English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
sand blasting practice عملیات ماسه پاشی
Other Matches
sand blasting ماسه پاشی
sand dressing ماسه پاشی
sand blast nozzle شیپوره ماسه پاشی
sand blast unit واحد ماسه پاشی
coffins جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffin جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
building sand خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
to puddle clay and sand ازرس و ماسه گل ساختن ماسه و گل رس را بهم امیختن
quicksand ماسه روان ماسه دانه نچسبیده
quicksand ماسه ناپای ماسه غلطان
sprinkling آب پاشی
spraying سم پاشی
sprayed سم پاشی
sprays سم پاشی
spray سم پاشی
sand blasting شن پاشی
wet down اب پاشی کردن
mulching مالچ پاشی
aspersion اب پاشی و اب افشانی
baiting دانه پاشی
foam sprinkler system شبکه کف پاشی
paint spraying equipment تجهیزات رنگ پاشی
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
old red sandstone سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
sprinkles گلنم زدن اب پاشی کردن
perfusion غسل تعمید بوسیله اب پاشی
wet down بوسیله اب پاشی خیس کردن
libation نوشابه پاشی نوشیدن شراب
sprinkle گلنم زدن اب پاشی کردن
sprinkled گلنم زدن اب پاشی کردن
libations نوشابه پاشی نوشیدن شراب
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
stirrup pump تلمبه قابل حمل اب پاشی برای اتش نشانی
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation عملیات کنترل زمین عملیات
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
hoses لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
sand ماسه
crushed stone sand ماسه
ballast ماسه
gravel ماسه
gritting ماسه
green sand ماسه تر
yield of cdoncrete ماسه
sands ماسه
gritted ماسه
grit ماسه
body sand ماسه پر کننده
sandstorm ماسه باد
sandstorms ماسه باد
sandbanks کرانه ماسه
masonry sand ماسه بنایی
fine sand ماسه ریز
gritting ماسه درشت
dune sand ماسه بادی
quicksand ماسه متحرک
sanded ماسه دار
detritic sand ماسه فرسایهای
desilter ماسه گیر
quarry معدن شن و ماسه
greensand ماسه سبز
he was neat بی ماسه خالص
masonry sand ماسه ملاتی
marine sand ماسه بادی
marine sand ماسه دریایی
heap of sand توده ماسه
gritted ماسه درشت
arenaceous ماسه وار
quarries معدن شن و ماسه
grit ماسه درشت
quarrying معدن شن و ماسه
sandbank کرانه ماسه
sandband کران ماسه
sanbar کران ماسه
sand clay رس ماسه دار
sandrock ماسه سنگ
sandblasting ماسه پرانی
sand equivalent همسنگ ماسه
sand filling ماسه گرفتگی
sand layer لایه ماسه
sand pile توده ماسه
sandblast باپاشیدن ماسه
sand stone ماسه سنگ
sand store انبار ماسه
sand ماسه ریختن شن
sand trap ماسه گیر
running sand ماسه بادی
sands ماسه ریختن شن
magazines مخزن ماسه
magazine مخزن ماسه
uniform sand ماسه یکنواخت
sanding ماسه گذاری
quick sand ماسه روان
sandstone سنگ ماسه
pit sand ماسه معدنی
quicksand ماسه بادی
sandstone ماسه سنگ
uniform sand ماسه یکدست
feldspathic sandstone ماسه سنگ فلدسپاتی
sandy soil زمین ماسه زار
aggradation فراسازی ماسه گرفتگی
sandy earth زمین ماسه دار
gritting خاک ماسه سنگ
foundry sand ماسه ی ریخته گری
sandblast machine ماشین ماسه پاش
calcareous sandstone ماسه سنگ اهکی
explosion shot ضربه چوب به ماسه
gritting درشت ماسه سنگ
core sand ماسه ریخته گری
backing sand ماسه پشت قالب
siliceous sandstone ماسه سنگ سیلیس
sabulous ریگزار ماسه دار
micaceous sandstone ماسه سنگ میکادار
sand lime brick اجر ماسه اهکی
sand cone method طریقه جابجایی ماسه
pipe sand trap ماسه گیر لولهای
sand dredger ماشین مکنده ماسه
grit خاک ماسه سنگ
grit درشت ماسه سنگ
gritted درشت ماسه سنگ
sand pit گود ماسه برداری
molding sand ماسه قالب گیری
gritted خاک ماسه سنگ
sand mix ماسه اغشته سرد
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
chalky sandstone ماسه سنگ نرم اهکی
blast grit ماسه هوا داده شده
molasse سنگ ماسه اهکی رسدار
argillaceous sand stone ماسه سنگ خاک رسی
mottled sandstone ماسه سنگ رگه دار
loamy sandstone ماسه سنگ خاک رسی
brownstone [ماسه سنگ قهوه ای رنگ]
sand asphalt ماسه اغشته گرم یا سرد
send yaghting مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
sandy limestone سنگ اهک ماسه دار
sandbox [British] جعبه شن و ماسه [مخصوص بازی بچه ها]
flukes قسمت تیز لنگر که به ماسه مینشیند
sand trap قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
Dry sand absorbs water. ماسه خشک آبرا جذب می کند
sandpit جعبه شن و ماسه [مخصوص بازی بچه ها]
molding sand preparation plant واحد تهیه ماسه قالب گیری
sand box جعبه شن و ماسه [مخصوص بازی بچه ها]
send sailing مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
fluke قسمت تیز لنگر که به ماسه مینشیند
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
proportioning توزین شن و ماسه و سیمان و اب جهت تهیه بتن
wet classifler سرندی که باان شن و ماسه را جهت دانه بندی شستشومیدهند
accretion هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
binder ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
binders ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
alluviation رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
batcher دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
batch اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
dry pack مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
batches اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
core binder ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
operation 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
ballast هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
combined operations عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
puddles ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
puddle ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
admixtures موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
aggregates مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
aggregate مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
operations عملیات
treatments عملیات
treatment عملیات
op عملیات
operation عملیات
counter espionage عملیات ضدجاسوسی
operations personal پرسنل عملیات
offensive عملیات افندی
operations research تحقیق در عملیات
operations room اتاق عملیات
closing خاتمه عملیات
over the beach operations عملیات ساحلی
earthworks عملیات خاکی
sabotaging عملیات تخریبی
night operations عملیات شبانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com