Dictiornary-Farsi | عمل خیره شدن به دوردست در غیاب تفکر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
Boketto	عمل خیره شدن به دوردست در غیاب تفکر


Other Matches

absences	غیاب
absence	غیاب
In your absence.	در غیاب شما
absences	حالت غیاب
absence attack	حمله غیاب
roll call	حضور و غیاب
remoter	دوردست
remote	دوردست
distant	دوردست
far off	دوردست
far-off	دوردست
remotest	دوردست
call the roll	حضور و غیاب کردن
roll call	حضور و غیاب سازمانی
remote terminal	ترمینال دوردست
remotest	دور دوردست
remote station	ایستگاه دوردست
bandages	نوار دوردست
remote	دور دوردست
remoter	دور دوردست
outpart	قسمت بیرونی یا دوردست
privy or sealed	رایی که در غیاب دادگاه بمدیردفتردادگاه اده میشود
outfield	موضع توپگیردرمحوطه دوردست کریکت
ball hawking	کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball hawk	مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
order of council	تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
long range	جنگ افزار با برد زیاد یا برد بلند اتش دوردست
center field	قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
meditation	تفکر
recollection	تفکر
recollections	تفکر
ponderation	تفکر
reflexion	تفکر
contemplation	تفکر
cerebration	تفکر
self contemplation	تفکر
poneration	تفکر
reflection	تفکر
dump	تفکر
thinking	تفکر
abstract thinking	تفکر انتزاعی
affective thinking	تفکر عاطفی
divergent thinking	تفکر واگرا
thought-out	تفکر شده
contemplates	تفکر کردن
contemplating	تفکر کردن
wishful thinking	تفکر ارزومندانه
muse	تفکر کردن
mused	تفکر کردن
muses	تفکر کردن
thought out	تفکر شده
contemplated	تفکر کردن
cogitable	قابل تفکر
cogitativeness	قوه تفکر
to chew [on; upon; over]	تفکر کردن
productive thinking	تفکر افرینشی
thoughtful hours	ساعات تفکر
thinking cap	طرز تفکر
paranoid ideation	تفکر پارانویایی
concrete thinking	تفکر عینی
convergent thinking	تفکر همگرا
creative thinking	تفکر اخلاق
economic thought	تفکر اقتصادی
imageless thought	تفکر بی تصویر
thought-provoking <adj.>	به تفکر بر انگیزنده
thoughtway	طرز تفکر
chewed	تفکر کردن
ponders	تفکر کردن
cult	مکتب تفکر
cults	مکتب تفکر
musing	تفکر امیز
speculated	تفکر کردن
tenet	پایه تفکر
meditate	تفکر کردن
meditated	تفکر کردن
meditates	تفکر کردن
chews	تفکر کردن
meditating	تفکر کردن
speculating	تفکر کردن
speculates	تفکر کردن
speculate	تفکر کردن
consider	تفکر کردن
considers	تفکر کردن
chew	تفکر کردن
pondering	تفکر کردن
pondered	تفکر کردن
thoughts	استدلال تفکر
ponder	تفکر کردن
thought	استدلال تفکر
contemplate	تفکر کردن
willful <adj.>	خیره سر
screwball	خیره سر
obstinate	خیره سر
agaze	خیره
staring	خیره
starring	خیره
glaring	خیره
mulish	خیره سر
dourly	خیره سر
sullen <adj.>	خیره سر
stubborn <adj.>	خیره سر
perverse <adj.>	خیره سر
eccentric <adj.>	خیره سر
intractable <adj.>	خیره سر
stubborn	خیره سر
testy <adj.>	خیره سر
dour	خیره سر
pertinacious	خیره سر
associative thinking	تفکر تداعی گرا
cud	تنباکوی جویدنی تفکر
unthinking	فاقد قوهی تفکر
knee-jerk	بدون تعمق و تفکر
stares	خیره شدن
stare	خیره شدن
goggle-eyed	خیره چشم
to look fixedly	خیره نگریستن
staring red	یا خیره کننده
perrinaciousness	خیره سری
to stand at gaze	خیره ایستادن
blind	خیره کردن
dazzlement	خیره سازی
relucent	خیره کننده
foudroyant	خیره کننده
obstinacy	خیره سری
blinds	خیره کردن
mulishness	خیره سری
moon eyed	خیره ومتحیر
blinded	خیره کردن
gloatingly	با نگاه خیره
stared	خیره شدن
gape seed	نگاه خیره
fulgurant	خیره کننده
gapeseed	نگاه خیره
dazzle	خیره کردن
dazzling	خیره کردن
gazed	نگاه خیره
impudence	خیره سری
gaze	نگاه خیره
steadfastly	پابرجای خیره
steadfast	پابرجای خیره
glaringly	با نگاه خیره
gazes	نگاه خیره
stubbornness	خیره سری
intractable	خیره سر ستیزه جو
dazzled	خیره کردن
gazing	نگاه خیره
dazzles	خیره کردن
deep targets	هدفهای باعمق زیاد هدفهای دوردست
recollects	در بحر تفکر غوطه ورشدن
recollecting	در بحر تفکر غوطه ورشدن
recollected	در بحر تفکر غوطه ورشدن
recollect	در بحر تفکر غوطه ورشدن
pensiveness	تفکر غوطه وری دراندیشه
meditated	سربجیب تفکر فرو بردن
reflectional	صیقلی وابسته بطرز تفکر
meditate	سربجیب تفکر فرو بردن
meditating	سربجیب تفکر فرو بردن
ivory tower	محل ارام برای تفکر
ivory towers	محل ارام برای تفکر
meditates	سربجیب تفکر فرو بردن
subjective	وابسته بطرز تفکر شخص
imagining	حدس زدن تفکر کردن
reflective	صیقلی وابسته بطرز تفکر
imagines	حدس زدن تفکر کردن
imagined	حدس زدن تفکر کردن
imagine	حدس زدن تفکر کردن
glares	خیره نگاه کردن
gaped	خیره نگاه کردن
gloats	خیره نگاه کردن
gape	خیره نگاه کردن
glower	خیره نگاه کردن
glared	خیره نگاه کردن
gazes	خیره نگاه کردن
glowered	خیره نگاه کردن
gaping	خیره نگاه کردن
glowering	خیره نگاه کردن
gloat	خیره نگاه کردن
gloating	خیره نگاه کردن
glowers	خیره نگاه کردن
gapes	خیره نگاه کردن
glare	خیره نگاه کردن
gloated	خیره نگاه کردن
watcheye	چشم خیره وسفید
stargaze	بستاره ها خیره شدن
gazed	خیره نگاه کردن
gaze	خیره نگاه کردن
stared	خیره نگاه کردن
gazing	خیره نگاه کردن
eclat	روشنی خیره کننده
stare	خیره نگاه کردن
starer	دارای نگاه خیره
stares	خیره نگاه کردن
dazzlingly	بطور خیره کننده
bedazzle	بکلی خیره کردن
gorgonize	خیره نگاه کردن
subjectivism	اصالت ذهن وحس فردیت تفکر
rethought	دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinks	دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinking	دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethink	دوباره مورد تفکر قرار دادن