Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
hug the rail |
غلطیدن یا بلندشدن گوی کنارلبه خارجی میز بیلیارد درنتیجه پیچش گوی |
|
|
Other Matches |
|
rollover |
غلطیدن روی یا غلطیدن به پهلو |
rolls |
غلطیدن |
rolled |
غلطیدن |
roll |
غلطیدن |
roll |
غلطیدن ناو |
rolled |
غلطیدن ناو |
rolls |
غلطیدن ناو |
positive externalities |
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت |
western roll |
غلطیدن افقی از روی میله |
backspin |
چرخش و غلطیدن گوی بعقب |
upheave |
بلندشدن |
get up |
بلندشدن |
rise |
بلندشدن |
rises |
بلندشدن |
pockets |
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ |
pocket |
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ |
to shoot up |
قدکشیدن بلندشدن |
overslept |
دیر از خواب بلندشدن |
oversleeps |
دیر از خواب بلندشدن |
oversleep |
دیر از خواب بلندشدن |
oversleeping |
دیر از خواب بلندشدن |
exterior angle |
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی |
impurity |
جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی |
external symbol dictionary |
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی |
kill spring |
فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو |
rocketed |
راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن |
rocketing |
راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن |
rocket |
راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن |
rockets |
راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن |
foreign exchange |
پول خارجی ارز خارجی |
outwork |
استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی |
intorsion |
پیچش |
buckling |
پیچش |
ten smus |
پیچش |
torsion |
پیچش |
deflection |
پیچش |
intortion |
پیچش |
curvature |
پیچش |
backing off |
پس پیچش |
deflections |
پیچش |
wrest |
چرخش پیچش |
torsion recorder |
ضباط پیچش |
torsion test |
ازمایش پیچش |
torsion dynamometer |
پیچش سنج |
lock torque |
قفل پیچش |
geometric twist |
پیچش هندسی |
deflexion |
انحراف پیچش |
resonantly |
با پیچش و ارتعاش |
wrested |
چرخش پیچش |
number of threads |
تعداد پیچش ها |
wrests |
چرخش پیچش |
wresting |
چرخش پیچش |
torsion modulus |
مدول پیچش |
torsion resistant |
مقاوم در برابر پیچش |
resonances |
پیچش صدا طنین |
direction of thread |
سوی پیچش پیچ |
torsional rigidity |
استحکام در مقابل پیچش |
draw shot |
ضربه با پیچش به عقب |
resonance |
پیچش صدا طنین |
torque twist curve |
منحنی گشتاور و پیچش |
eversion |
پیچش کف پا به طرف خارج |
inversion |
پیچش کف پا به طرف داخل |
inversions |
پیچش کف پا به طرف داخل |
intortion |
پیچش ساقه انعطاف |
intorsion |
پیچش ساقه انعطاف |
curling |
پیچش یا حلقه زنی |
thereupon <adv.> |
درنتیجه |
thereat <adv.> |
درنتیجه |
subsequently <adv.> |
درنتیجه |
in consequence of |
درنتیجه |
as a result <adv.> |
درنتیجه |
they fought with courage |
درنتیجه |
thereupon |
درنتیجه |
by impl <adv.> |
درنتیجه |
from |
درنتیجه |
along of |
درنتیجه |
at that [at that provocation] <adv.> |
درنتیجه |
for that reason <adv.> |
درنتیجه |
in consequence <adv.> |
درنتیجه |
by implication <adv.> |
درنتیجه |
thus [therefore] <adv.> |
درنتیجه |
therefore <adv.> |
درنتیجه |
as a consequence <adv.> |
درنتیجه |
whereby <adv.> |
درنتیجه |
in this wise <adv.> |
درنتیجه |
insofar <adv.> |
درنتیجه |
in this way <adv.> |
درنتیجه |
in this manner <adv.> |
درنتیجه |
in so far <adv.> |
درنتیجه |
in this sense <adv.> |
درنتیجه |
consequently <adv.> |
درنتیجه |
in this respect <adv.> |
درنتیجه |
hence <adv.> |
درنتیجه |
in this vein <adv.> |
درنتیجه |
for this reason <adv.> |
درنتیجه |
as a result of this <adv.> |
درنتیجه |
wilson |
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر |
crimps |
پیچش وانقباض عضله درخواب |
crimped |
پیچش وانقباض عضله درخواب |
crimp |
پیچش وانقباض عضله درخواب |
external diseconomies |
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی |
therewith |
فورا درنتیجه ان |
even tual |
درنتیجه اینده |
hereupon |
درنتیجه این |
tabitude |
ضعف درنتیجه تب دق |
twists |
دوران حول محور افقی پیچش |
twist |
دوران حول محور افقی پیچش |
twisting |
دوران حول محور افقی پیچش |
in the wake of <idiom> |
درنتیجه ،شرح ذیل |
tabescence |
ضعف درنتیجه تب دق یا سل نخاع |
what with <idiom> |
برای اینکه ،درنتیجه |
outswinger |
توپی که در هوا با پیچش ازتوپزن دور میشود |
double or quits |
بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود |
homogeny |
همانندی درنتیجه داشتن یک اصل |
out and in |
گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد |
exchanged stabilization fund |
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود |
senile keratosis |
کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری |
it will wear to your shape |
بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد |
quaker's meeting |
انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه |
wash in |
پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد |
billiards |
بیلیارد |
issue of fact |
نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود |
engramme |
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند |
hear footsteps |
عدم توجه به وفیفه درنتیجه نزدیک شدن حریف |
engram |
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند |
haplosis |
تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد |
center fire |
اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ |
eight ball billiard |
بیلیارد امریکایی |
english billiards |
بیلیارد انگلیسی |
billiard |
بازی بیلیارد |
billiard table |
میز بیلیارد |
cueball |
گوی بیلیارد |
cue |
باچوب بیلیارد زدن |
snooker |
بازی شبیه بیلیارد |
head |
انتهای میز بیلیارد |
cues |
باچوب بیلیارد زدن |
balking billiard |
بیلیارد فرانسوی با 4 خط محدوده |
endless knots |
طرح گره بدون انتها [که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.] |
striker |
بیلیارد بازی که نوبت اوست |
English |
گردش فرفرهای گوی بیلیارد |
balkline |
خط عرضی روی میز بیلیارد |
bed |
سطح هموار کف میز بیلیارد |
cannon |
ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد |
beds |
سطح هموار کف میز بیلیارد |
cannons |
ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد |
center spot |
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی |
top |
ضربه به بالای توپ بیلیارد |
rotation billiard |
بیلیارد امریکایی به ترتیب شماره |
carom |
ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد |
strikers |
بیلیارد بازی که نوبت اوست |
lion heart |
مواد فلزی که درنتیجه قال کردن معدن بدست می ایدوتااندازهای ناپاک است |
avulsion |
جدا شدن زمینی از یک ملک و پیوستن بملک دیگر درنتیجه سیل یا تغییرمسیررودخانه |
fifteen ball billiard |
بیلیارد امریکایی بدون تعیین گوی |
lemon |
بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری |
masse |
ضربه عمودی به یک طرف گوی بیلیارد |
nine ball billiard |
بیلیارد کیسهای با 9 گوی شماره دار |
lemons |
بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری |
cribbage billiard |
بیلیارد کیسهای با کیسه انداختن هر 2 گوی |
forty one continous billiard |
بیلیارد امریکایی با تعیین گوی و کیسه |
income elasticity of demand |
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E |
balking |
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد |
in hand |
گذاشتن گوی بیلیارد در نقطه دلخواه محدوده |
bumper pool billiard |
بیلیارد روی میز کوچک با 2سوراخ درانتها |
break shot |
نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد |
baulks |
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد |
baulking |
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد |
balk |
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد |
baulked |
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد |
balked |
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد |
bank shot |
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد |
balkline spot |
نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد |
balks |
قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد |
long string |
خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد |
follow shot |
ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد |
anchors |
هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول |
anchoring |
هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول |
block |
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین |
head spot |
نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد |
bottle pocket billiard |
بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند |
blocked |
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین |
force |
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد |
blocks |
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین |
forty one billiard |
بیلیارد کیسه دار که هربازیگر شماره معینی دارد |
billiard spot |
نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی |
anchor |
هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول |
forcing |
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد |
forces |
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد |
aliasing |
اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing |
one and nine balls billiard |
بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند |
stick bridge |
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد |
cuts |
فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند |
mr. and mrs billiards |
بیلیارد کیسه دار بین زن ومرد که زن ازادی ضربه دارد |
cut |
فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند |
place |
پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف |
places |
پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف |
stop shot |
ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد |
placing |
پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف |
burl [nep] |
گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر |
sense probe |
مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند |
counted |
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ |