Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
action letter
فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
Other Matches
halliard
طناب ویژه بالا و پایین بردن بادبان یاپرچم
idiosyncrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
command channels
ردههای فرماندهی
echelon
ردههای تابع
levels of maintenance
ردههای نگهداری
echelons
ردههای تابع
service echelon
ردههای سرویس
to watch for certain symptoms
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
special interest groups
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
speciality
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
forward tell
انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
inspector general
بازرسی بازرسی کل ارتش
praetorial
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
cancel check firing
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspection
بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
visited
بازرسی
visits
بازرسی
surveyed
بازرسی
surveys
بازرسی
survey
بازرسی
inspection
بازرسی
checked
بازرسی شد
inspect
بازرسی
inspected
بازرسی
audit
بازرسی
inspecting
بازرسی
examinations
بازرسی
audited
بازرسی
inquiry
بازرسی
auditing
بازرسی
audits
بازرسی
visit
بازرسی
inquiries
بازرسی
inspects
بازرسی
examination
بازرسی
checks
بازرسی شد
controls
بازرسی
examining
بازرسی
controlling
بازرسی
controllership
بازرسی
examines
بازرسی
examine
بازرسی
visitation
بازرسی
examined
بازرسی
examen
بازرسی
perambulation
بازرسی
control
بازرسی
inspectorship
بازرسی
check
بازرسی شد
cross examination
بازرسی
visitations
بازرسی
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
searches
تکاپو بازرسی
jerque
بازرسی کشتی
inspectional
مربوط به بازرسی
inspect
بازرسی کردن
martitime survey
بازرسی دریائی
searches
بازرسی کردن
inspection certificate
گواهی بازرسی
controls
بازرسی کردن
controlling
بازرسی کردن
searched
بازرسی کردن
search
تکاپو بازرسی
control
بازرسی کردن
search
بازرسی کردن
searched
تکاپو بازرسی
right of visit
حق بازرسی و تفتیش
searchingly
تکاپو بازرسی
searcher warrant
اجازه بازرسی
check point
نقطه بازرسی
certificate of survey
گواهی بازرسی
checks
بازرسی کردن
checked
بازرسی کردن
board of inspection and survey
سازمان بازرسی
cargo checking
بازرسی بار
certificate of inspection
گواهی بازرسی
seach
بازرسی کردن
inspects
تحقیق بازرسی
inspects
بازرسی کردن
searchingly
بازرسی کردن
inspect
تحقیق بازرسی
aircraft inspection
بازرسی هواپیما
inspected
بازرسی کردن
inspected
تحقیق بازرسی
inspecting
بازرسی کردن
magnetic inspection
بازرسی مغناطیسی
checkup
بازرسی کلی
inspecting
تحقیق بازرسی
scrutineer
بازرسی فنی
check
بازرسی کردن
examination
بازرسی معاینه
unverified
<adj.>
بازرسی نشده
examine
بازرسی کردن
untested
<adj.>
بازرسی نشده
uninspected
<adj.>
بازرسی نشده
unexamined
<adj.>
بازرسی نشده
unevaluated
<adj.>
بازرسی نشده
unchecked
<adj.>
بازرسی نشده
unaudited
<adj.>
بازرسی نشده
investigating committee
کمیته بازرسی
committee of inquiry
کمیته بازرسی
examined
بازرسی کردن
to search after
بازرسی کردن
to browse through
بازرسی کردن
to rummage
بازرسی کردن
probed
میله بازرسی
probes
میله بازرسی
manhole
اطاقک بازرسی
manholes
اطاقک بازرسی
examining
بازرسی کردن
identity control
بازرسی شناسنامه
identity check
بازرسی شناسنامه
examines
بازرسی کردن
probe
میله بازرسی
survey report
گزارش بازرسی
survey
بازرسی کردن
audit
بازرسی رسیدگی
surveys
بازرسی کردن
examinations
بازرسی معاینه
inquiry documents
اسناد بازرسی
to look over
بازرسی کردن
audited
بازرسی رسیدگی
auditing
بازرسی رسیدگی
vidimus
بازرسی حساب
surveyed
بازرسی کردن
for
[your/our]
inspection
برای بازرسی
look over something
<idiom>
بازرسی کردن
inspection
بازرسی و بازبینی
audits
بازرسی رسیدگی
detection
بازیابی بازرسی
checks
امتحان کردن بازرسی
search warrant
حکم بازرسی و ورود
privateer
فرمانده کشتی بازرسی
search warrants
حکم بازرسی و ورود
scrutineering
بازرسی فنی قایق
domiciliary visit
بازرسی خانه شخص
personnel monitoring
بازرسی بدنی از افراد
check sweeping
بازرسی مین روبی
he was appointed to inspect it
مامور شد ان را بازرسی کند
cwe
ترخیص بدون بازرسی
to pick over
بازرسی کردن و برگزیدن
cleared without examination
ترخیص بدون بازرسی
contractor inspection system
سیستم بازرسی پیمانها
controllable
قابل ممیزی یا بازرسی
right of search
حق بازرسی کشتی در دریاها
checked
امتحان کردن بازرسی
inspective
وابسته به تفتیش و بازرسی
controlling
بازرسی نظارت جلوگیری
control
بازرسی نظارت جلوگیری
cargo checking
بازرسی کردن محمولات
censorial
مبنی بر بازرسی مطبوعات و
input control unit
واحد بازرسی ورودی
controls
بازرسی نظارت جلوگیری
non destructive inspection
بازرسی غیر مخرب
check
امتحان کردن بازرسی
inspection gallery
دالان بازرسی گالری بازدید
location survey
بازرسی در جای اجناس درانبار
FBI
مخفف دفتر بازرسی فدرال
visitatorial
وابسته به یادارای اختیار بازرسی
espied
جاسوس بودن بازرسی کردن
g man
نماینده مخصوص دایره بازرسی
helical scanning
بازرسی وتجسس مارپیچی با رادار
test
شهادت گواهی بازرسی کردن
espy
جاسوس بودن بازرسی کردن
espying
جاسوس بودن بازرسی کردن
tests
شهادت گواهی بازرسی کردن
tech inspection
بازرسی اتومبیلها پیش ازمسابقه
espies
جاسوس بودن بازرسی کردن
tested
شهادت گواهی بازرسی کردن
weight and balance sheet
برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
geologize
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
visitations
اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
visitation
اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
borescope
ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
board of inspection and survey
هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
target approach point
اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
checkpoints
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
The reporter was held at the checkpoint for several hours.
خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
check-points
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
interrogate
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
caveat emptor
یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
bench check
کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
nets
ویژه
particular
ویژه
net
ویژه
nett
ویژه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com