English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
Other Matches
yellow jack پرچم قرنطینه کشتی
pratique جوازپاک بودن کشتی از نظربهداشتی و قرنطینه
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
holds انبار کشتی
hold انبار کشتی
in the hold در انبار کشتی
hold captain متصدی انبار کشتی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
stowage حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
boat train [خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر]
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
jettisons به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoning به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoned به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettison به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
voyage charter اجاره دربست کشتی برای سفری مشخص
barrier light نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
jetsam کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
jetsam کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
convoy کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
prow کشتی عرشه کشتی
prows کشتی عرشه کشتی
langrage اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
caged storage قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
time charter اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
flat پل کشتی
board کشتی
afloat در کشتی
argo کشتی
hulk کشتی
ships کشتی
wrestling کشتی
collier کشتی
hulks کشتی
flattest پل کشتی
carinae کشتی
carina کشتی
aft در پس کشتی
foreship سر کشتی
sail ho! کشتی !کشتی !
ship کشتی
on board a ship در کشتی
puppis کشتی دم
decked پل کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
catch کشتی کج
ark کشتی
vessels کشتی
decks پل کشتی
bottom کشتی
ship haven یک کش کشتی
by water با کشتی
boarded کشتی
bottoms کشتی
deck پل کشتی
on the sea در کشتی
vessel کشتی
bilge اب ته کشتی
on shipboard در کشتی
on the water در کشتی
ice breaker کشتی یخ شکن
strand به گل نشستن کشتی
kelson or keelson سقف ته کشتی
wreck کشتی شکستگی
wrecking کشتی شکستگی
kedge تغییرجهت کشتی
icebreaker کشتی یخ شکن
skippering ناخدای کشتی
sister ship کشتی خواهر
castway کشتی شکسته
skippers ناخدای کشتی
caulker درزگیر کشتی
towboat کشتی یدک کش
drillship کشتی حفاری
catch as catch can کشتی ازاد
keel تیر ته کشتی
topsldes بادخوربدنه کشتی
singlisticker کشتی یک دگله
large ship کشتی بزرگ
lading بار کشتی
sister ship کشتی همسان
keel shaped شبیه ته کشتی
shipboard صحنه کشتی
strands به گل نشستن کشتی
hull لاشه کشتی
cargo boat کشتی باری
hull بدنه کشتی
cargo liner کشتی باری
cargo ship کشتی باری
shipper مسافر کشتی
ship's master افسرارشد کشتی
skipper ناخدای کشتی
shipload بار کشتی
shipboard کنار کشتی
shipboard پهلوی کشتی
to take ship با کشتی بردن
shipmaster رئیس کشتی
shipowner صاحب کشتی
cargo boat کشتی بارکش
shipowner مالک کشتی
shipper محموله کشتی
hulls لاشه کشتی
jerque بازرسی کشتی
ship handling مانور با کشتی
shipwright کشتی ساز
berthed خوابگاه کشتی
imbark در کشتی گذاشتن
ship building کشتی سازی
carrying vessel کشتی باربری
caboose اشپزخانه کشتی
carina کشتی حمال
ship safety سلامت کشتی
shipside کنار کشتی
ship propeller پروانه کشتی
tugging کشتی یدک کش
ship papers اسناد کشتی
hulls بدنه کشتی
inboard داخل کشتی
skippered ناخدای کشتی
steamship کشتی بخار
deck plan افق پل کشتی
ferry boat کشتی گذاره
deck seamanship ملوان پل کشتی
exs تحویل از کشتی
the enemy کشتی دشمن
tonnage فرفیت کشتی
tender ship کشتی تدارکاتی
adversary حریف کشتی
deck plan صفحه پل کشتی
deck gang ملوان پل کشتی
wrestling کشتی گیری
steamship کشتی بخاری
fire ship کشتی اتش زن
deadman مهاربند کشتی
the rudder of a ship سکان کشتی
the roll of a ship غلت کشتی
bulkhead تیغه در کشتی
dredgers کشتی لایروب
dredger کشتی لایروب
bosun افسر کشتی
tricks فن و بندهای کشتی
bosuns افسر کشتی
land به گل نشستن کشتی
stranding به گل نشستن کشتی
fob تحویل کشتی
adversaries حریف کشتی
tanker کشتی نفت کش
bulkheads تیغه در کشتی
bo's'n افسر کشتی
tugs کشتی یدک کش
tugged کشتی یدک کش
tug کشتی یدک کش
bos'n افسر کشتی
tankers کشتی نفت کش
doutful category کشتی مشکوک
hermaphrodite brig کشتی دو دگله
coal whipper زغال کش کشتی
cockswain پیشکارکارکنان کشتی
combatant vessel کشتی جنگی
commercial marine کشتی تجاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com