Dictiornary-Farsi | فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
wow	فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowed	فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowing	فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wows	فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب


Other Matches

ferlie	حیرت تعجب
bah	علامت تعجب حاکی ازاهانت و تحقیر
exclaims	ازروی تعجب فریاد زدن
exclaiming	ازروی تعجب فریاد زدن
exclaimed	ازروی تعجب فریاد زدن
exclaim	ازروی تعجب فریاد زدن
Holy moly! <idiom>	اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
holy cow ! [holy smoke !] <idiom>	اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
whew	صدای سوت حاکی از حیرت یاتحسین
yoicks	علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
walk on air <idiom>	روی ابرها راه رفتن (ازخوشحالی)
questionof interest	پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
admiration	تعجب
wonderment	تعجب
wonder	تعجب
wondered	تعجب
surprise	تعجب
surprises	تعجب
wondering	تعجب
wonders	تعجب
surprize	تعجب
absorbing	جالب
attractive	جالب
screaming	جالب
marvellous	جالب
marvelous	جالب
arresting	جالب
drawing card	جالب
spicy	جالب
yummy	جالب
memorable	جالب
inviting	جالب
exclamation point	علامت تعجب
muses	تعجب کردن
admire	تعجب کردن
wonderer	تعجب کننده
marvel	تعجب اعجاز
marvels	تعجب اعجاز
faugh	علامت تعجب
mused	تعجب کردن
muse	تعجب کردن
surprisedly	تعجب کنان
exclamation mark	علامت تعجب
wonderingly	تعجب کنان
zooks	علامت تعجب
i wonder he did not catch cold	تعجب میکنم
marvelled	تعجب اعجاز
rake in the money <idiom>	ایجاد تعجب
marvelling	تعجب اعجاز
marveling	تعجب اعجاز
exclamation points	علامت تعجب
note of a	علامت تعجب
ha	علامت تعجب
marveled	تعجب اعجاز
liberal	جالب توجه
snazzier	بسیار جالب
remarkable	جالب توجه
liberals	جالب توجه
snazzy	بسیار جالب
snazziest	بسیار جالب
well off	جذاب جالب
newsworthy	جالب و بموقع
riding high <idiom>	جالب توجه
really wicked	واقعا جالب
interesting	جالب توجه
prepossessing	گیرنده جالب
really sick	واقعا جالب
yummy	جالب توجه
notable	جالب توجه
notables	جالب توجه
engaging	جالب توجه
You could have knocked me knocked me down with a feather. I hit the roof .	از تعجب شاخ درآوردم
How very odd. Well I never.	چه چیزها ( بعلامت تعجب )
bombshells	امر تعجب اور
i wonder at him	از دست او تعجب میکنم
bombshell	امر تعجب اور
unwary	بدون تعجب و تشویش
illative	حاکی
symptomatic	حاکی
illation	حاکی
symbolic	حاکی
symbolically	حاکی
redolent	حاکی
indicative	حاکی
significative	حاکی
significative of	حاکی از
prelusive	حاکی
high light	نکات برجسته یا جالب
interestingly	بطور جالب توجه
cliff-hanger	مطلب یا داستان جالب
uninteresting	غیر جالب توجه
cliff hanger	مطلب یا داستان جالب
cliff-hangers	مطلب یا داستان جالب
lively	جالب توجه سرزنده
liveliest	جالب توجه سرزنده
invitingly	بطور جالب یا کشنده
quaintness	غرابت جالب توجه
sight seeing	دیدار منافر جالب
interest	اهمیت [مهم ] [جالب]
prepossessingly	بطور جالب یا جاذب
unco	جالب توجه عجیب
drawing card	چیز جالب توجه
livelier	جالب توجه سرزنده
an interesting story	حکایت جالب توجه
exclamation	علامت تعجب حرف ندا
exclamations	علامت تعجب حرف ندا
admires	درشگفت شدن تعجب کردن
admired	درشگفت شدن تعجب کردن
you don't say <idiom>	نشان دادن تعجب ازشنیدهها
do a double take <idiom>	با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
he wondered at the sight	ازدیدن ان منظره تعجب کرد
evidentiary	دال حاکی
separative	حاکی از جدایی
it is typical of	حاکی است بر
symbolized	حاکی بودن از
symbolizes	حاکی بودن از
symbolizing	حاکی بودن از
betoken	حاکی بودن از
reminiscent of slavery	حاکی از بردگی
hungry	حاکی از گرسنگی
symbolised	حاکی بودن از
presageful	حاکی از فال بد
expessive	حاکی نماینده
hungrier	حاکی از گرسنگی
symbolising	حاکی بودن از
triumphal	حاکی از پیروزی
purport	حاکی بودن از
purported	حاکی بودن از
purporting	حاکی بودن از
purports	حاکی بودن از
smell	حاکی بودن از
hungriest	حاکی از گرسنگی
smelled	حاکی بودن از
smelling	حاکی بودن از
smells	حاکی بودن از
hungered [arch]	حاکی از گرسنگی
illiative	حاکی از نتیجه
symbolises	حاکی بودن از
bespeak	حاکی بودن از
representative	حاکی از مشعربر
unexpressive	غیر حاکی
portending	حاکی بودن
portended	حاکی بودن
representatives	حاکی از مشعربر
portend	حاکی بودن
bode	حاکی بودن از
condemnatory	حاکی ازمحکومیت
symbolize	حاکی بودن از
suspicious	حاکی ازبدگمانی
pained	حاکی از درد
portends	حاکی بودن
it is interesting to me	برای من جالب توجه است
colourless	رنگ پریده غیر جالب
colorless	رنگ پریده غیر جالب
quaint	از روی مهارت عجیب و جالب
blimey	حرف ندا به نشان تعجب و غیره
stared	از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
stares	از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
stare	از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
deprecatory	حاکی از نارضایتی یا بی میلی
abdicative	حاکی ازکناره گیری
expressive	حاکی اشاره کننده
symptomatic	حاکی از علائم مرض
emblematic	حاکی کنایه دار
significantly	قابل توجه حاکی از
foreshadow	از پیش حاکی بودن از
foreshadows	از پیش حاکی بودن از
foreshadowed	از پیش حاکی بودن از
secondary	حاکی از زمان گذشته
liquorish	حاکی ازنوشابه دوستی
significant	قابل توجه حاکی از
foreshadowing	از پیش حاکی بودن از
eye catcher	چیز چشم گیر جالب نظر
My jaw dropped to the floor! <idiom>	از تعجب داشتم شاخ در می آوردم! [اصطلاح روزمره]
wisha	برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
gollies	حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
golly	حرف ندا برای بیان تعجب و غیره
hold out	حاکی بودن از خودداری کردن از
signify	حاکی بودن از باشاره فهماندن
signifies	حاکی بودن از باشاره فهماندن
conspiratorial	حاکی از توط ئه وتوط ئه سازی
signifying	حاکی بودن از باشاره فهماندن
awesome	حاکی از ترس ناشی از بیم
shipped bill of exchange	بارنامهای که حاکی ازمحموله است
The color harmony in nature is very interesting.	هماهنگی رنگها درطبیعت بسیار جالب است
radiant look	نگاهی که حاکی ازخوشی یاامیدواری باشد
reorder level	مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
it does not a to me	درنزدمن جالب توجه نیست چنگی بدل نمیزند
Comparison with other countries is extremely interesting.	مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
wilderment	حیرت
wonderment	حیرت
surprisal	حیرت
to reduce to a nonplus	حیرت
marvelous [American] <adj.>	حیرت زا
perpexity	حیرت
admirable <adj.>	حیرت زا
amazing <adj.>	حیرت زا
astonishing <adj.>	حیرت زا
astounding <adj.>	حیرت زا
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.>	حیرت زا

wow