English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
Other Matches
columnleft فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
side step فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
half left فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
dexiotropic واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
attention to port احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right. این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
ctrl break در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna carta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
bi directional چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
stand fast فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
orthotropous دارای تخمک راست راست اسه
one two ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
To lead an idle life. راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
plain dealing معامله راست حسینی راست باز
steering فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
off خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
forward march فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
right justify هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
close ranks فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close interval فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
cancel check firing فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
directress هادی خط راهنما
directrix هادی خط راهنما
nozzle guide vane تیغههای هادی یا راهنما
leader هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
leaders هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
turnabouts به راست راست
wrapover dress راست
outspoken رک و راست
vertically راست
bolt upright راست
bee line خط راست
uninhibited رک و راست
forthrights سر راست
freehearted رک و راست
up front رک و راست
on end راست
straightforward رک سر راست
true راست
truer راست
truest راست
upright راست
vertical beam راست رو
directly سر راست
righted راست
right back بک راست
apeak راست
turnabout به راست راست
four-square رک و راست
right turn به راست راست
candid راست
righting راست
right راست
right footed راست پا
right face به راست راست
rectilineal راست خط
blankly سر راست
dextrorotatory راست بر
plumply سر راست
pricked راست
straightest راست
erecting راست
prick راست
wooden راست
straightforward راست
straight راست
straighter راست
sheer یک راست
dextrogyrous راست بر
erected راست
plain dealing راست
straightish راست
pricking راست
erects راست
beeline خط راست
pricks راست
plain spoken یر راست
wrapover top راست
wrapover skirt راست
erect راست
straightish سر راست
charter فرمان
chartered فرمان
hest فرمان
assize فرمان
decree فرمان
rescript فرمان
pipes فرمان
steering فرمان
indocile نا فرمان
handlebar فرمان
Rd فرمان RD
chartering فرمان
drives فرمان
control فرمان
controlling فرمان
rudder bar فرمان
controls فرمان
drive فرمان
bugle call فرمان
commandments فرمان
commissions فرمان
commissioning فرمان
commandment فرمان
firman فرمان
commission فرمان
charters فرمان
at my command به فرمان من
sanctioning فرمان
if فرمان IF
precepts فرمان
precept فرمان
for فرمان FOR
ship will adjust فرمان
MDs فرمان D
MD فرمان D
chdir فرمان CD
by order of فرمان
ordinance فرمان
ordinances فرمان
commanded فرمان
mark time فرمان در جا
ordinace فرمان
decrees فرمان
sanctions فرمان
sanction فرمان
word فرمان
decreed فرمان
mkdir فرمان D
command فرمان
sanctioned فرمان
decreeing فرمان
commands فرمان
instituting فرمان
edict فرمان
instituted فرمان
edicts فرمان
institute فرمان
worded فرمان
institutes فرمان
handle bar فرمان
insubordinate نا فرمان
upended راست نشاندن
orthoptera راست بالان
orthogonal راست گوشه
dexter در طرف راست
the parting on the right فرق سر به راست
dextrality راست برتری
dextrad راست سویه
upends راست نشاندن
upending راست نشاندن
rectums راست روده
rectum راست روده
dextrosal راست گرد
unbent راست کردن
verity سخن راست
round unvarnished tale راست حسینی
open heartedness راست بازی
to the right <adv.> سمت راست
battery left رگبار از راست یا از چپ
round unvarnished tale حرف سر راست
erectile راست شدنی
dextrogyrous راست گردان
orthognathous راست ارواره
verities سخن راست
sincere راست نما
dextrorotatory راست گردان
squaring راست حسینی
squares راست حسینی
square راست حسینی
erectile راست کردنی
hard shouder شانه راست
partially true فی الجمله راست
partially true تا یک اندازه راست
To become straight. راست شدن
A straightforward answer. جواب سر راست
rotation in a clockwise direction گردش به راست
squared راست حسینی
straight stairs پلکان راست
outside right گوش راست
orthodoxies راست دینی
simon pure راست حسینی
Is it true that. . . ? راست است که ...؟
speak the trurh راست گفتن
erect راست کردن
sit up راست نشستن
sheer راست تند
erected راست کردن
point device کاملا راست
erecting راست کردن
rectangular راست گوشه
right-angled راست گوشه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com