English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (6 milliseconds)
English Persian
wide angle عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
wide-angle عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
Other Matches
air survey photography عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
ac fittings رابطهای لولهای پخدار بازاویه 53 درجه
slide سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slides سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
kind of تا درجهای
degree gradution مقیاس درجهای
dial graduation مقیاس درجهای
degree gradution تقسیم بندی درجهای
hot tempering سخت گردانی درجهای
dial graduation تقسیم بندی درجهای
flashpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashingpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoints درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
landsman ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته
poll degree درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
wraparound چرخش 063 درجهای ژیمناست ازبالای ناحیه ران
broad عریض
broadest عریض
wide عریض
wider عریض
widest عریض
broader عریض
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
lay by آبراه عریض
widen عریض کردن
widens عریض کردن
extensive پهن عریض
widened عریض کردن
autobahn اتوبان جاده عریض
lay-bys ذخیره کردن ابراه عریض
lay-by ذخیره کردن ابراه عریض
genoa بادبان عریض برای مسابقه
lay by ذخیره کردن ابراه عریض
colonial siding [روکش کوبی با تخته عریض]
photography عکسبرداری
extended defense پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
retaken عکسبرداری شده
radiography عکسبرداری رادیو
retake عکسبرداری شده
retakes عکسبرداری شده
photoreconnaissance عکسبرداری اکتشافی
retaking عکسبرداری شده
fat قسمت عریض چمن دور سوراخ گلف
fats قسمت عریض چمن دور سوراخ گلف
fatter قسمت عریض چمن دور سوراخ گلف
fattest قسمت عریض چمن دور سوراخ گلف
phototypography چاپ بوسیله عکسبرداری
basic cover عکسبرداری اولیه هوایی
air survey camera دوربین عکسبرداری هوایی
run یک راه عکسبرداری هواپیما
telephotography عکسبرداری از مسافات دور
runs یک راه عکسبرداری هواپیما
telephotographic عکسبرداری از مسافات دور
skiascopy عکسبرداری از شبکیه چشم
photoheliograph دوربین مخصوص عکسبرداری از خورشید
photographed عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
pose قیافه گیری برای عکسبرداری
photographing عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
radiogram عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
radiograms عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
photograph عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
air contographic photography عکسبرداری هوایی از عوارض زمین
photographs عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
poses قیافه گیری برای عکسبرداری
posing قیافه گیری برای عکسبرداری
posed قیافه گیری برای عکسبرداری
phototelegraphyt مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
continuous strip camera دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
Masters of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Master of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
radiant exposure وسیله عکسبرداری مادون قرمز یا انرژی حرارتی
sonne photography روش عکاسی به طریقه عکسبرداری از یک نوار ممتدزمین
continuous strip photography عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
tomography فن تشخیص امراض از روی عکسبرداری با اشعه مجهول پرتونگاری مقطعی
widens پهن کردن عریض کردن گستردن گشادن
widen پهن کردن عریض کردن گستردن گشادن
widened پهن کردن عریض کردن گستردن گشادن
phototostat رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
x ray بااشعه ایکس امتحان کردن عکسبرداری با اشعه ایکس
shoots فیلمبرداری کردن عکسبرداری کردن
shoot فیلمبرداری کردن عکسبرداری کردن
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
air photographic شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
infrared imagery عکسبرداری مادون قرمز عکاسی با استفاده از اشعه مادون قرمز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com