Dictiornary-Farsi | علم طبیعی اگاهی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (2 milliseconds)

English	Persian
science	علم طبیعی اگاهی
sciences	علم طبیعی اگاهی


Other Matches

physiographic	وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism	فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
feelings indigenous to man	احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
conizance	اگاهی
ideas	اگاهی
informational	اگاهی
idea	اگاهی
intimation	اگاهی
intimations	اگاهی
knowledge	اگاهی
notice	اگاهی
advertisements	اگاهی
consciousness	حس اگاهی
consciousness	اگاهی
cogency	اگاهی
inkling	اگاهی
perception	اگاهی
i.e.	اگاهی
perceptions	اگاهی
monition	اگاهی
noticing	اگاهی
awareness	اگاهی
noticed	اگاهی
appreciation [awareness]	حس اگاهی
awareness	حس اگاهی
conscience [archaic for: consciousness]	حس اگاهی
mindfulness	اگاهی
acquaintances	اگاهی
intelligence	اگاهی
notices	اگاهی
conscious mind	حس اگاهی
information	اگاهی
notified	اگاهی دادن
cognizance	شناسایی اگاهی
informant	اگاهی دهنده
notifies	اگاهی دادن
notify	اگاهی دادن
informants	اگاهی دهنده
transinformation	اگاهی متقابل
learns	اگاهی یافتن
learn	اگاهی یافتن
to give intelligence	اگاهی دادن
to give notice	اگاهی دادن
to give the alarm	اگاهی دادن
to give to understand	اگاهی دادن
informing	اگاهی دادن
prescience	اگاهی از پیش
criminal investigation department	اداره اگاهی
informs	اگاهی دادن
to come to know	اگاهی یافتن
criminal i. department	اداره اگاهی
conversancy	اگاهی کامل
conversance	اگاهی کامل
inform	اگاهی دادن
forebedement	اگاهی از پیش
foreknowledge	اگاهی از پیش
monitored	اگاهی دهنده
information theory	نظریه اگاهی
informatory	اگاهی بخش
augury	پیش اگاهی
auguries	پیش اگاهی
knowledge base	پایگاه اگاهی
knowledge domain	قلمرو اگاهی
knowledge engineer	مهندسی اگاهی
knowlege representation	نمایش اگاهی
monitors	اگاهی دهنده
monitor	اگاهی دهنده
the d. poliee	اداره اگاهی
meta knowledge	اگاهی غیرنمادین
letter of a	اگاهی نامه
precognition	پیش اگاهی
notifying	اگاهی دادن
group consciousness	اگاهی گروهی
advertisers	اگاهی دهنده
advertiser	اگاهی دهنده
coconscious	اگاهی ثانوی
coconsciousness	اگاهی ثانوی
the infinitive mood	مصدر اگاهی
apprising	اگاهی دادن
apprises	اگاهی دادن
apprise	اگاهی دادن
foredknowlege	اگاهی از پیش
awakened	اگاهی یافته
class consciousness	اگاهی طبقهای
dope	اگاهی داروی مخدر
sensibleness	عملی بودن اگاهی
alarmed	: هشدار اگاهی از خطر
alarm	: هشدار اگاهی از خطر
subliminally	خارج ازمرحله اگاهی
alarmingly	: هشدار اگاهی از خطر
alarms	: هشدار اگاهی از خطر
alarum	: هشدار اگاهی از خطر
dopes	اگاهی داروی مخدر
foretells	ازپیش اگاهی دادن
foretelling	ازپیش اگاهی دادن
foretell	ازپیش اگاهی دادن
subliminal	خارج ازمرحله اگاهی
Scotland	اداره اگاهی در لندن
you are advised that	به شما اگاهی میدهد
for your information	برای اگاهی شما
foretold	از پیش اگاهی داد
we are informed by him that	محترما` اگاهی میدهد که
foreknow	از غیب اگاهی داشتن
immediacy	اگاهی حضور ذهن
self awareness	اگاهی از خود خویشتن شناسی
monitory	وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
briefest	کوتاه کردن اگاهی دادن
briefer	کوتاه کردن اگاهی دادن
briefed	کوتاه کردن اگاهی دادن
enlightement	روشنی فکر اگاهی حقیقی
to keep the track of something	پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
brief	کوتاه کردن اگاهی دادن
to obtaini. on anything	درباره چیزی اگاهی یافتن
forecasted	از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecast	از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
intelligently	از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
forecasts	از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
it came to my knowledge	من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
know allmen by these presents	بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
agent provocateur	مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
agents provocateurs	مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
to off an agreement	قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
i have no idea of that	هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
check string	ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
fenders	علائمی که جهت اگاهی ازوضع جاده در راهها نصب میشود
booked	اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books	اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
private d.	کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
book	اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
wrming message	پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
innate	طبیعی
silvan	طبیعی
indigenous	طبیعی
homebred	طبیعی
home born	طبیعی
natural	طبیعی
naturals	طبیعی
natural foundation	پی طبیعی
physical	طبیعی
natural bridge	پل طبیعی
natural right	حق طبیعی
crude copper	مس طبیعی
normal	طبیعی
natural obstacle	مانع طبیعی
native language	زبان طبیعی
natural order	نظم طبیعی
natrual cement	سیمان طبیعی
matten of course	چیز طبیعی
metaphisical	غیر طبیعی
natural recharge	تغذیه طبیعی
matter of course	چیز طبیعی
natural number	عدد طبیعی
natural monopoly	انحصار طبیعی
natural persons	اشخاص طبیعی
pozzolan earth	سیمان طبیعی
natively	بطور طبیعی
natural reserves	ذخائر طبیعی
in vivo	در محیط طبیعی
immanent justice	عدالت طبیعی
natural resin	صمغ طبیعی
phenomenon	اثر طبیعی
natural purification	پالایش طبیعی
natural products	مواد طبیعی
natural phenomena	اثار طبیعی
natural silk	ابریشم طبیعی
natural sources	منابع طبیعی
natural person	شخص طبیعی
natural ventilation	تهویه طبیعی
natural vibration	نوسان طبیعی
inartificial	طبیعی غیرصنعتی
natural abundace	فراوانی طبیعی
natural frequency	فرکانس طبیعی
emmetropia	بینایی طبیعی
natural erosion	فرسایش طبیعی
natural disaster	حوادث طبیعی بد
natural disaster	بلایای طبیعی
full scale	اندازه طبیعی
natural competition	رقابت طبیعی
galenite	سرب طبیعی
natural capacity	فرفیت طبیعی
natural easement	حق ارتفاق طبیعی
natural economy	اقتصاد طبیعی
natural endowment	موهبت طبیعی
crude gas	گاز طبیعی
natural frequency	بسامد طبیعی
natural excitation	تحریک طبیعی
continuous climbing	صعود طبیعی
emmetropis	بینایی طبیعی
eupnoea	تنفس طبیعی
natural endowments	موهبت طبیعی
natural bed	بستر طبیعی
guardian by nature	قیم طبیعی
natural law	حقوق طبیعی
natural logarithm	لگاریتم طبیعی
asphaltite	قیر طبیعی
asphaltic bitumen	قیر طبیعی
natural magnet	مغناطیس طبیعی
natural ground	زمین طبیعی
apparence	شباهت طبیعی
au naturel	بحالت طبیعی