Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (5 milliseconds)
English
Persian
background count
عکس العمل تشعشع
Other Matches
fallout contours
خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
emission control
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
divert action
عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
survey meter
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
flashes
تشعشع
luminance
تشعشع
antiradiation
ضد تشعشع
flashed
تشعشع
flash
تشعشع
total radiation
تشعشع کل
emissions
تشعشع
emission
تشعشع
radiational
تشعشع
radiation
تشعشع
scattered radiation
تشعشع پراکنده
radioscopy
تشعشع سنجی
radiancy
تابندگی تشعشع
radiometer
تشعشع سنج
ray
روشنایی تشعشع
emits
تشعشع کردن
ray
تشعشع داشتن
emitting
تشعشع کردن
radiation loss
تلف تشعشع
radiation source
منبع تشعشع
radiation pressure
فشار تشعشع
refulgence
جلال تشعشع
radiator
تشعشع کننده
radiantly
تشعشع بطورمنشعب
thermal radiation
تشعشع حرارتی
emit
تشعشع کردن
space radiation
تشعشع رادیویی
radiators
تشعشع کننده
emitted
تشعشع کردن
radiacmeter
تشعشع سنج
intensity of radiation
شدت تشعشع
corpuscular radiation
تشعشع ذرهای
induced radiation
تشعشع القایی
fluorescent radiation
تشعشع فلورسنت
dosimeter
تشعشع سنج
electronic radiation
تشعشع الکترونی
glary
دارای تشعشع
radiation
تشعشع اتمی
auras
تشعشع نورانی
aura
تشعشع نورانی
emitter
تشعشع کننده
x irradiation
تشعشع رونتگن
neutron radiation
تشعشع نوترونی
nuclear radiation
تشعشع هستهای
fluorescence
تشعشع ماهتابی
cosmic rays
تشعشع کاسمیک
radiance
تابندگی تشعشع
prompt radiation
تشعشع کامل
radio active
دارای تشعشع اتمی
radiological survey
تجسس تشعشع اتمی
broadside aerial
تشعشع کننده عرضی
radiant
تشعشع کننده حرارتی
magnetic dipole radiation
تشعشع دوقطبی مغناطیسی
radiation intensity
شدت تشعشع اتمی
directive radiation
تشعشع جهت دار
x radiation
تشعشع اشعه مجهول
ultra violet radiation
تشعشع ماوراء بنفش
brokerage
حق العمل
commission fee
حق العمل
brokage
حق العمل
factorage
حق العمل
commissioning
حق العمل
premium
حق العمل
commissions
حق العمل
commission
حق العمل
premiums
حق العمل
roentgen
واحد سنجش تشعشع اتمی
solar flare
تشعشع ناگهانی نیروی خورشید
isodose rate
خط نقاط هم دوز تشعشع اتمی
candescent
دارای تشعشع یاگرمای شدید
glares
تابش خیره کننده تشعشع
broad beam headlamp
نور افکن با تشعشع عرضی
glare
تابش خیره کننده تشعشع
glared
تابش خیره کننده تشعشع
radiological
رادیولوژیکی مربوط به تشعشع هستهای
emissivity
قابلیت تشعشع یا ارسال اشعه
fluorescent
لامپ مهتابی دارای تشعشع
reaction
عکس العمل
commission agent
حق العمل کار
prompt
عکس العمل
responded
عکس العمل
prompted
عکس العمل
factorage
حق العمل کاری
factor
حق العمل کار
prompts
عکس العمل
factors
حق العمل کار
resilient
عکس العمل
commissioners
حق العمل کار
commissioner
حق العمل کار
respond
عکس العمل
responds
عکس العمل
reactions
عکس العمل
reflex force
فشارعکس العمل
rough and ready
سریع العمل
reactive effect
عکس العمل
reactional
عکس العمل
rem
مقدار واحد از تشعشع یونیزه کننده
radiological survey
بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
emissions
تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
emission
تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
luminous flux
جریان تشعشع در طول موج مریی
phosphorism
مسمومیت در اثر فسفر تشعشع فسفری
reaction force
نیروی عکس العمل
immediate action
عکس العمل فوری
reaction time
زمان عکس العمل
n address instruction
دستور العمل با N نشانی
on commission
بطورحق العمل کاری
reflex force
نیروی عکس العمل
transfer instruction
دستور العمل انتقال
reflexology
عکس العمل شناسی
pseudoinstruction
شبه دستور العمل
latency
دوره عکس العمل
repercussion
عکس العمل واکنش
reaction curve
منحنی عکس العمل
reaction equation
معادله عکس العمل
armature reaction
عکس العمل ارمیچر
responses
عکس العمل به دلیلی
commissioning
حق العمل مامور شدن
reflex
عکس العمل غیرارادی
reactors
عامل عکس العمل
reactor
عامل عکس العمل
reactions
انفعال عکس العمل
reflexes
عکس العمل غیرارادی
commissions
حق العمل مامور شدن
actual instruction
دستور العمل واقعی
commission
حق العمل مامور شدن
interaction
عکس العمل متقابل
factors
حق العمل کار نماینده
rapid
سریع العمل چابک
response
عکس العمل به دلیلی
factor
حق العمل کار نماینده
modulus of subgrade reaction
ضریب عکس العمل
reaction
انفعال عکس العمل
coefficient of subgrade reaction
ضریب عکس العمل
retaliation
عکس العمل متقابل
roentgen
واحد بین المللی تشعشع اشعه مجهول
reaction of support
عکس العمل تکیه گاه
shiping agent
حق العمل کار بارگیری کشتی
returning
مراجعت کردن عکس العمل
return
مراجعت کردن عکس العمل
returns
مراجعت کردن عکس العمل
returned
مراجعت کردن عکس العمل
commission
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissioning
حق العمل کاری امانت فروشی
commissioning
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissions
حق العمل کاری امانت فروشی
commissions
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
reacts
عکس العمل نشان دادن
reacting
عکس العمل نشان دادن
commission
حق العمل کاری امانت فروشی
reacted
عکس العمل نشان دادن
react
عکس العمل نشان دادن
terrain return
انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
backlash
عکس العمل سیاسی واکنش شدید
responsive
دارای عکس العمل سریع جواب گو
acoustic circuit
مدار عکس العمل انفجار صوتی
boomerangs
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
deadbeat
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
deadbeats
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
boomerang
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
triggerman
ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
boomeranged
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranging
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
radioactivity
قابلیت پخش امواج هستهای رادیواکتیویته داشتن قدرت تشعشع اتمی
operation
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
antigen
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigens
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
interactive
پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
langley
واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیرمتشعشع
lumen
واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد
dummies
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
reaction time
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
del credere
ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
dummy
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
reactionpropulsion
سیستم پرتاب جت با استفاده از نیروی عکس العمل گازهای خروجی از یک لوله
anthropomorphic software
نرم افزاری که به آنچه کاربر می گوید عکس العمل نشان میدهد
interactive
سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
hydrofoil
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoils
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
minometer
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی وسیله اندازه گیری دوز اتمی
galactic noise
تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
commision agent
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
fire fighting
عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
fail-safe
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail safe
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
radiation scattering
انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
first fire mixture
خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com