English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
on line operation عملکرد درون خطی
Search result with all words
spool Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
spools Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
Other Matches
two way alternate operation عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
multitasking عملکرد چند وفیفهای عملکرد چند تکلیفی
intercoastal رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
in line processing پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
method of operation عملکرد
process عملکرد
revenue operation عملکرد
turn over عملکرد
operation عملکرد
performances عملکرد
processes عملکرد
performance عملکرد
work عملکرد
worked عملکرد
throughput عملکرد
dyadic operation عملکرد دوتایی
monadic operation عملکرد یگانه
parallel operation عملکرد موازی
operation analysis تحلیل عملکرد
return عملکرد کارکرد
returned عملکرد کارکرد
monadic operation عملکرد تکین
machine operating عملکرد ماشین
attended operation عملکرد با مراقب
loss marking operation عملکرد زیانبار
continous operation عملکرد پایدار
concurrent operation عملکرد همزمان
operating panel تابلوی عملکرد
returns عملکرد کارکرد
returning عملکرد کارکرد
computer operation عملکرد کامپیوتری
performance appraisal عملکرد سنجی
logical operation عملکرد منطقی
reatrain عملکرد توام
feature of performance ویژگی عملکرد
feature ویژگی عملکرد
indirect operation عملکرد غیرمستقیم
maximum performance عملکرد حداکثر
unattended operation عملکرد بی مراقب
transformer operation عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
telephone operation عملکرد تلفن
furnace operation عملکرد کوره
binary operation عملکرد دودوئی
operating lever اهرم عملکرد
operation وابسته به عمل عملکرد
even-handed treatment رفتار [عملکرد] عادلانه
input output operation عملکرد ورودی- خروجی
off line operation عملکرد برون خطی
binary arithmetic operation عملکرد ریاضی دودویی
multitasking عملکرد چند تکلیفی
multisequencing عملکرد چند ترتیبی
multiprogramming عملکرد چند برنامهای
ratings نحوه عملکرد مجاز
rating نحوه عملکرد مجاز
operating speed سرعت عملکرد کار
illegal operation عملکرد غیر قانونی
one way only operation عملکرد فقط یک طرفه
two way simultaneous operation عملکرد همزمان دو طرفه
fixed point operation عملکرد با ممیز ثابت
electrically operated chuck سه نظام با عملکرد الکتریکی
uniprogramming system سیستم عملکرد تک برنامهای
performance rating درجه بندی عملکرد
social audit ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
multiprogramming system سیستم عملکرد چند برنامهای
chunking along عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
duplex operation کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
compatible زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
numeric keypad یک وسیله ورودی که مجموعهای از کلیدهای رقم دهدهی وکلیدهایی با عملکرد مخصوص را استفاده میکند
control unit قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
cruise control کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
system follow up ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
wild card روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
boostrap operation عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
thrashing وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
endogenous درون زا
inward درون
endocarp درون بر
internally از درون
interior درون
inbound به درون
insides درون
abintra از درون
in the recesses of the heart در درون دل
interiors درون
interiorly از درون
cores درون
inside درون
reentrant درون رو
inly از درون
inhaul line درون کش
ben درون
core درون
race condition حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
subversion درون واژگونی
inborn درون زاد
endogen درون زایی
interior درونی درون
introspective درون نگرانه
inland درون کشور
introspective درون نگر
interiors درونی درون
endogenous variable متغیر درون زا
interpolations درون یابی
inbreeding درون همسری
talented درون داشت
talent درون داشت
talents درون داشت
intravenous درون وریدی
endogenous درون زاد
intravenously درون وریدی
innate درون زاد
interpolations درون گیری
introspection درون گرایی
introspection درون نگری
immigration درون کوچی
endogeny درون زایی
endocardium درون شامه دل
ataraxia ارامش درون
endobiotic درون بافتی
autochthonous درون خیز
endolymph درون- لنف
endoplasm درون مایه
endomorph درون دگرگون
endopsychic درون روانی
entotic درون گوشی
entoptic درون چشمی
endosmose درون راند
endophagous درون خوار
endothelium درون پوش
idiotropic درون نگر
inlier درون هشته
entoderm درون پوست
ingression درون روی
influent درون ریز
throughout از درون وبیرون
endogamy درون همسری
endogamous درون همسری
endozoic درون جانوری
endoderm درون پوست
endocrinology درون ریزشناسی
ingrowing درون رویان
endoscope درون بین
interpolation درون گیری
intercontinental درون بری
located inside در درون قرارگرفته
introjection درون فکنی
introflexion سوی درون
intrauterine درون رحمی
intrastate درون کشوری
intrastate درون ایالتی
entrance درون رفت
intrapsychic درون روانی
entrances درون رفت
entrancing درون رفت
intramuscular درون عضلانی
inwards or inward سوی درون
insights درون بینی
insight درون بینی
endocrine درون ریز
underground water اب درون زمین
transcrystalline درون بلورهای
subjectivism درون گرایی
self reflection درون اندیشی
inbuilt درون بافته
retropulsion درون ریزی
emigration درون کوچکی
pronation درون گرداندن
feed درون گذاشت
introversion درون گرایی
feeds درون گذاشت
online درون خطی
entranced درون رفت
intramuscular درون ماهیچهای
inpouring بسوی درون
intradermic درون پوستی
intradermal درون پوستی
inner directed درون وابسته
intracranial درون جمجمهای
input درون گذاشت
intracellular درون یاختهای
inputted درون داد
inputted درون گذاشت
input درون داد
introverts درون گرا
intrafusal درون دوکی
intraindividual درون فردی
interpolation درون یابی
insalivate درون یورش
interstitial درون شبکهای
intramolecular درون مولکولی
on line درون خطی
introvert درون گرا
inrush درون یورش
intramolecular درون ذرهای
intrapersonal درون فردی
assimilation درون سازی
screwthread خان درون پیچ
pitman کارگر درون معدن
self examination درون خویشتن بینی
self scrutiny درون خویشتن بینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com