Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (38 milliseconds)
English
Persian
summon
فراخواندن احضار قانونی کردن
summoned
فراخواندن احضار قانونی کردن
Other Matches
habeas corpus
دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند
repeals
احضار کردن احضار
repeal
احضار کردن احضار
to lay down a rule
قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
recalls
فراخواندن معزول کردن
recall
فراخواندن معزول کردن
recalled
فراخواندن معزول کردن
invokes
احضار کردن
vouch
احضار کردن
invoked
احضار کردن
recall
احضار کردن
invoke
احضار کردن
countermand
احضار کردن
summoned
احضار کردن
processes
احضار کردن
countermanded
احضار کردن
countermanding
احضار کردن
countermands
احضار کردن
process
احضار کردن
recalled
احضار کردن
recalls
احضار کردن
evoking
احضار کردن
evokes
احضار کردن
invoking
احضار کردن
evoke
احضار کردن
summon
احضار کردن
to order somebody back
کسی را احضار کردن
to bring somebody back
کسی را احضار کردن
to recall somebody
کسی را احضار کردن
to call somebody back
کسی را احضار کردن
to summon somebody back
کسی را احضار کردن
citation
احضار احضار به بازپرسی
citations
احضار احضار به بازپرسی
conscripted
به خدمت وفیفه احضار کردن
remands
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
adduse
احضار کردن بگواهی خواستن
remanding
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanded
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remand
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
conscripts
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscript
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripting
به خدمت وفیفه احضار کردن
recalls
فرا خواندن احضار لغو کردن
recalled
فرا خواندن احضار لغو کردن
recall
فرا خواندن احضار لغو کردن
compellation
عمل خطاب یا احضار کردن نام
musters
احضار کردن جمع اوری کردن
mustered
احضار کردن جمع اوری کردن
muster
احضار کردن جمع اوری کردن
mustering
احضار کردن جمع اوری کردن
to call a meeting of the board of directors
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
cited
احضار کردن استشهاد کردن
citing
احضار کردن استشهاد کردن
cites
احضار کردن استشهاد کردن
cite
احضار کردن استشهاد کردن
elicit
فراخواندن
elicited
فراخواندن
eliciting
فراخواندن
elicits
فراخواندن
to ring up
با زنگ فراخواندن
to call somebody back
کسی را فراخواندن
to recall somebody
کسی را فراخواندن
to bring somebody back
کسی را فراخواندن
draft
به خدمت فراخواندن
drafted
به خدمت فراخواندن
to summon somebody back
کسی را فراخواندن
drafts
به خدمت فراخواندن
evocate
فراخواندن برگرداندن
evoke
فراخواندن برگرداندن
evokes
فراخواندن برگرداندن
to order somebody back
کسی را فراخواندن
evoking
فراخواندن برگرداندن
preconize
بنام فراخواندن
pursue
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
warranting
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
pursued
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
to prescribe something
[legal provision]
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
mustering
لیست اسامی فراخواندن
musters
لیست اسامی فراخواندن
mustered
لیست اسامی فراخواندن
reenlistment
دوباره به خدمت فراخواندن
muster
لیست اسامی فراخواندن
legalizing
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
standarize
با نمونه یا عیار قانونی مطابقت کردن استاندارد کردن
legalized
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalising
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalised
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalises
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalize
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
to press charges against someone
ازکسی قانونی شکایت کردن
[کسی را متهم کردن]
to pirate something
چیزی را غیر قانونی چاپ کردن
[دو نسخه ای کردن]
legalizes
به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalising
قانونی کردن
legalizing
قانونی کردن
legalized
قانونی کردن
legalize
قانونی کردن
legitimises
قانونی کردن
legitimising
قانونی کردن
legitimize
قانونی کردن
legitimized
قانونی کردن
legitimizes
قانونی کردن
legalizes
قانونی کردن
legitimization
قانونی کردن
legalised
قانونی کردن
legitimizing
قانونی کردن
legitimised
قانونی کردن
legalization
قانونی کردن
legalises
قانونی کردن
call for tender
برای مزایده یا مناقصه فراخواندن
indicting
تعقیب قانونی کردن
indicted
تعقیب قانونی کردن
indict
تعقیب قانونی کردن
suing
تعقیب قانونی کردن
disable
فاقدصلاحیت قانونی کردن
indicts
تعقیب قانونی کردن
disables
فاقدصلاحیت قانونی کردن
litigate
تعقیب قانونی کردن
sues
تعقیب قانونی کردن
prosecute
تعقیب قانونی کردن
prosecuting
تعقیب قانونی کردن
prosecuted
تعقیب قانونی کردن
litigates
تعقیب قانونی کردن
litigated
تعقیب قانونی کردن
sued
تعقیب قانونی کردن
sue
تعقیب قانونی کردن
litigating
تعقیب قانونی کردن
disabling
فاقدصلاحیت قانونی کردن
prosecutes
تعقیب قانونی کردن
to serve a subpoena on
با خواست برگ فراخواندن احضاریه برای
to invite somebody to do something
کسی را برای انجام کاری فراخواندن
automatic release date
تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
validating
تایید اعتبار قانونی کردن
validates
تایید اعتبار قانونی کردن
validate
تایید اعتبار قانونی کردن
validated
تایید اعتبار قانونی کردن
subpoenas
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoena
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenaed
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenaing
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
law
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
to serve a legal p on any one
ورقه قانونی بکسی ابلاغ کردن
misfeasance
سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی
laws
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
arraign
احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
pirating
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirate
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirates
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirated
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
execute
اداره کردن قانونی کردن
executes
اداره کردن قانونی کردن
executed
قانونی کردن اعدام کردن
legitimatize
قانونی کردن مشروع کردن
executing
قانونی کردن اعدام کردن
executing
اداره کردن قانونی کردن
executes
قانونی کردن اعدام کردن
execute
قانونی کردن اعدام کردن
legtimize
مشروع کردن قانونی کردن
executed
اداره کردن قانونی کردن
legitimated
عذر قانونی قانونی
legitimates
عذر قانونی قانونی
legitimating
عذر قانونی قانونی
legitimate
عذر قانونی قانونی
authorized stoppage
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
rule of reason
تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
citation
احضار
summonsing
احضار
convocations
احضار
convocation
احضار
citations
احضار
recalling
احضار
summoning
احضار
vocation
احضار
vocations
احضار
summonsed
احضار
summons
احضار
summonses
احضار
calling
احضار
spiritism
احضار روح
impeaching
احضار نمودن
impeaches
احضار نمودن
recall
فراخوانی احضار
banning
اگهی احضار
bans
اگهی احضار
impeached
احضار نمودن
evocable
قابل احضار
recalled
فراخوانی احضار
recalls
فراخوانی احضار
impeach
احضار نمودن
ban
اگهی احضار
call to quarters
شیپور احضار
summoner
احضار کننده
drop annunciator
زنگ احضار
arraign
احضار نمودن
ouija board
لوح احضار
annunciator
زنگ احضار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com