English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
The picture is not straight . عکس کج است ( راست قرار نگرفته )
Other Matches
unquestioned مورد بازپرسی قرار نگرفته
viewless مورد نظر قرار نگرفته
unclassified در ردیف بخصوصی قرار نگرفته
nonaligned که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
lazy lines سفیدک [رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
pretensioning پیش تنیدگی ناشی از پیوستگی بتن با میل- گردهائی که قبل از بتن ریزی تحت کشش قرار نگرفته اند
discontinuous wefts پودهای منقطع [این نوع پودگذاری در تمام عرض فرش قرار نگرفته، بلکه بسته به نوع بافت و طراحی در اندازه مختلف بکار می رود.]
right ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
righting ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
ragged قسمتی که در وسط صفحه قرار ندارد , متن با حاشیه سمت راست نامسط ح
righted ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
coordinate روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
ends حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
end حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
dexiotropic واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
rotation جابجایی یک الگوی بیت درکلمه به چپ یا راست , بیت آخر قدیمی در بیت اول جدید قرار می گیرد
attention to port احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right. این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
unwashed حمام نگرفته
unshapen شکل نگرفته
uninspired الهام نگرفته
clean fingered رشوه نگرفته
unshaped شکل نگرفته
bi directional چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
plain dealing معامله راست حسینی راست باز
one two ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
orthotropous دارای تخمک راست راست اسه
To lead an idle life. راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
undergrad u te شاگرد درجه نگرفته شاگردپایین رتبه
unschooled تعلیم نگرفته کار اموزی نکرده
landsman ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته
uninitialized ارزش اغازی داده نشده مقدار اولیه نگرفته
off خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
raw wool پشم خام [پشمی که هیچگونه عملیات سفیدگری یا شستشو روی آن صورت نگرفته باشد.]
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
accent mark علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignments میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
right justify هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
side step فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
unresolved تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
surface mount technology روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
half left فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
classifying در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
right face به راست راست
right footed راست پا
beeline خط راست
plain spoken یر راست
bee line خط راست
right back بک راست
plumply سر راست
bolt upright راست
four-square رک و راست
turnabout به راست راست
turnabouts به راست راست
rectilineal راست خط
straightish سر راست
on end راست
apeak راست
blankly سر راست
dextrogyrous راست بر
directly سر راست
righted راست
right turn به راست راست
vertically راست
plain dealing راست
right راست
truest راست
truer راست
straightish راست
freehearted رک و راست
dextrorotatory راست بر
forthrights سر راست
candid راست
righting راست
wooden راست
true راست
upright راست
uninhibited رک و راست
straightforward راست
straighter راست
erect راست
erected راست
straight راست
pricking راست
pricked راست
straightforward رک سر راست
outspoken رک و راست
straightest راست
vertical beam راست رو
sheer یک راست
prick راست
pricks راست
wrapover dress راست
erecting راست
erects راست
up front رک و راست
wrapover skirt راست
wrapover top راست
right flank جناح راست
it never rains but it pours <idiom> چپ و راست بد آوردن
rectus ماهیچه راست
truthful صادق راست
rectification راست گردانی
clockwise rotation گردش به راست
orthotropism راست رویی
prick eared راست گوش
prink راست کردن
cross brace بادبند چپ و راست
ragged left alignment هم ترازی راست
right handed راست گرد
ragged right راست ناهموار
set right راست کردن
truthfully صادق راست
right justification هم ترازی راست
right angled راست گوشه
right angled parallelogram راست گوشه
backstitch کوک چپ و راست
right handed در سمت راست
right handed راست دست
bolts : راست بطورعمودی
right handed rotation گردش به راست
right handedness راست دستی
battery left رگبار از راست یا از چپ
right halfback هافبک راست
right half back نگهبان راست
right arm دست راست
right hand دست راست
ingenuousness راست بازی
bolt : راست بطورعمودی
bolted : راست بطورعمودی
right flank سمت راست
hard shouder شانه راست
bolting : راست بطورعمودی
right incline میل به راست
point device کاملا راست
dextrosal راست گرد
dextrorotatory راست گردان
righting درسمت راست
orthognathous راست ارواره
rectangles راست گوش
dextrogyrous راست گردان
open heartedness راست بازی
to the right <adv.> سمت راست
rectangles راست گوشه
erectile راست شدنی
erectile راست کردنی
fastigiate راست بالارونده
eyes right نظر به راست
eton collan یقه راست
orthoptera راست بالان
orthopteran راست بال
orthogonal راست گوشه
orthopterous راست بال
erective راست کننده
rectangle راست گوش
on the right <adv.> سمت راست
rotation in a clockwise direction گردش به راست
outside right گوش راست
partially true تا یک اندازه راست
partially true فی الجمله راست
deasil طرف راست
cross-brace بادبند چپ و راست
Z-twist [Z-spun] راست تاب
stand راست شدن
deskew راست کردن
rectangle راست گوشه
dextrality راست برتری
righted درسمت راست
right <adv.> سمت راست
dextrad راست سویه
dexter در طرف راست
right درسمت راست
grape sugar گلوکز راست بر
in round numbers 00 سر راست 001تا
as the crow files بخط راست
squaring راست حسینی
right-angled راست گوشه
straight out راست حسینی
erect راست کردن
straight stairs پلکان راست
come clean <idiom> راست گفتن
rolls انحراف به چپ یا راست
rolled انحراف به چپ یا راست
rectum راست روده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com