Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
westernmost
غربی ترین
Other Matches
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost
پایین ترین زیر ترین
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
combat resolution
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
court rug
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
occidental
غربی
westerly
غربی
hesperian
غربی
north western
شمال غربی
northwestwards
روبشمال غربی
westernizes
غربی کردن
westernized
غربی شدن
westernized
غربی کردن
westernize
غربی شدن
westernize
غربی کردن
westernising
غربی شدن
westernising
غربی کردن
westernises
غربی شدن
westernises
غربی کردن
westernised
غربی شدن
westernised
غربی کردن
wester
طوفان غربی
westernizing
غربی کردن
westernizing
غربی شدن
westerly
باد غربی
north-western
شمال غربی
northwestern
شمال غربی
south-western
جنوب غربی
to lie east and west
شرقی غربی
westwork
بدنه غربی
westernizes
غربی شدن
east elevation
نمای غربی
southwest
بادجنوب غربی
south western
جنوب غربی
ind
هند غربی
west country whipping
بست غربی
wester
باد غربی
western hemisphere
نیمکره غربی
westernization
غربی شدن
Wild West
ایالتهای غربی
Western Sahara
صحرای غربی
NW
شمال غربی
sou'westers
جنوب غربی
north westerly
شمال غربی
north-westerly
شمال غربی
northwestwards
بطرف شمال غربی
narthex
ایوان غربی کلیسا
libecchio
باد جنوب غربی
libeccio
باد جنوب غربی
northwester
طوفان شمال غربی
northwester
باد شمال غربی
first world
واقع دراروپای غربی
turk'shead
کاکتوس هند غربی
southwesterner
اهل جنوب غربی
southwestern
واقع در جنوب غربی
atlantic
دریای محیط غربی
southwest
واقع در جنوب غربی
roaring forties
منطقه بادهای غربی
southwestward
بسوی جنوب غربی
turk's capcactus
کاکتوس هند غربی
southwester
باد جنوب غربی
southwestwards
بسوی جنوب غربی
westernizing
تمدن غربی را پذیرفتن
westernize
تمدن غربی را پذیرفتن
westernises
تمدن غربی را پذیرفتن
westernised
تمدن غربی را پذیرفتن
westernising
تمدن غربی را پذیرفتن
westernizes
تمدن غربی را پذیرفتن
Western Samoa
کشور ساموآی غربی
westernized
تمدن غربی را پذیرفتن
jonah crab
خرچنگ بزرگ امریکای غربی
piedmont
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
westerns
غربی وابسته به مغرب یا باختر
Benin
کشور بنین در افریقای غربی
westerners
غربی وابسته به مغرب یا باختر
western
غربی وابسته به مغرب یا باختر
southwester
توفان یا تندباد جنوب غربی
Ivory Coast
کرانهی مرکزی و غربی افریقا
westerner
غربی وابسته به مغرب یا باختر
harmattan
بادخشک زمستانی سواحل غربی افریقا
finlander
اهل فینلاند ذرشمال غربی روسیه
GI
انجمن پردازش اطلاعات درالمان غربی
GIs
انجمن پردازش اطلاعات درالمان غربی
denier
نوعی مسکوک در فرانسه و اروپای غربی
Cornish
وابسته به کورنوال درجنوب غربی انگلستان
New World
نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
khowar
زبان رایج درشمال غربی پاکستان
troy
شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
st helena
جزیره سنت هلن درجنوب غربی افریقا
Indian style
[سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
granger road
راه اهنی که ازایالات غربی غله بارکرده میاورد
Nahavand
شهر نهاوند
[در شمال غربی ایران نزدیک همدان]
backmost
پس ترین
west lndies
جزایر هند غربی واقع بین اتازونی و امریکای جنوبی
lattermost
پست ترین
lowermost
پایین ترین
proto
مهم ترین
hindmost
عقب ترین
nethermost
پست ترین
downmost
پایین ترین
lower most
پایین ترین
middlemost
میان ترین
least significant
کم اهمیت ترین
leftmost
سمت چپ ترین
most important
<adj.>
مهم ترین
rightmost
راست ترین
lattermost
عقب ترین
midmost
میان ترین
meritorious
شایسته ترین
more like;most like
شبیه ترین
most significant
پراهمیت ترین
arrant
بدنام ترین
lowest
پایین ترین
eldest
مسن ترین
topmost
اعلی ترین
best
عظیم ترین
foremost
پیش ترین
undermost
پایین ترین
aftmost
عقب ترین
rearmost
عقب ترین
driest
خشک ترین
drier
: خشک ترین
undermost
زیر ترین
first and foremost
<adv.>
پیش ترین
bottommost
پایین ترین
furthest
پیشرفته ترین
backmost
عقب ترین
rio treaty
پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
monroe doctrine
سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
neap
خفیف ترین جزر و مد
best
شایسته ترین پیشترین
most significant digit
با اهمیت ترین رقم
most significant digit
با ارزش ترین رقم
full-backs
عقب ترین بازی کن
lsb
کم اهمیت ترین بیت
most significant bit
با ارزش ترین بیت
ticked
سخت ترین مرحله
most significant bit
با اهمیت ترین بیت
full-back
عقب ترین بازی کن
ticks
سخت ترین مرحله
neap tide
پائین ترین جزر و مد
tick
سخت ترین مرحله
least significant digit
کم اهمیت ترین رقم
tenth rate
از پایین ترین جنس
tenth rate
پایین ترین درجه
aftermost
عقب ترین واپسین
royal road
اسان ترین راه
top flight
اعلی ترین مرتبه
heartstring
عمیق ترین احساسات دل
innermost
داخلی ترین دراعماق
bottom price
پائین ترین قیمت
least significant bit
کم اهمیت ترین بیت
next
نزدیک ترین پس ازان
eastermost
شرقی ترین نقطه
easternmost
شرقی ترین نقطه
c
سومین حرف الفبای انگلیسی و غالب السنه غربی هرچیزی درمرتبه سوم
albanega
[دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
thermosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
Put your warmest clothes on .
گرم ترین لباسهایت را تن کرد
upmost
عالی ترین بالاترین درجه
sternmost
عقب ترین قسمت کشتی
troposphere
پایین ترین بخش اتمسفر
primitive data type
ساده ترین شکل داده
combat resolution
پایین ترین رده رزمی
culminant
درمرتفع ترین موضع کامل
curtail step
پایین ترین پله پلگان
lasted
پایین ترین درجه یا مقام
curtal step
پایین ترین پله پلگان
lasts
پایین ترین درجه یا مقام
lower high water
پایین ترین پیشرفت اب دریا
last
پایین ترین درجه یا مقام
exosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
admiral
عالی ترین افسرنیروی دریایی
main battle tank
قوی ترین تانک رزمی
fullback
جای عقب ترین بازی کن
admirals
عالی ترین افسرنیروی دریایی
Common Market
بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
western european union
ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
bottoms
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
subcutis
عمیق ترین قسمت زیر پوست
least upper bound
[lub, LUB]
کوچک ترین کران بالا
[ریاضی]
last but not least
<idiom>
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
belly
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
This is the easisrt way.
این آسان ترین راه است
next of kin
نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
supremum
کوچک ترین کران بالا
[ریاضی]
bottom
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
lowest common multiple
[LCM]
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
heart strings
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
lowest common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
bellies
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
master pick
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master tooth
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
least developed countries
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
skirting armor
ضخیم ترین قسمت زره تانک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com