English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (8 milliseconds)
English Persian
disassembly عکس عمل مونتاژ تجریه قطعات
Other Matches
dismantled پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantle پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantles پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantling پیاده کردن قطعات مونتاژ
running spare قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
parts explosion رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
new work عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
reassembled بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble بستن قطعات سوار کردن قطعات
cannibalized استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
bin storage انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
mounting مونتاژ
assembly مونتاژ
assembly lines خط مونتاژ
assembly line خط مونتاژ
assemble مونتاژ
assembles مونتاژ
assembled مونتاژ
final assembly مونتاژ نهایی
assembly fixture تجهیزات مونتاژ
subassembly مونتاژ مقدماتی
assembly shop کارگاه مونتاژ
assembly bench میز مونتاژ
assembly tools ابزار مونتاژ
assmebling scaffold داربست مونتاژ
engine stand محل مونتاژ موتور
assembly order دستور مونتاژ وسایل
interim overhaul پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
This car is assembled in Iran. این اتوموبیل رادرایران سوار می کنند (مونتاژ )
fitting shop کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
clearance fit اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
smithereens قطعات
main members قطعات اصلی
flinders قطعات شکسته
chosen fragments قطعات منتخبه
chosen fragments قطعات گزیده
shatters قطعات شکسته
chrestomathy قطعات برگزیده
analecta قطعات ادبی
parts قطعات یدکی
common items قطعات عمومی
common hardware قطعات عمومی
common parts قطعات عمومی
component drawing رسم قطعات
chrestomathy قطعات منتخب
bill of material صورت قطعات
end product مجموعه قطعات
spare parts قطعات یدکی
repair parts قطعات یدکی
shatter قطعات شکسته
parts peculiar قطعات اختصاصی
shell fragments قطعات گلوله
parts list لیست قطعات
cable accessory قطعات کابل
web stiffeners قطعات تقویتی
parts peculiar قطعات مخصوص
parts list فهرست قطعات
staff section قطعات سمبه
table of replaceable partes فهرست قطعات
trilcgy یا قطعات سه گانه
fragments قطعات متلاشی خردکردن
common parts قطعات یدکی عمومی
renovation تجدید قطعات کردن
fracture مو برداشتن قطعات و وسایل
fracturing مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured مو برداشتن قطعات و وسایل
bitty متشکل از قطعات ریز
analects قطعات ادبی منتخبات
bottom casting قطعات ریخته گی بسته
authorized parts list سهمیه مجاز قطعات
authorized parts list لیست قطعات مجاز
assembled سوار کردن قطعات
fractures مو برداشتن قطعات و وسایل
assembles سوار کردن قطعات
cataloged لیست قطعات کاتالوگ
assemble سوار کردن قطعات
cataloging لیست قطعات کاتالوگ
catalogs لیست قطعات کاتالوگ
catalogue لیست قطعات کاتالوگ
investment castings قطعات ریخته گی بسته
invar struts قطعات فلزی ضد انبساط
object assembly test ازمون الحاق قطعات
rebuilds نوسازی کردن قطعات
nomenclature نام گذاری قطعات
rebuild نوسازی کردن قطعات
cataloguing لیست قطعات کاتالوگ
catalogued لیست قطعات کاتالوگ
fragment قطعات متلاشی خردکردن
catalogues لیست قطعات کاتالوگ
fragmenting قطعات متلاشی خردکردن
wiggly block test ازمون قطعات موج دار
dismounts پیاده کردن قطعات و وسایل
blocky پرشده یا مشخص با قطعات مختلف
weldment قطعات بهم جوش خورده
match mark جفتن و جور کردن قطعات
phrasing ترتیب بندی قطعات موسیقی
salvaging پیاده کردن کامل قطعات
dismount پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounting پیاده کردن قطعات و وسایل
shards شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
component end item قطعات و اقلام تجهیزات عمده
component change order دستور تغییر قطعات یک وسیله
quadrat به قطعات مستطیل تقسیم کردن
end product قطعات حاصله دستگاه نهایی
shard شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
salvages پیاده کردن کامل قطعات
salvaged پیاده کردن کامل قطعات
salvage پیاده کردن کامل قطعات
materiel history خلاصه وضعیت قطعات ووسایل یا کالاها
connection of loom pieces متصل کردن قطعات دار [قالی]
collapsible form work قالب قطعات پیش ساخته بتونی
boss ناف روی قطعات ریختگی قوز
clapboards قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
bossed ناف روی قطعات ریختگی قوز
bosses ناف روی قطعات ریختگی قوز
bossing ناف روی قطعات ریختگی قوز
sketchbook کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
sketchbooks کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
anthologist متخصص و متبحردر گلچین قطعات ادبی
clapboard قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
beef cuts قطعات مختلف گوشت لاشهء گاو
borescope ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
attaches مونتاژ کردن ثابت کردن
attach مونتاژ کردن ثابت کردن
assembles یکپارچه کردن مونتاژ کردن
assemble یکپارچه کردن مونتاژ کردن
attaching مونتاژ کردن ثابت کردن
assembled یکپارچه کردن مونتاژ کردن
reconditioned نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
overhaul پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
recondition نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditions نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
overhauling پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
grout بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
piece mark شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
sand casting ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
dicing طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
vapor degreasing غوطه ور ساختن قطعات دربخار حلالات داغ
dices طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
diced طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
dice طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
overhauls پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
backlash خلاصی در اثر اتصال شل و یاسائیدگی قطعات در هرمکانیزمی
foldboat قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
alodine نوعی روکش شیمیایی جهت قطعات الیاژ الومینیوم
image [تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
tessera قطعات کوچک مرمر یاشیشه مخصوص اجر موزاییک
cirrocumulus قطعات ابرهای کوچک وسفیدی که در ارتفاعات زیاد قراردارد
images [تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
fishplate قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
Theres many a good tune played on an old fiddle. <proverb> یک ویولون قدیمى قطعات خوب بسیارى مى تواند بنوازد .
breakdown drawing رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم
liquid crystal bar graph panel indicator شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
track bolt پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
set forward جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
carburizing گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
cyaniding سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
braze welding جوشکاری در دمایی بالاتر از 054درجه سانتی گراد و پایین تراز نقطه ذوب قطعات
polar motion وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
c clamp گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
anti tear strips باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
nitralloy قطعات نیتریده شده حاوی مقادیر جزئی کربن الومینیوم کرم منیزیوم و احتمالا گوگردو غیره
grip length طول قسمت رزوه نشده ساقه پیچ که معادل حداکثر ضخامت قطعات متصل شونده میباشد
hot valve clearance فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
replacing عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
rig نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
disassembly order دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
jigsaw puzzle نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند
parcel به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
parcels به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
part list فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
edge card یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
cold working شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
splinterproof ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
rig in باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com