Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
lights out
علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
Other Matches
symbolism
نمایش بوسیله علائم مکتب رمزی
loran
تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
closed circuit
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
homeopathy
معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
phonopore
اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
set forward
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
burladero
دیوار چوبی محافظ هنگام تعقیب شدن گاوباز بوسیله گاو
communication operation instructions (co
دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
legends
شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
legend
شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
napping waste
ضایعات عمل خارزنی
[این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
dead hours
ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
curfew
خاموشی
power failure
خاموشی
obmutescence
خاموشی
extinction
خاموشی
power outage
[American]
خاموشی
blackout
خاموشی
power blackout
خاموشی
black out
خاموشی
sub silentio
در خاموشی
silence
خاموشی
silenced
خاموشی
silences
خاموشی
pipe down
خاموشی
silencing
خاموشی
curfews
خاموشی
blackout
خاموشی
blackouts
خاموشی
electricity cut
خاموشی
power cut
خاموشی
mum
خاموشی
reticence
خاموشی
taciturnity
خاموشی
quiescsnce or cency
خاموشی
quies csnce or cency
خاموشی
reticency
خاموشی
mums
خاموشی
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
tatoo
فرمان خاموشی
curfews
شیپور خاموشی
turn in
شیپور خاموشی
extinction
اطفاء خاموشی
blanking bars
نوارهای خاموشی
quiescence
بی حرکتی خاموشی
extinction voltage
ولتاژ خاموشی
simultaneous extinction
خاموشی همزمان
curfew period
ساعات خاموشی
blanking signal
پیام خاموشی
covert extinction
خاموشی نااشکار
curfew
شیپور خاموشی
last post
شیپور خاموشی
last port
شیپور خاموشی
dead hours
ساعات خاموشی در شب
experimental extinction
خاموشی ازمایشی
taps
شیپور خاموشی
delayed extinction
خاموشی درنگیده
stills
سکوت خاموشی
puniness
ضعف خاموشی
stillest
سکوت خاموشی
stiller
سکوت خاموشی
still
سکوت خاموشی
retrace blanking
خاموشی خطوط بازگشتی
battle lights
چراغ خاموشی شبانه
pipe down
سوت خاموشی ناو
zaph dignbats
علائم زف
symbols
علائم
silert gives consent
خاموشی موجب رضا است
assembly
شیپور خاموشی دستگاه مرکب
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
supervisory signals
علائم نظارتی
character set
مجموعه علائم
symbolic table
جدول علائم
mathematical symbols
علائم ریاضی
control signals
علائم کنترلی
symptom
علائم مرض
symbolic string
رشته علائم
sinusoidal signals
علائم سینوسی
facings
علائم ریاضی
The symptoms ( of a disease) .
علائم بیماری
hazard signs
علائم خطر
sound signal
علائم صدا
epiphenomenon
علائم ثانویه
signalman
متصدی علائم
signal man
متصدی علائم
signal fidelity
وفاداری علائم
erection marks
علائم نصب
indication signs
علائم راهنمائی
shading symbols
علائم سایهای
facing
علائم ریاضی
identification signs
علائم تشخیص
symptoms
علائم مرض
signal regeneration
باززایی علائم
signal transformation
ترادیسی علائم
economic indicator
علائم اقتصادی
schematic symbols
علائم الگویی
dimout
خاموشی چراغ ها در موقع حمله هوایی
to impose a curfew
خاموشی در ساعت معین شب بر قرار کردن
semiotic
وابسته به علائم مرض
syndromes
علائم مشخصه مرض
semiotic
مکتب علائم رمزی
symptomatic
حاکی از علائم مرض
semeiotic
وابسته به علائم مرض
number plates
پلاک علائم مشخصه
syndrome
علائم مشخصه مرض
number plate
پلاک علائم مشخصه
semeiotic
مکتب علائم رمزی
tablature
نوعی علائم موسیقی
baud rate
نسبت علائم درثانیه
emblazonment
تزئین با نشان و علائم
prodrome
علائم اولیه مرض
staggy
دارای علائم ونشانههای نر
legend
فهرست علائم واختصارات
legends
فهرست علائم واختصارات
dual intensity
تاکید علائم خاص
nomenclature
فهرست علائم واختصارات
pictograph
نشان یا علائم تصویری
communication
مخابرات
electric communication
مخابرات
Road signs
علائم راهنمایی و رانندگی جاده
accent mark
یکی از علائم تکیه در موسیقی
signal box
توقف گاه متصدی علائم
symbolization
استعمال علائم ونشانهای رمزی
discriminate
با علائم مشخصه ممتاز کردن
sign of aggregation
علائم مخصوص جمله جبری
signal boxes
توقف گاه متصدی علائم
discriminated
با علائم مشخصه ممتاز کردن
sigil
علامت نجومی علائم رمزی
discriminates
با علائم مشخصه ممتاز کردن
epiphenomenon
علائم بعدی و ثانوی مرض
morsecode
علائم رمز تلگرافی مرس
data link
محور مخابرات
interphone
مخابرات داخلی
communication
ارتباط و مخابرات
telecommunications
مخابرات تلگرافی
radiographic
مخابرات رادیویی
intercoms
مخابرات داخلی
intercom
مخابرات داخلی
panel
پرده مخابرات
panels
پرده مخابرات
signal
رسته مخابرات
signalled
رسته مخابرات
panel code
کد پرده مخابرات
signal panel
پرده مخابرات
subscriber line
خط مشترک
[مخابرات]
communications
ارتباط و مخابرات
signal axis
محور مخابرات
signal bridge
پل مخابرات ناو
signal center
مرکز مخابرات
signal communications
ارتباط و مخابرات
signal corps
رسته مخابرات
signal corps
قسمت مخابرات
signaled
رسته مخابرات
transmission
مخابرات ارسال
marking panel
پرده مخابرات
communication receiver
گیرنده مخابرات
communication theory
تئوری مخابرات
telecommunication network
شبکه مخابرات
communication engineering
مهندسی مخابرات
communication engineer
مهندس مخابرات
telecommunication traffic
ترافیک مخابرات
communication center
مرکز مخابرات
transmissions
مخابرات ارسال
transmissions
مخابره مخابرات
telecommunication technique
تکنیک مخابرات
transmission
مخابره مخابرات
communication technician
تکنیسین مخابرات
insigne
علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
traffic signal
علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
syndrome
مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
symbology
مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
syndromes
مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
insignia
علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
Follow signs for York.
به علائم شهر یورک توجه کنید.
accidentalism
تشخیص علائم گمراه کننده مرض
black out
قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر
area signal center
مرکز مخابرات منطقه
digital subscriber line
[DSL]
خط مشترک دیجیتال
[مخابرات ]
intercepts
نفوذکردن در شبکه مخابرات
helio
ایینه ویژه مخابرات
intercepting
نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepted
نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercept
نفوذکردن در شبکه مخابرات
communication and electronics
رسته مخابرات و الکترونیک
communication network
شبکه ارتباط و مخابرات
strangle
در مخابرات یعنی دستگاه
communication chief
رئیس مخابرات یکان
standing operating procedures
روش جاری مخابرات
panel
پرده شبکه مخابرات
cordless telephone
تلفن بی سیم
[مخابرات]
cordless
[cordless telephone]
تلفن بی سیم
[مخابرات]
cordless phone
تلفن بی سیم
[مخابرات]
master station
پست اصلی مخابرات
signal operation instruction
دستور کار مخابرات
panels
پرده شبکه مخابرات
signal
علایم مخابراتی مخابرات
signalled
علایم مخابراتی مخابرات
communication technician
تعمیر کارفنی مخابرات
intercommunication
مخابرات داخلی یکان
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com