English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
fire support element عنصر پشتیبانی اتش
Other Matches
circulars لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circular لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
chain لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chains لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
list لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
atoms کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
atom کوچکترین قسمت یک عنصر که همان خصوصیات آن عنصر را دارد
support command فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
fire support coordination هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
intersectional service قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
combat airlift support پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
antisubmarine support پشتیبانی از عملیات ضدزیردریایی پشتیبانی ضدزیردریایی
air distant support پشتیبانی هوایی دور پشتیبانی هوایی از راه دور
masurium عنصر 34
agent عنصر
agents عنصر
isomeric هم عنصر
member عنصر
members عنصر
element عنصر
elements عنصر
component عنصر
components عنصر
patronage پشتیبانی
support پشتیبانی
afloat support پشتیبانی
backing پشتیبانی
protection پشتیبانی
in support of در پشتیبانی
in support of در پشتیبانی از
acid forming element عنصر اسیدساز
aqueous element عنصر ابی
accommpanying element عنصر همراه
acid forming element عنصر اسیدی
abundant element عنصر فراوان
absorbing element عنصر جذب
stop element عنصر ایست
active element عنصر کنشی
alloying element عنصر الیاژ
alloying element عنصر الیاژی
alloying agent عنصر الیاژی
minor constituent عنصر فرعی
active element عنصر فعال
biotic element عنصر زیستی
active element عنصر عامل
abiotic element عنصر نازیوه
abiotic element عنصر بیجان
inverse element عنصر وارون
primitive element عنصر اولیه
code element عنصر رمز
picture element عنصر تصویر
weakling سست عنصر
weaklings سست عنصر
service element عنصر اداری
processing element عنصر پردازشی
logic element عنصر منطقی
print element عنصر چاپ
chemical element عنصر شیمیایی
passive element عنصر غیرعامل
minor constituent عنصر جزئی
start element عنصر شروع
ingredients عنصر سازنده
signal element عنصر علامتی
shunt element عنصر موازی
ingredient عنصر سازنده
nand element عنصر نقیض و
logic element عنصر لاجیک
primordial element عنصر ازلی
transition element عنصر واسطه
weak minded سست عنصر
coupling element عنصر اتصال
disafected person عنصر نامطلوب
electronic element عنصر الکترونیکی
thermocouple عنصر حرارتی
Elementarism عنصر نگری
trace element عنصر کم مقدار
guest element عنصر کم مقدار
coupling element عنصر پیوست
wallydraigle سست عنصر
tracer element عنصر ردیاب
threshold element عنصر استانهای
identity element عنصر یکسانی
data element عنصر داده
symmetry element عنصر تقارن
cryotron عنصر برودتی
delay element عنصر تاخیری
tactical element عنصر تاکتیکی
weak kneed سست عنصر
element عنصر اساس
elements عنصر عملیاتی
elements عنصر اساس
part عنصر اصلی
element عنصر عملیاتی
weak-kneed سست عنصر
titanium عنصر فلزی
naval support پشتیبانی دریایی
back-up پشتیبانی یا کمک
maintenance support پشتیبانی تعمیراتی
fire support پشتیبانی اتش
archival backup پشتیبانی بایگانی
supporting تقویت پشتیبانی
logistic support پشتیبانی تدارکاتی
logistic support پشتیبانی لجستیکی
area support پشتیبانی منطقه
nonsupport عدم پشتیبانی
backup پشتیبانی کردن
geo deu reo پشتیبانی کننده
memory protection پشتیبانی ازحافظه
global backup پشتیبانی کلی
air support پشتیبانی هوایی
support command فرماندهی پشتیبانی
general support پشتیبانی عمومی
direct support پشتیبانی مستقیم
to agitate [for] پشتیبانی کردن
tower of strength <idiom> پشتیبانی محکم
back up پشتیبانی یا کمک
sustaining پشتیبانی کننده
maintenance support پشتیبانی نگهداری
rallies پشتیبانی کردن
support program برنامه پشتیبانی
support command یکان پشتیبانی
countenance پشتیبانی کردن
countenanced پشتیبانی کردن
countenances پشتیبانی کردن
countenancing پشتیبانی کردن
supply support پشتیبانی اماد
vindicate پشتیبانی کردن از
maintains پشتیبانی کردن
supply support پشتیبانی تدارکات
rally پشتیبانی کردن
champion پشتیبانی کردن
championed پشتیبانی کردن
championing پشتیبانی کردن
champions پشتیبانی کردن
storeship ناو پشتیبانی
maintain پشتیبانی کردن
maintained پشتیبانی کردن
vindicated پشتیبانی کردن از
vindicates پشتیبانی کردن از
vindicating پشتیبانی کردن از
play up to پشتیبانی کردن از
PRI پشتیبانی کنند
rallied پشتیبانی کردن
technical support پشتیبانی فنی
propugn پشتیبانی کردن از
support brigade تیپ پشتیبانی
close support پشتیبانی نزدیک
tactical support پشتیبانی رزمی
service support پشتیبانی خدمات
support پشتیبانی کردن
support programs برنامههای پشتیبانی
corrective maintenance پشتیبانی اصلاحی
supporting distance مسافت پشتیبانی
aiding پشتیبانی کردن
aided پشتیبانی کردن
combat support پشتیبانی رزمی
aid پشتیبانی کردن
timed backup پشتیبانی دورهای
asterium عنصر ویژه ستارگان
micronutrient عنصر غذایی کم مصرف
mental element of crime عنصر روانی جرم
disafected person عنصر غیرقابل اعتماد
exclusive or element عنصر یای انحصاری
macronutrient عنصر غذایی پر مصرف
heating element المان یا عنصر حرارتی
physical element of crime عنصر مادی جرم
pyrogen عنصر قابل اشتعال
metal cutting element عنصر براده برداری
primordial عنصر نخستین اساسی
pixel نقطه عنصر تصویری
active element عنصر عمل کننده
task element عنصر اجرای عملیات
air defense element عنصر پدافند هوایی
silicon سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
strontium عنصر سبک دو فرفیتی
tape backup unit دستگاه پشتیبانی نوار
direct support unit یکان پشتیبانی مستقیم
direct support پشتیبانی مستقیم کردن
propping نگهداشتن پشتیبانی کردن
deep supporting fire اتش پشتیبانی عمیق
deep supporting fire اتش پشتیبانی در عمق
decision support system سیستم پشتیبانی تصمیم
deep air support پشتیبانی هوایی دور
division support area منطقه پشتیبانی لشگر
remote servicing پشتیبانی از راه دور
remote maintenance پشتیبانی از راه دور
fire support base پایگاه پشتیبانی اتش
fire support base مبنای پشتیبانی اتش
to bolster somebody up از کسی پشتیبانی کردن
to get behind somebody از کسی پشتیبانی کردن
general support یکان پشتیبانی عمومی
to back somebody up از کسی پشتیبانی کردن
field service پشتیبانی سرویس رزمی
fire support sector منطقه پشتیبانی اتش
division support command فرماندهی پشتیبانی لشگر
supporting range برد پشتیبانی سلاحها
close air support پشتیبانی هوایی نزدیک
process و وسایل کنترل و پشتیبانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com