردن
[در موقعیتی]
setback
نیروی عقب نشینی توپ
insula
دستگاه عمارت اجاره نشینی
recoil operated
مجهز به دستگاه عقب نشینی
retreats
عقب نشینی کناره گیری
hightail
باسرعت عقب نشینی کردن
hermitic
وابسته بگوشه نشینی زهدامیز
retreats
عقب نشینی اجباری بازگشتن
crawfish
ازموضعی عقب نشینی کردن
counter recoil
برگشتن لوله پس از عقب نشینی
straddles
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddled
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddle
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
recoiling
عقب نشینی کردن توپ
retreat
عقب نشینی کناره گیری
recoiled
عقب نشینی کردن توپ
recoil
عقب نشینی کردن توپ
alluvial
ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
setbacks
نیروی عقب نشینی توپ
retreating
عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreated
عقب نشینی کناره گیری
recoils
عقب نشینی کردن توپ
recoil pit
چاله عقب نشینی لوله
recoil system
سیستم عقب نشینی توپ
recoilless rifle
تفنگ بدون عقب نشینی
retreated
عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreat
عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreating
عقب نشینی کناره گیری
long recoil
طول عقب نشینی زیاد
they are in full retreat
سخت عقب نشینی می کنند
obmutescence
خاموش نشینی سکوت عمدی
retreat
گوشه نشینی
[گروهی برای مدتی]
back pressure
فشاراگزوز فشار عقب نشینی اگزوز
retires
عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
blenching
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blench
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenches
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
retire
عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
blenched
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
The army had to retreat from the battlefield.
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
To draw in ones houns . Toback down . To retreat.
ماست ها را کیسه کردن ( عقب نشینی از روی ترس )
recoil operated
مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
beauty is in the eyes of the beholder
<proverb>
اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com