Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
freight tonne
فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
Other Matches
load carring capacity
فرفیت باربری
load capacity
فرفیت باربری
dead carriage
کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
cpu
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
valence
واحد فرفیت فرفیت شیمیایی
monometallism
قرار دادن واحد پول براساس یک فلز
arithmetic unit
واحد محاسبه
unit of account
واحد محاسبه
farad
واحد فرفیت خازن
arithmetic logic unit
بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
parallel
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
paralleled
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallelled
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallelling
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
paralleling
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallels
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
DX
پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری
kb
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
Kbyte
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
alu
Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
kilo
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilos
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
iron law of wage
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
flopping
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flops
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
mflops
اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
berthing capacity
فرفیت تخلیه بار لنگرگاه فرفیت اسکله
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
powering
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
carload shipment
حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
knot
نات
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
freight
باربری
material handling bridge
پل باربری
porterage
باربری
morpheme
واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
handing charge
هزینه باربری
beast of burden
حیوان باربری
carrying vessel
کشتی باربری
slinging
حلقه باربری
cartage
باربری باگاری
sling
حلقه باربری
carriage costs
هزینه باربری
truckline
سرویس باربری
slings
حلقه باربری
burthen
باربری برگردان
goods trains
قطار باربری
porterage
مخارج باربری
goods train
قطار باربری
portage
مخارج باربری
airfreight
باربری هوایی
tonnage
براساس تن
functional unit
واحد در حال کار واحد تابعی
attack cargo ship
ناو باربری تهاجمی
california bearing ratio
توان باربری نسبی کالیفرنیا
trucking
واگن روباز چرخ باربری
trucks
واگن روباز چرخ باربری
trucked
واگن روباز چرخ باربری
truck
واگن روباز چرخ باربری
opportune lift
فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
datamation
خودکاری براساس داده ها
cost plus
براساس قیمت تجارتی
broad shoulders
نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
progress payments
پرداخت براساس پیشرفت کار
point system
شرط بندی براساس امتیاز
deck department
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
ad valorem duty
حقوق گمرکی براساس قیمت کالا
specific duties
عوارض گمرکی براساس مشخصات کالا
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
vendor rating
رده بندی فروشندگان براساس سابقه انها
outside porter
باربری که بنه مسافران را ازایستگاه راه اهن بیرون میبرد
limit state of failure
حالت حدی که برای ان حداکثرفرفیت باربری حاصل شده باشد
yellow dog contract
قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
design points
ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
grid anode capacity
فرفیت بین شبکه و اند فرفیت بین شبکه و پلاک
cost plus contract
قرارداد براساس قیمت تمام شده به اضافه درصدی به عنوان سود
gas plasma display
صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
what is
فرضیه منطقی که اکثر برنامههای صفحه گشترده الکترونیکی براساس ان عمل می کنند
clearing and switch buying
توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
veil of money
نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
relative income hypothesis
براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
member banks
در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
acceleration principle
براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
dead weight
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weights
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
Marxists
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxist
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
carriage
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriages
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
fdm
Division Frequencyاستفاده از یک مسیر الکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس ultiplexing
neoclassical school
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
design phase
فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
computing
محاسبه
computation
محاسبه
computations
محاسبه
slide rules
خط کش محاسبه
slide rule
خط کش محاسبه
prediction
محاسبه
calculation
محاسبه
predictions
محاسبه
analysis
محاسبه
escalation
مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
advalorem tax
مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
wild cord
تیم انتخاب شده برای مسابقه اضافی در وضع تساوی طرفین براساس سوابق ان تیم
minimim wage law
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
designs
طرح و محاسبه
computations
نتیجه محاسبه
cam calculation
محاسبه کرو
double counting
محاسبه مضاعف
calk
محاسبه کردن
uncomputable
محاسبه ناپذیر
recalculation
تجدید محاسبه
approximations
محاسبه ملایم
account
محاسبه نمودن
approximation
محاسبه ملایم
accounting price
قیمت محاسبه
computation
نتیجه محاسبه
predicted
محاسبه شده
design load
بارمبنای محاسبه
design
طرح و محاسبه
calculation sheet
برگ محاسبه
computes
محاسبه کردن
calculating machine
ماشین محاسبه
computational
مربوط به یک محاسبه
engineer's scale
خط کش محاسبه مهندسی
computational
اشتباه در محاسبه
calculating factor
ضریب محاسبه
calculated field
فیلد محاسبه
dyscalculia
محاسبه پریشی
miscalculations
محاسبه اشتباه
miscalculation
محاسبه اشتباه
computability
قابلیت محاسبه
compute
محاسبه کردن
computable
محاسبه پذیر
nautical slide rule
خط کش محاسبه دریایی
computed
محاسبه کردن
frequency division multilexing
مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
tallies
محاسبه چوب خط زدن
computing
سرعت محاسبه یک کامپیوتر
collapse design
محاسبه در محیط خمیری
tally
محاسبه چوب خط زدن
computations
نتیجه شمارش محاسبه
computed goto
جهش بر مبنای محاسبه
computed price
قیمت محاسبه شده
tallied
محاسبه چوب خط زدن
incomputable
غیر قابل محاسبه
computable function
تابع محاسبه پذیر
column wise recalculation
محاسبه مجدد ستونی
tallying
محاسبه چوب خط زدن
accountable strength
استعداد قابل محاسبه
miscalculate
اشتباه محاسبه کردن
miscalculated
اشتباه محاسبه کردن
miscalculates
اشتباه محاسبه کردن
natural recalculation
محاسبه مجدد طبیعی
miscalculating
اشتباه محاسبه کردن
calculated altitude
ارتفاع محاسبه شده
load adjuster
خط کش محاسبه برایند بارهواپیما
evaluating
محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluates
محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluated
محاسبه یک مقدار یا کمیت
reculaulation order
تنظیم محاسبه مجدد
background recalculation
محاسبه مجدد پس زمینه
recalculation method
روش محاسبه عدد
integral calculus
محاسبه انتگرال
[ریاضی]
predicted
از قبل محاسبه شده
manual recalculation
محاسبه مجدد دستی
row wise recalculation
محاسبه مجدد سطری
ration factor
ضریب محاسبه جیره
computation
نتیجه شمارش محاسبه
optimal recalculation
محاسبه مجدد بهینه
automatic recalculation
محاسبه مجدد خودکار
evaluate
محاسبه یک مقدار یا کمیت
ad valorem
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
compute
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
computer generations
روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computed
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
computes
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
computable
آنچه قابل محاسبه است
algorithm
محاسبه عددی حساب رقومی
algorithms
محاسبه عددی حساب رقومی
ration cycle
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
ration basis
مبنای محاسبه جیره غذایی
computing sight
وسیله محاسبه عناصر تیر
long run period
دوران محاسبه بلند مدت
boxes
مربع روی ورقه محاسبه
strategically
<adv.>
طرح ریزی
[محاسبه]
شده
measure
روش محاسبه اندازه یا کمیت
date of acquisition
از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
box
مربع روی ورقه محاسبه
design for flexture and shear
طرح و محاسبه از نظرخمیدگی و برش
basis of freight
پایه محاسبه هزینه حمل
evaluation
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com