English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (31 milliseconds)
English Persian
photograph عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photographed عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photographing عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photographs عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
Other Matches
transcribe استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
air survey photography عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
shoots فیلمبرداری کردن عکسبرداری کردن
shoot فیلمبرداری کردن عکسبرداری کردن
phototostat رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
x ray بااشعه ایکس امتحان کردن عکسبرداری با اشعه ایکس
commandeering وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
open برداشتن پوشش یا باز کردن در
split ترک برداشتن تقسیم کردن
warped منحرف کردن تاب برداشتن
opened برداشتن پوشش یا باز کردن در
warps منحرف کردن تاب برداشتن
forborne دست برداشتن تحمل کردن
warp منحرف کردن تاب برداشتن
opens برداشتن پوشش یا باز کردن در
take off برداشتن پرواز کردن هواپیما
photography عکسبرداری
notate یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
lopping باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
removal از بین بردن برداشتن پیاده کردن
lops باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopped باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lop باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
photoreconnaissance عکسبرداری اکتشافی
retaken عکسبرداری شده
radiography عکسبرداری رادیو
retaking عکسبرداری شده
retakes عکسبرداری شده
retake عکسبرداری شده
to d. up a liquid مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
skiascopy عکسبرداری از شبکیه چشم
air survey camera دوربین عکسبرداری هوایی
basic cover عکسبرداری اولیه هوایی
run یک راه عکسبرداری هواپیما
telephotography عکسبرداری از مسافات دور
runs یک راه عکسبرداری هواپیما
telephotographic عکسبرداری از مسافات دور
phototypography چاپ بوسیله عکسبرداری
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
pose قیافه گیری برای عکسبرداری
air contographic photography عکسبرداری هوایی از عوارض زمین
poses قیافه گیری برای عکسبرداری
radiograms عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
posing قیافه گیری برای عکسبرداری
photoheliograph دوربین مخصوص عکسبرداری از خورشید
posed قیافه گیری برای عکسبرداری
radiogram عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
wide angle عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
phototelegraphyt مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
wide-angle عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
continuous strip camera دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
vasectomy عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomies عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
radiant exposure وسیله عکسبرداری مادون قرمز یا انرژی حرارتی
sonne photography روش عکاسی به طریقه عکسبرداری از یک نوار ممتدزمین
continuous strip photography عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
tomography فن تشخیص امراض از روی عکسبرداری با اشعه مجهول پرتونگاری مقطعی
decollate جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
pick up برداشتن
includes در برداشتن
include در برداشتن
glom برداشتن
moistening نم برداشتن
to take up برداشتن
takes برداشتن
take up برداشتن
ingether برداشتن
sublate برداشتن
pickup برداشتن
removes از جا برداشتن
removes برداشتن
removing برداشتن
removing از جا برداشتن
remove از جا برداشتن
remove برداشتن
flaw مو برداشتن
countertrace برداشتن از
flaws مو برداشتن
to run away with برداشتن
ingather برداشتن
lifts برداشتن
take برداشتن
lifted برداشتن
deleted برداشتن
to pull off برداشتن
delete برداشتن
to mop up برداشتن
lift برداشتن
deleting برداشتن
lifting برداشتن
to pick up برداشتن
deletes برداشتن
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
heave خیز برداشتن
to take off برداشتن بردن
machine براده برداشتن
picturize فیلم برداشتن از
step قدم برداشتن
heaved خیز برداشتن
step گام برداشتن
decodes برداشتن رمز
feet پاچنگال برداشتن
dequeue برداشتن اقلام یک صف
spooned با قاشق برداشتن
list سیاهه برداشتن
to come at a bound <idiom> خیز برداشتن
spooning با قاشق برداشتن
spoons با قاشق برداشتن
remove slag سرباره را برداشتن
twisting تاب برداشتن
decoded برداشتن رمز
surmount ازمیان برداشتن
unmasked نقاب برداشتن از
unmasking نقاب برداشتن از
unmasks نقاب برداشتن از
maps نقشه برداشتن از
off take rudder سکان برداشتن
to sweep away ازمیان برداشتن
flaw ترک برداشتن
flaws ترک برداشتن
make a copy of رونوشت برداشتن
clearance برداشتن مانع
ingether خرمن برداشتن
twists تاب برداشتن
surmounted ازمیان برداشتن
surmounting ازمیان برداشتن
surmounts ازمیان برداشتن
machined براده برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate . ازمیان برداشتن
machines براده برداشتن
unmask نقاب برداشتن از
map نقشه برداشتن از
give up دست برداشتن از
desist دست برداشتن
to d. the cloth رومیزی را برداشتن
to fly to arms سلاح برداشتن
unveil حجاب برداشتن
warps تاب برداشتن
unveiled حجاب برداشتن
unveiling حجاب برداشتن
poll نمونه برداشتن
unhood سرپوش برداشتن از
polled نمونه برداشتن
uncap سر پوش برداشتن از
to break step غلط پا برداشتن
elide ازاخر برداشتن
cease دست برداشتن
eliding ازاخر برداشتن
to carry arms سلاح برداشتن
elides ازاخر برداشتن
gait گام برداشتن
break step غلط پا برداشتن
crack شکاف برداشتن
to take the photograph of عکس برداشتن از
cracks شکاف برداشتن
resign دست برداشتن
uncap کلاه از سر برداشتن
polls نمونه برداشتن
to receive a wound زخم برداشتن
remove برداشتن مهر
emarginate برداشتن حاشیه از
transcribed رونوشت برداشتن
elided ازاخر برداشتن
decode برداشتن رمز
removes برداشتن مهر
demountable قابل برداشتن
twist تاب برداشتن
transcribe رونوشت برداشتن
spoon با قاشق برداشتن
transcribes رونوشت برداشتن
run away with برداشتن و در رفتن
snap up تند برداشتن
unveils حجاب برداشتن
warped تاب برداشتن
stepping قدم برداشتن
removing برداشتن مهر
shuffle off به عجله برداشتن
warp تاب برداشتن
to have one's p taken عکس برداشتن
stepping گام برداشتن
transcribing رونوشت برداشتن
curled تاب برداشتن فردادن
curls تاب برداشتن فردادن
to take notes of یاد داشت برداشتن از
curl تاب برداشتن فردادن
fracture مو برداشتن قطعات و وسایل
paced شیوه گام برداشتن
paces شیوه گام برداشتن
to get anything out of the way کاری را ازمیان برداشتن
leave alone <idiom> دست از سر کسی برداشتن
to run away with برداشتن ودر رفتن
to have two strings to one bow با یک دست دو هندوانه برداشتن
remove the seal from مهر چیزی را برداشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com