Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (8 milliseconds)
English
Persian
His new luxury mansion is a dar cry from the one bedroom cottage he lived in as a child.
عمارت لوکس جدیدش کجا و کلبه یک خوابه ای که کودکی اش را در آن به سر برد کجا.
Other Matches
double-pile house
خانه دو خوابه
lux
لوکس
deluxe
لوکس
luxe
لوکس
de luxe
لوکس
tow bedroom residence
خانه دو اطاق خوابه
three bedroom residence
خانه سه اطاق خوابه
luxury good
کالای لوکس
lux meter
لوکس متر
illumination photometer
لوکس متر
childhood
کودکی
infancy
کودکی
imfancy
کودکی
man and boy
چه در کودکی چه در بزرگی
infantile amnesia
یادزدودگی کودکی
infantile
مربوط بدوران کودکی
dementia infantilis
زوال عقل کودکی
infantile sexuality
میل جنسی دوره کودکی
To adopt a child ( an infant ) .
کودکی را بفرزندی قبول کردن
nursling or nurse
کودکی به دست دایه یا پرستار سپرده شده است
latchkey child
[کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
handy dandy
بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
halls
عمارت
imaret
عمارت
imaret
عمارت
hall
عمارت
divan
عمارت
constructions
عمارت
diwan
عمارت
construction
عمارت
mansion house
عمارت
edifice
عمارت
edifices
عمارت
fenestration
روزنههای عمارت
gazeboo
عمارت تابستانی
guildhalls
عمارت شهرداری
guildhall
عمارت شهرداری
the interior of a building
اندرون عمارت
a building of small scale
عمارت کوچک
building
عمارت دیسمان
town halls
عمارت شهرداری
town hall
عمارت شهرداری
flattest
قسمتی از یک عمارت
mansion
عمارت بزرگ
mansions
عمارت بزرگ
flat
قسمتی از یک عمارت
gloriette
عمارت کلاه فرنگی
mansion
عمارت چند دستگاهی
pavilion
عمارت کلاه فرنگی
perron
پلکان جلو عمارت
mansions
عمارت چند دستگاهی
pavilions
عمارت کلاه فرنگی
Capitol
عمارت کنگره درشهرواشینگتن
Capitol
عمارت پارلمان ایالتی
soffite
سقف قسمت پایین عمارت
soffit
سقف قسمت پایین عمارت
insula
دستگاه عمارت اجاره نشینی
indoors
در داخل عمارت در زیر پناه یا سقف
interfenestration
فاصله میان روزنه ها یاپنجرههای عمارت
hovels
کلبه
shanties
کلبه
shack
کلبه
shacks
کلبه
lodge
کلبه
hull
کلبه
shanty
کلبه
hulls
کلبه
hovel
کلبه
cabana
کلبه
cabins
کلبه
cabin
کلبه
hut
کلبه
cottages
کلبه
cottage
کلبه
lodged
کلبه
lodges
کلبه
huts
کلبه
gazebo
عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
igloos
کلبه اسکیموها
barracked
کلبه چوبی
barracking
کلبه چوبی
chalet
کلبه شبانی
wanding kidney
کلبه متحرک
barrack
کلبه چوبی
mud house
کلبه گلی
chalet
کلبه ییلاقی
cottagers
کلبه نشین
dog hole
کلبه تنگ
doh hutch
کلبه تنگ
igloo
کلبه اسکیموها
chalets
کلبه ییلاقی
hutment
زندگی در کلبه
hutment
کلبه نشینی
iglu
کلبه اسکیموها
cottager
کلبه نشین
hutholder
کلبه نشین
acroterium
یکی از زوایای رئوس مثلثی شکل سردر عمارت
guild hall
عمارت شهرداری که اصناف یارسته هادران انجمن می کنند
cot
کلبه روستایی
[حقیر]
cote
کبوتر خانه کلبه
shanties
در کلبه زندگی کردن
hutches
کلبه خانه کوچک
shanty
در کلبه زندگی کردن
wigwam
کلبه سرخ پوستان
hutch
کلبه خانه کوچک
chalets
کلبه یاالونک چوبی
chalet
کلبه یاالونک چوبی
wigwams
کلبه سرخ پوستان
Bidonville
[نوعی کلبه در کلکته هندوستان]
cottar
روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
cotter
روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
jacal
کلبه سقف پوشالی مکزیکی چپر
kraal
دهکده بومیان افریقای جنوبی کلبه
kraals
دهکده بومیان افریقای جنوبی کلبه
wickiup
کلبه حصیری مخروطی شکل سرخ پوستان
barrack
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracking
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracked
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
entresol
طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com