Dictiornary-Farsi | عنکبوتی که تار می تند کارگر یاماشین نخ ریسی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
spinner	عنکبوتی که تار می تند کارگر یاماشین نخ ریسی


Other Matches

arachnidan	عنکبوتی
arachnoid	عنکبوتی
compressor	دستگاه یاماشین فشردن هوا
compressors	دستگاه یاماشین فشردن هوا
spider band	حلقه عنکبوتی
arachnoid villi	پرزهای عنکبوتی
spider configuration	پیکربندی عنکبوتی
arach noid	عنکبوتیه عنکبوتی
arachnida	جانوران عنکبوتی
basket coil	پیچک تار عنکبوتی
spider web coil	پیچک تار عنکبوتی
wreck	کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecks	کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecking	کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
webworm	کرم صد پای تننده تار عنکبوتی
drill press	متهای که با فشار دست یاماشین چیزی را حفر میکند مته فشاری
gandey dancer	کارگر فصلی کارگر سیار
inhibiting	اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
cotton spinning	نخ ریسی
spinsterhood	نخ ریسی
spinning	نخ ریسی
cotton mill	کارخانه نخ ریسی
spinning factory	کارخانه نخ ریسی
cotton factory	کارخانه نخ ریسی
wheel	دوک نخ ریسی
doubling	کلفت ریسی
spindle	دوک نخ ریسی
wheel	چرخ نخ ریسی
spinning wheels	دوک نخ ریسی
spindles	دوک نخ ریسی
spindle	دوک نخ ریسی
spinning wheels	چرخ نخ ریسی
spinning wheel	دوک نخ ریسی
spinning wheel	چرخ نخ ریسی
throstle	دستگاه پشم ریسی
cotton spinner	صاحب کارخانه نخ ریسی
piecer	درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
staple	[الیاف کوتاه مانند پنبه و پشم که طی مراحل نخ ریسی تبدیل به نخ مناسب جهت تار و پود فرش می گردند.]
joss	سر کارگر
workingman	کارگر
craftsman assistant	کارگر
shopman	کارگر
employee	کارگر
labour	کارگر
labors	کارگر
labored	کارگر
workpeople	کارگر
workwoman	زن کارگر
cooly	کارگر
employe	کارگر
laborer	کارگر
telling	کارگر
master workman	سر کارگر
workwoman	کارگر زن
operatives	کارگر
labourer	کارگر
workman	کارگر
worker	کارگر
operative	کارگر
laborers	کارگر
labourers	کارگر
workmen	کارگر
effective	کارگر
active	کارگر
steelworkers	کارگر پولادسازی
workings	کارگر طرزکار
docker	کارگر بارانداز
charge hand	کارگر معمولی
exploitation of labor	استثمار کارگر
laboring class	طبقه کارگر
labor party	حزب کارگر
dockers	کارگر بارانداز
furnace man	کارگر کوره
farmhand	کارگر مزرعه
dockers	کارگر لنگرگاه
hodcarrier	کارگر ناوه کش
labor	حزب کارگر
labor	کارگر عمله
journey man	کارگر مزدور
docker	کارگر لنگرگاه
coalminer	کارگر معدن
lay off	تعلیق کارگر
steelworker	کارگر پولادسازی
road maker	کارگر راه
working man	کارگر افزارمند
workfolks	جماعت کارگر
seasonal worker	کارگر فصلی
workfolk	جماعت کارگر
shovelbill	کارگر بیل زن
shoveler	کارگر بیل زن
shovelman	کارگر بیل زن
skilled labour	کارگر ماهر
skilled worker	کارگر ماهر
slave ant	مورچه کارگر
work force	تعداد کارگر
unskilled worker	کارگر غیرمتخصص
reacher	کارگر نخ تاب
workingman	ازطبقه کارگر
unskilled labor	کارگر غیرماهر
stable-boys	کارگر اصطبل
working	کارگر طرزکار
dairymaid	کارگر لبنیاتی
mealmen	کارگر اسیاب
munitioneer	کارگر زرادخانه
outworker	کارگر ازاد
stable-boy	کارگر اصطبل
farm hands	کارگر مزرعه
piler	کارگر شمعکوب
farm hand	کارگر مزرعه
dairymaids	کارگر لبنیاتی
workpeople	طبقه کارگر
migrant worker	کارگر مهاجر
unskilled worker	کارگر ساده
labored	کارگر عمله
leavens	عامل کارگر
swot	کارگر زحمتکش
swots	کارگر زحمتکش
swotted	کارگر زحمتکش
swotting	کارگر زحمتکش
longshoreman	کارگر اسکله
longshoremen	کارگر اسکله
leavening	عامل کارگر
leaven	عامل کارگر
labored	حزب کارگر
labors	کارگر عمله
labors	حزب کارگر
labour	کارگر عمله
labour	حزب کارگر
journeymen	کارگر متخصص
journeyman	کارگر مزدور
journeyman	کارگر ماهر
journeyman	کارگر متخصص
journeymen	کارگر مزدور
journeymen	کارگر ماهر
proletariat	کارگر ورنجبر
proletariat	طبقه کارگر
navvies	کارگر ساده
navvy	کارگر ساده
accommodator	کارگر کمکی
labour day	روز کارگر
daysman	کارگر روزمزد
common labour	کارگر عمومی
working class	طبقه کارگر
May Day	روز کارگر
day labourer	کارگر روزمزد
labourparty	حزب کارگر
day laborer	روز کارگر
Labour Party	حزب کارگر
craftsmen	کارگر ماهر
craftsman	کارگر ماهر
date labourer	کارگر روزمزد
refiners	کارگر پالایشگاه
refiner	کارگر پالایشگاه
working classes	طبقه کارگر
brain worker	کارگر مغزی
casual labour	کارگر اتفاقی
workmanly	شایسته کارگر خوب
unskilled worker	کارگر غیر ماهر
work people	کارگران طبقه کارگر
unskilled worker	کارگر غیر متخصص
wright	کارگر سازنده نجار
workmanlike	شایسته کارگر خوب
working paper	ورقهء استخدام کارگر
cordwainer	کارگر چرم ساز
day laborer	کارگر روز مزد
deckhand	کارگر عرشه کشتی
exploitation of labor	بهره کشی کارگر
gandey dancer	کارگر راه اهن
grisette	دختر کارگر فرانسوی
he is short of hands	کارگر کافی ندارد
horizontal labor mobility	تحرک افقی کارگر
inflow of labor	جریان ورود کارگر
building craftsman	کارگر ماهر ساختمانی
journey man	شاگرد یا کارگر روزمزد
laundryman	کارگر لباسشوی مرد
brain worker	کارگر ذهنی روشنفکر
time out	ساعت غیبت کارگر
industrial relations	روابط کارگر وکارفرما
effectively	بطور موثر یا کارگر
stevedore	کارگر بار انداز
stevedores	کارگر بار انداز
blackleg	کارگر اعتصاب شکن
blacklegs	کارگر اعتصاب شکن
proletarian	عضو طبقه کارگر
proletarian	کارگر وابسته بکارگر
navvies	کارگر غیر ماهر
navvies	کارگر کارهای خاکی
navvy	کارگر غیر ماهر
navvy	کارگر کارهای خاکی
luggie	کارگر سنگ شکن
man hour	یک ساعت کار یک کارگر
outworker	کارگر خارج ازخانه
potman	کارگر اسفالت ساز
submariner	کارگر زیر دریایی
underutilization of labor	کم بهره گیری از کارگر
quarrier	کارگر معدن سنگ
quarryman	کارگر معدن سنگ
semi skilled worker	کارگر نیمه ماهر
quarryman	کارگر کان سنگ
railroader	کارگر راه اهن