Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
electro statics
علم خواص الکتریک هنگام بیحرکتی
Other Matches
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
otiosity
بیحرکتی
quies csnce or cency
بیحرکتی
quiescsnce or cency
بیحرکتی
immovableness
بیحرکتی
immobility
بی جنبشی بیحرکتی
perisystole
بیحرکتی قلب
dielectric loss factor meter
دی الکتریک
dielectric
دی الکتریک
ideal dielectric
دی الکتریک ایده ال
k
ثابت دی الکتریک
dielectric constant
ثابت دی الکتریک
dielectric absorption
جذب دی الکتریک
electric foil
فلوره الکتریک
condenser dielectric
دی الکتریک خازن
relative permittivity
ضریب دی الکتریک
permittivity
ثابت دی الکتریک
dielectric loss
اتلاف دی الکتریک
dielectric strength
قدرت دی الکتریک
dielectric current
جریان دی الکتریک
faradization
تحریک با الکتریک
dielectric hysteresis
پسماند دی الکتریک
faradism
تحریک با الکتریک
mica dielectric
دی الکتریک میکا
dielectric strength
استحکام دی الکتریک
relative dielectric constant
ثابت دی الکتریک نسبی
low loss capacitor
خازن با تلفات دی الکتریک کم
dischrger
الت تولید جریان الکتریک
omnibus wire
سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
photo electric
وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
rheometer
الت سنجش سرعت جریانهای الکتریک یا خون
voltages
نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
voltage
نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
properties
خواص
attributing
خواص
attributes
خواص
attribute
خواص
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
attributing
صفت خواص
attribute
صفت خواص
attributes
صفت خواص
product capabilities
خواص محصول
elastic properties
خواص ارتجاعی
property list
سیاهه خواص
mechanical properties
خواص مکانیکی
collective properties
خواص کولیگاتیو
hydrological
وابسته به خواص اب
intrinsic properties
خواص ذاتی
intensive properties
خواص شدتی
bulk properties
خواص گروهی
chemical properties
خواص شیمیایی
dielectric heating
گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
partial molar properties
خواص جزیی مولی
electro magnetism
برق و خواص مغناطیسی
properties of section
خواص مقاطع تیرها
magnetics
علم خواص مغناطیسی
amphoteric
دارای خواص متضاد
papaverous
دارای خواص خشخاش
general properties of bodies
خواص عمومی اجسام
adhesion agent
ماده تشدیدکننده خواص
acoustics
خواص صوتی ساختمان
oleaginous
دارای خواص روغن
unsex
از خواص جنسی محروم کردن
pneumatics
علم خواص هوا و گاز
propertied
متمکن دارای خواص معین
isotropic
دارای خواص فیزیکی مشابه
electro magnetism
تولید خواص مغناطیسی بوسیله
geophysical survey
مطالعه خواص فیزیکی زمین
electronography
ثبت خواص الکتریسته ساکن
hydraulic
وابسته به مبحث خواص اب درحرکت
optics
علم مطالعه در خواص نور
electrokinetics
علم خواص برق متحرک
physicochemical
وابسته به خواص فیزیکی وشیمیایی اجسام
actinology
دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
isotropic
دارای خواص برابر از هرسو همگرای
to turn something
تغییر کردن در ظاهر یا خواص خود
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
actinic
دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
atoms
کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
metamerism
برابری در ترکیب و وزن ودگرگونی در خواص شیمیایی
aircraft alternation
اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
axiology
علم ارزش یا خواص ونوامیس ذاتی اجسام
gyromagnetic
وابسته به خواص مغناطیسی جسم الکتریکی چرخنده
pneumatology
روح شناسی علم خواص هواو گازها
atom
کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
Green tea is esteemed for its health-giving properties.
ارزش چای سبز در خواص سلامت بخش آن است.
miscibility
قابلیت امیختن و اختلاط بدون از دست دادن خواص خود
additive
ماده ای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به آن اضافه شود
additives
مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
platinum metal
ترکیب نیکل و روی و مس که تا اندازهای خواص پلاتین راپیدا میکند
diode
قطعه الکترونیکی که به جریان الکتریک اجازه عبور از یک جهت ونه جهت دیگر میدهد
charactristic curve
نموداری برای نمایش خواص نیروهای برا و پسای حاصل از یک ایرفویل
epizootology
علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizootiology
علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizoology
علم مطالعه خواص وبوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
color code
روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
epiphytology
علمی که درباره خواص و بوم شناسی وعلل شیوع امراض گیاهی بحث میکند
gestalt
معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
harmonics
مبحث مطالعه خواص ومختصات اصوات موسیقی مبحث الحان موزون همسازها
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
substantive
شبیه اسم دارای خواص اسم
at nightfall
شب هنگام
during
هنگام
nightfall
شب هنگام
at dark
هنگام شب
at night
شب هنگام
termed
هنگام
term
هنگام
night season
هنگام شب
night season
شب هنگام
night tide
هنگام شب
nighttide
شب هنگام
time
هنگام
timed
هنگام
gamut
هنگام
times
هنگام
at the same moment
در آن هنگام
terming
هنگام
night-time
هنگام شب
season
هنگام
seasoned
هنگام
seasons
هنگام
oestrum
هنگام
moments
هنگام
night time
هنگام شب
moment
هنگام
dusk
هنگام غروب
in-
درفرف هنگام
at mess
هنگام خوردن
on occasion
هنگام لزوم
meal time
هنگام غذاخوری
binding time
هنگام انقیاد
at noon
هنگام فهر
at one's leisure
هنگام فراغت
updates
به هنگام دراوردن
updated
به هنگام دراوردن
spring time
هنگام بهار
update
به هنگام دراوردن
on seeing him
هنگام دیدن او
when entering
هنگام ورود
execution time
هنگام اجرا
daytide
هنگام روز
daytime
هنگام روز
playtime
هنگام بازی
hexachord
هنگام شش بردهای
here's to you
هنگام نوشیدن
hard times
هنگام تنگدستی
translate time
هنگام ترجمه
wintertime
هنگام زمستان
on arrival
هنگام ورود
compile time
هنگام همگردانی
inprocess
هنگام کار
summertime
هنگام تابستان
teatime
هنگام چای
in case of emergency
هنگام اضطرار
in
درفرف هنگام
to die in harness
هنگام کار
dewfall
هنگام ریزش شبنم
parthian glance
نگاه هنگام جدایی
damage in transit
خسارت در هنگام ترانزیت
batfowl
هنگام شب مرغ را شکارکردن
red handed
هنگام ارتکاب جنایت
landing weight
وزن با هنگام تخلیه
nooning
هنگام فهر ناهار
ortive
وابسته به هنگام طلوع
it puckered up in sewing
هنگام دوختن جمع شد
d. wish
خواهش هنگام مردن
cash on delivery
پرداخت هنگام تحویل
then
انگاه دران هنگام
when it came to a push
چون هنگام کوشش
therewith
دران هنگام بدانوسیله
in the case of traffic jam
[congestion]
هنگام راهبندان سنگین
nights
شب هنگام برنامه شبانه
night
شب هنگام برنامه شبانه
to brush over
هنگام عبورپوز زدن
chevy
فریاد هنگام شکار
hard-bitten
سخت هنگام جنگ
harvest
هنگام درو وقت خرمن
high time
هنگام خوشی وعیش ونوش
open
وضع زه هنگام کشیده شدن
escaped water
تلفات اب هنگام بهره برداری
opened
وضع زه هنگام کشیده شدن
harvested
هنگام درو وقت خرمن
coronation oath
سوگند هنگام تاج گذاری
harvests
هنگام درو وقت خرمن
smack
ضربه محکم در هنگام ابشار
demand report
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
invigilate
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
smacks
ضربه محکم در هنگام ابشار
invigilated
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilates
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
I cut my face shaving.
هنگام اصلاح صورتم را بریدم
opens
وضع زه هنگام کشیده شدن
to take counsel of one'spillow
شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
chantey
سرود ملوانان هنگام کار
invigilating
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
harvest festivals
جشن سپاسگزاری هنگام درو)
landed weight
وزن کالا هنگام تخلیه
chanty
سرود ملوانان هنگام کار
natural form
وضع بدن هنگام تیراندازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com