English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (27 milliseconds)
English Persian
kill spring فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
Other Matches
unweight کاستن فشار اسکی
webbing نوارهای داخل کلاهخود برای کاستن فشار ضربه
drafting راندن پشت سر راننده جلوبرای کاستن فشار هوا
pull the pace جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
knee drop فرود روی زانو و ساق پا وبرخاستن روی پا
suck wheels رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
wheel sucker دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
buckle زانو شدن خمیدگی زانو
buckled زانو شدن خمیدگی زانو
buckles زانو شدن خمیدگی زانو
diversionary landing فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
ease turn سرعت چرخش فرود چرخیدن یا دور زدن هواپیمابرای فرود
plunging fire تیر با زاویه فرود زیاد اتش فرود اینده به جلو و عقب دشمن
to bend the knee خم کردن زانو
genuflecting زانو خم کردن
genuflected زانو خم کردن
genuflection خم کردن زانو
genuflect زانو خم کردن
genuflexion خم کردن زانو
genuflects زانو خم کردن
declining تنزل کردن کاستن
declines تنزل کردن کاستن
declined تنزل کردن کاستن
shorten مختصر کردن کاستن
shortens مختصر کردن کاستن
decline تنزل کردن کاستن
shortened مختصر کردن کاستن
upheave بلندشدن
get up بلندشدن
rise بلندشدن
rises بلندشدن
defuses خنثی کردن از وخامت کاستن
defusing خنثی کردن از وخامت کاستن
defused خنثی کردن از وخامت کاستن
defuse خنثی کردن از وخامت کاستن
to shoot up قدکشیدن بلندشدن
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
alpha herculis الفا- زانو زده الفا- بر زانو نشسته
oversleeps دیر از خواب بلندشدن
oversleeping دیر از خواب بلندشدن
oversleep دیر از خواب بلندشدن
overslept دیر از خواب بلندشدن
goose step رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
shave down کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
rocket راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rockets راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rocketing راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rocketed راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
control surface کف پوش متحرک باند فرود کف پوش قابل جمع اوری باند فرود
decelerate از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
hug the rail غلطیدن یا بلندشدن گوی کنارلبه خارجی میز بیلیارد درنتیجه پیچش گوی
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
forcing قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forces قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
force قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
course light روشنایی باند فرودگاه چراغهای مخصوص روشن کردن باند فرود
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
To bring pressure to bear . To exert pressure . اعمال فشار کردن
spewed با فشار خارج کردن
spewing با فشار خارج کردن
spews با فشار خارج کردن
spew با فشار خارج کردن
geniculation زانو
elbow زانو
elbowed زانو
elbows زانو
marrow bone زانو
knees زانو
trap زانو
knee زانو
marrow bones زانو
mooreup زانو
knee-deep زانو رس
goose neck زانو
pipe bend or knee زانو
knee deep زانو رس
gooseneck زانو
hiza زانو
knapper زانو
kneeler زانو زن
knee high تا زانو
angle of arrival زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
disquantity کاستن
lightens کاستن
pare کاستن
reduces کاستن
detract کاستن
pares کاستن
pared کاستن
reduce کاستن
detracted کاستن
detracting کاستن
detracts کاستن
subrtraction کاستن
draw off کاستن
subtracted کاستن
subtracting کاستن
lessens کاستن
lessening کاستن
lessened کاستن
subtracts کاستن
lessen کاستن
decreases کاستن
decreased کاستن
subtract کاستن
abate کاستن
abated کاستن
reducing کاستن
pull down کاستن
extenuatextent کاستن
discounted کاستن
lightening کاستن
lightened کاستن
abating کاستن
abates کاستن
lighten کاستن
decrease کاستن
to tone down کاستن
discounting کاستن
lowers کاستن از
discounts کاستن
lowering کاستن از
lowered کاستن از
discount کاستن
rebates کاستن
lower کاستن از
to fine down کاستن
rebate کاستن
to cut down کاستن از
take a strain وارد کردن فشار به طناب
diffusion کم کردن از قدرت تخلیه فشار
knee hole جای زانو
knee joint مفصل زانو
knee piece زانو بند
knee pan کاسه زانو
knee joint زانو زانویی
kneepan کاسه زانو
tendimitis ورم زانو
tendinitis ورم زانو
marrow bone قاب زانو
the water was overknee اب از زانو میگذشت
marrow bones قاب زانو
knee-high بلند تا سر زانو
patella کاسه زانو
patella کشکک زانو
patellae کاسه زانو
patellae کشکک زانو
kneehole جای زانو
cross legged چهار زانو
kneeling position وضعیت به زانو
knee cap گنده زانو
weak-kneed سست زانو
kneeled زانو زدن
popliteal artery شریان پس زانو
popliteal tendon پی زیر زانو
popliteus ماهیچه پس زانو
knee زانو دارکردن
weak kneed سست زانو
knees زانو دارکردن
hock ختمی پس زانو
hercules زانو زده
kneecaps کاسه زانو
overknee از زانو گذرنده
herculis زانو زده
scutum کاسه زانو
down on your knees زانو بزنید
kneels زانو زدن
kneel زانو زدن
kneecap کاسه زانو
knee cap کاسه زانو
cheapens ازقیمت کاستن
to currail expensee از هزینه کاستن
cheapened ازقیمت کاستن
cheapening ازقیمت کاستن
disvalue ازارزش کاستن
softens خوابانیدن کاستن
cheapen ازقیمت کاستن
abirritate ازحساسیت کاستن
diminishable قابل کاستن
decompress ازفشارهوا کاستن
decrement کاستن پلهای
softened خوابانیدن کاستن
soften خوابانیدن کاستن
ingrate تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
hydromatic کار کردن با فشار روغن هیدروماتیک
knee pain زانو درد [پزشکی]
popliteal tendon وتر پشت زانو پی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com