English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (6 milliseconds)
English Persian
town hall عمارت شهرداری
town halls عمارت شهرداری
guildhall عمارت شهرداری
guildhalls عمارت شهرداری
Search result with all words
guild hall عمارت شهرداری که اصناف یارسته هادران انجمن می کنند
Other Matches
municipality شهرداری
municipalities شهرداری
City Hall شهرداری
constructions عمارت
construction عمارت
mansion house عمارت
imaret عمارت
diwan عمارت
divan عمارت
imaret عمارت
edifice عمارت
hall عمارت
halls عمارت
edifices عمارت
municipal spending مخارج شهرداری
municipal budget بودجه شهرداری
municipal مربوط به شهرداری
mayorship ریاست شهرداری
burgomaster اعضای شهرداری
mayoralty ریاست شهرداری
town hall کاخ شهرداری
jurat رئیس شهرداری
municipal council انجمن شهرداری
municipal court دادگاه شهرداری
town halls کاخ شهرداری
City Hall ساختمان شهرداری
town council انجمن شهرداری
dump car ماشین شهرداری
municipally از راه شهرداری
municipally از لحاظ شهرداری
municipal revenue درامد شهرداری
municipally بوسیله شهرداری
a building of small scale عمارت کوچک
the interior of a building اندرون عمارت
fenestration روزنههای عمارت
gazeboo عمارت تابستانی
flat قسمتی از یک عمارت
flattest قسمتی از یک عمارت
mansion عمارت بزرگ
building عمارت دیسمان
mansions عمارت بزرگ
town halls تالار شهرداری یا فرمانداری
municipalize بدست شهرداری دادن
councilman عضو انجمن شهرداری
dump truck کامیون زباله بر شهرداری
town clerk کارمند شهرداری یافرمانداری
town hall تالار شهرداری یا فرمانداری
municipalist متخصص درامور شهرداری
pavilions عمارت کلاه فرنگی
perron پلکان جلو عمارت
pavilion عمارت کلاه فرنگی
mansions عمارت چند دستگاهی
mansion عمارت چند دستگاهی
Capitol عمارت کنگره درشهرواشینگتن
gloriette عمارت کلاه فرنگی
Capitol عمارت پارلمان ایالتی
insula دستگاه عمارت اجاره نشینی
soffite سقف قسمت پایین عمارت
soffit سقف قسمت پایین عمارت
podesta رئیس شهرداری در برخی شهرهای ایتالیا
municipalities شهریا بخشی که دارای شهرداری است
municipality شهریا بخشی که دارای شهرداری است
interfenestration فاصله میان روزنه ها یاپنجرههای عمارت
indoors در داخل عمارت در زیر پناه یا سقف
gazebo عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
borough شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
boroughs شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
acroterium یکی از زوایای رئوس مثلثی شکل سردر عمارت
corporations شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
alderman نام قضات نام مستخدمین شهرداری عضوهیئت قانون گذاری یک شهر
aldermen نام قضات نام مستخدمین شهرداری عضوهیئت قانون گذاری یک شهر
entresol طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
His new luxury mansion is a dar cry from the one bedroom cottage he lived in as a child. عمارت لوکس جدیدش کجا و کلبه یک خوابه ای که کودکی اش را در آن به سر برد کجا.
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com