Dictiornary-Farsi | غرامت بردار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
damageable	غرامت بردار


Other Matches

polygraph	رونوشت بردار نسخه بردار
polygraphs	رونوشت بردار نسخه بردار
finest	غرامت
fined	غرامت
fine	غرامت
remunerations	غرامت
solatium	غرامت
indemnity	غرامت
recompense	غرامت
recompensed	غرامت
recompenses	غرامت
recompensing	غرامت
remuneration	غرامت
consideration	غرامت
considerations	غرامت
bote	غرامت
compensaion	غرامت
compensate some one losses	غرامت
compensatory amount	غرامت
penalty	غرامت
compensation	غرامت
compensations	غرامت
penalties	غرامت
repayments	غرامت
repayment	غرامت
indemnities	غرامت
reparation	جبران غرامت
compensations	غرامت تاوان
recompenses	غرامت پرداختن
recompensing	غرامت پرداختن
recompense	غرامت پرداختن
damage	غرامت ضرر
compensation	غرامت تاوان
indemnity	غرامت پرداختن
loss of claim	فقدان غرامت
letter of indemnity	غرامت نامه
recompensed	غرامت پرداختن
war indemnity	غرامت جنگی
indemnities	غرامت پرداختن
damage	خسارت غرامت
indemnitor	غرامت پرداز
indemnify	غرامت پرداختن
indemnificatory	غرامت امیز
indemnitee	غرامت گیر
indemnification	پرداخت غرامت
indemnify	غرامت بیمه زیان
cash collection voucher	سندپرداخت غرامت نقدی
ransom	غرامت جنگی جزیه
damage	غرامت معیوب کردن
compensations	غرامت عوض دادن
ransoms	غرامت جنگی جزیه
compensation	غرامت عوض دادن
indemnify	صدمه زدن به غرامت دادن
solatium	غرامت برای ترضیه خاطر
smart money	غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
equivocatory	اب بردار
dope vector	بردار
arrow	بردار
arrows	بردار
vectors	بردار
vector	بردار
resultant	بردار
numerale	شماره بردار
participable	شرکت بردار
patchable	وصله بردار
polar vector	بردار قطبی
poynting's vector	بردار پوینتینگ
radius vector	بردار شعاعی
ratable	نرخ بردار
rateable	نرخ بردار
normal vector	بردار قائم
normal vector	بردار عمود
land surveyor	نقشه بردار
lift vector	بردار برا
light vector	بردار نور
liner velocity	بردار سرعت
interrupt vector	بردار وقفه
lifter	وزنه بردار
velocity	بردار سرعت
magnetic vector	بردار مغناطیسی
sampler	نمونه بردار
samplers	نمونه بردار
mouldable	قالب بردار
velocities	بردار سرعت
components	مولفه بردار
component	مولفه بردار
active	تنزل بردار
fraudulent	کلاه بردار
hypotaxis	فرمان بردار
postponement	فرمان بردار
submission	فرمان بردار
suborder	فرمان بردار
subsumption	فرمان بردار
stainable	زنگ بردار
state vector	بردار حلات
state vector	بردار وضعیت
state vector	بردار حالت
tollable	باج بردار
topographer	نقشه بردار
treader	گام بردار
treatable	تعلیم بردار
vectorial	حامل بردار
voltage vector	بردار ولتاژ
taxable	مالیات بردار
wave vector	بردار موج
weight lifter	وزنه بردار
subordination	فرمان بردار
force	بردار نیرو
benefic	بهره بردار
surveyors	نقشه بردار
cross bearer	صلیب بردار
crucifer	صلیب بردار
customable	گمرک بردار
forces	بردار نیرو
disciplinable	نظم بردار
forcing	بردار نیرو
swindler	کلاه بردار
bilable	ضمانت بردار
photographers	عکس بردار
burgers vector	بردار برگرز
axial vector	بردار محوری
photographer	عکس بردار
circulation of a vector	چرخه بردار
code vector	بردار رمز
swindlers	کلاه بردار
discountable	تخفیف بردار
field vector	بردار میدان
ascribes	رونویس بردار
vector	حامل بردار
flux of a vector	شاره بردار
harvestman	خرمن بردار
vectors	حامل بردار
ascribing	رونویس بردار
curl	حلقه بردار
forfoitable	جریمه بردار
finable	جریمه بردار
dutiable	گمرک بردار
exponible	توضیح بردار
curls	حلقه بردار
ascribed	رونویس بردار
curled	حلقه بردار
surveyor	نقشه بردار
ascribe	رونویس بردار
Y coordinate	مختصات بردار عمودی
Leave her alone. Stop bothering her.	دست از سر دخترک بردار
y axis	بردار عمودی گراف
Come off it !Get along-with you.	بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
Euclidean vector	بردار اقلیدسی [ریاضی]
It cannot be trifled with . It is no joking matter.	شوخی بردار نیست
position vector	بردار مکان [ریاضی]
velocity	بردار سرعت [فیزیک]
Pick, what you like [want] !	هر کدام را می خواهی بردار!
docile	تعلیم بردار مطیع
beneficiary	بهره بردار ذیحق
beneficiaries	بهره بردار ذیحق
position	بردار مکان [ریاضی]
location vector	بردار مکان [ریاضی]
radius vector	بردار مکان [ریاضی]
basis vector	بردار پایه [ریاضی]
magnetization vector	بردار مغناطیس کنندگی
vector psychology	روانشناسی بردار نگر
vector graphics display	بردار نمایش گرافیکی
vector data aggregate	بردار اطلاعات مجتمع
magnetic field vector	بردار میدان مغناطیسی
rodman	کمک نقشه بردار
dope vector	بردار خصیصه نما
magnetic vector potential	پتانسیل بردار مغناطیسی
core barrel	لوله نمونه بردار
core drill	مته نمونه بردار
freestone	سنگ تراش بردار
cracky	ترک بردار زودشکن
X coordinate	مختصات بردار افقی
x axis	بردار افقی گراف
he was proof against harm	اسیب بردار نبود
compounding a felony	سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
crooking	ادم قلابی کلاه بردار
make-weight	سر وزن رسیدن وزنه بردار
Take it as a souvenir!	این را به عنوان سوغاتی بردار!
crooks	ادم قلابی کلاه بردار
make weight	سر وزن رسیدن وزنه بردار
indefensibly	چنانکه دفاع بردار نباشد
make-weights	سر وزن رسیدن وزنه بردار
field book	دفترچه یادداشت نقشه بردار
None of your tricks.	دست ازحقه بازی بردار
Why dont you come off it!	چرا دست بردار نیستی !
z axis	بردار عمق در گراف سه بعدی
crook	ادم قلابی کلاه بردار
force displaced in parallel	[بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
Take a fresh sheet of paper.	یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
Stop your little games (tricks).	ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
pays	جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
pay	جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
paying	جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
purging a contempt of court	جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
X Y	مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
included angle	زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
If you don't feel like it, (you can) just stop.	اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
indemnify	غرامت دادن به تامین مالی دادن به
jetevator	فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
purging	غرامت دادن جریمه دادن