Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
tent striking
فرمان ضد استقرار
Other Matches
preposition
استقرار در محل پیش بینی شده استقرار در محل معین شده
prepositions
استقرار در محل پیش بینی شده استقرار در محل معین شده
ctrl break
در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna carta
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta
فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
controlled stick steering
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
sound off
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
stand fast
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering
فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march
فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me
فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
localization
استقرار
settlement
استقرار
pitches
استقرار
installations
استقرار
installation
استقرار
solidification
استقرار
settlements
استقرار
sessility
استقرار
colony
استقرار
mounting
استقرار
downloading
استقرار
stability
استقرار
establishment
استقرار
establishments
استقرار
pitch
استقرار
posteriori
ازراه استقرار
positioning band
حلقه استقرار
permanent emplacement
استقرار دایمی
crimping groove
شیار استقرار
restoration
استقرار مجدد
station
استقرار یافتن
confirmation
تثبیت استقرار
stations
استقرار یافتن
stationed
استقرار یافتن
delocalization
عدم استقرار
yoke
دوشاخه استقرار
seats
سکوی استقرار
stanchion
سکوی استقرار
lodgment area
منطقه استقرار
centralisation
استقرار درمرکز
seated
سکوی استقرار
seat
سکوی استقرار
centralization
استقرار درمرکز
yoke
پایه استقرار
angle of repose
زاویه استقرار
reintegration
استقرار مجدد
lodgement
منزل گیری استقرار
automatic font downloading
استقرار خودکار فونت
downloading utility
برنامه کمکی استقرار
angle of repose
حداکثر شیب استقرار
seating
محل استقرار نشیمن
equatorial mounting
استقرار معدل النهاری
network topology
چگونگی استقرار شبکه
set up
اماده بکار استقرار
setting ring
حلقه استقرار یا ثبات
lodgment
منزل گیری استقرار
alt azimuth mounting
استقرار سمت- ارتفاعی
anchor line cable
کابل استقرار چتردر هواپیما
disposition
استقرار یکانها و اماد درمنطقه
make up
<idiom>
استقرار وسایل تزئین وآرایش
metacenter
نقطه استقرار وثبات یاتوازن
settling rounds
تیر استقرار قنداق توپ
location of industry
تعیین محل استقرار صنعت
downloadable font
فونت قابل استقرار در حافظه
close interval
فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close ranks
فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
settle
مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
settles
مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
cannelure
شیار استقرار پوکه روی گلوله
cannelure
شیار استقرار روکش گلوله ثاقب
location theory
نظریه تعیین محل استقرار صنعت
gun post
سوراخ محل استقرار لوله توپ
sponson
سکوی استقرار توپ روی برجک
steric
وابسته بطرز استقرار اجزاء اتم در فضا
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
trailer camp
محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer court
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
trailer park
محل استقرار ترایلربا اتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
rack space
محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
cancel check firing
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
staging
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
sabot
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
charters
فرمان
instituted
فرمان
institute
فرمان
decree
فرمان
commission
فرمان
commissioning
فرمان
commissions
فرمان
MD
فرمان D
MDs
فرمان D
for
فرمان FOR
precept
فرمان
precepts
فرمان
if
فرمان IF
handlebar
فرمان
steering
فرمان
charter
فرمان
chartered
فرمان
chartering
فرمان
institutes
فرمان
instituting
فرمان
by order of
فرمان
ordinace
فرمان
mkdir
فرمان D
assize
فرمان
at my command
به فرمان من
Rd
فرمان RD
bugle call
فرمان
mark time
فرمان در جا
indocile
نا فرمان
chdir
فرمان CD
hest
فرمان
handle bar
فرمان
rescript
فرمان
rudder bar
فرمان
ordinance
فرمان
ordinances
فرمان
sanction
فرمان
sanctioned
فرمان
sanctioning
فرمان
sanctions
فرمان
decreed
فرمان
decreeing
فرمان
decrees
فرمان
ship will adjust
فرمان
firman
فرمان
drive
فرمان
commandment
فرمان
commandments
فرمان
edict
فرمان
controlling
فرمان
worded
فرمان
word
فرمان
commanded
فرمان
insubordinate
نا فرمان
pipes
فرمان
drives
فرمان
edicts
فرمان
control
فرمان
controls
فرمان
command
فرمان
commands
فرمان
command language
زبان فرمان
echoes
فرمان ECHO
channel command
فرمان کانال
command unit
واحد فرمان
rudder bar
فرمان هواپیما
command
فرمان دستوردادن
control characteristic
مشخصه فرمان
cls
فرمان CLS
commands
فرمان دستوردادن
chcp
فرمان CHCP
command
فرمان دادن
command signal
علامت فرمان
joins
فرمان OIN
chkdsk
فرمان CHKDSK
command key
کلید فرمان
subordination
فرمان برداری
echoing
فرمان ECHO
servo
فرمان یار
joined
فرمان OIN
cease fire
فرمان اتش بس
steering shaft
محور فرمان
steering swivel
مفصل فرمان
steering worm sector
تاج فرمان
rite
فرمان اساسی
streeing column
ستون فرمان
streeing column
میل فرمان
advance march
فرمان پیش
replacing
فرمان REPLACE
commanding
فرمان دهنده
tatoo
فرمان خاموشی
replaces
فرمان REPLACE
ten commandments
ده فرمان موسی
replaced
فرمان REPLACE
at call
اماده فرمان
at ease
فرمان ازاد
steering mechanism
مکانیزم فرمان
join
فرمان OIN
steering axle
میله فرمان
steering axle
میل فرمان
steering column tube
لوله فرمان
date
فرمان DATE
steering gear
دنده فرمان
steering gear
جعبه فرمان
battalia
فرمان جنگ
backup
فرمان BACKUP
dates
فرمان DATE
automatic controller
دستگاه فرمان
attrib
فرمان اتریب
at or within call
اماده فرمان
steering wheel
چرخ فرمان
erasing
فرمان ERASE
operator command
فرمان متصدی
order arms
فرمان پافنگ
commands
فرمان دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com