English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
back pressure فشار متقابل
Other Matches
counteroffensive تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
mutual inductance اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counter memorial یادداشت متقابل اخطار متقابل
warsaw treaty پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
interactive متقابل
opposing متقابل
reciprocative متقابل
opposed متقابل
mutual متقابل
reciprocal متقابل
counter متقابل
interactional متقابل
polar متقابل
countering متقابل
correspounding متقابل
countered متقابل
energy absorber مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
interaction عمل متقابل
grid anode transconductance رسانایی متقابل
countered ضربت متقابل
interaction کنش متقابل
counterrevolution انقلاب متقابل
counter ضربت متقابل
intervisibility دید متقابل
cross-reference ارجاع متقابل
cross-reference مراجعه متقابل
cross reference ارجاع متقابل
cross reference مراجعه متقابل
interdependency اتکاء متقابل
intercorrelation همبستگی متقابل
iteraction عمل متقابل
mutual متقابل یا متقابله
eclipsed form شکل متقابل
logrolling همکاری متقابل
interplay اثر متقابل
mutual conductance رسانایی متقابل
interaction اثر متقابل
m القاگری متقابل
antitype نوع متقابل
mutual inductance القاگری متقابل
mutual energy انرژی متقابل
mutual assistance کمک متقابل
mutual characteristic مشخصه متقابل
transfer characteristic مشخصه متقابل
reciprocation عمل متقابل
mutual consistency سازگاری متقابل
inter play اثر متقابل
mutual induction القای متقابل
proportional متقابل یا هماهنگ
transconductance رسانایی متقابل
cross check بررسی متقابل
countering ضربت متقابل
set off دعوی متقابل
harmonic mean اعداد متقابل
mutual terms شرایط متقابل
interaction curve خم کنش متقابل
interrelation رابطه متقابل
mutual relationship رابطه متقابل
reciprocal trading مبادله متقابل
crosstalk مکالمه متقابل
counteraction اقدام متقابل
counterbid پیشنهاد متقابل
counterclaim دعوای متقابل
reciprocal عمل متقابل
reciprocal متقابل معکوس
counterclaim دعوی متقابل
countermeasure اقدام متقابل
countermeasures اقدامات متقابل
counterclaim ادعای متقابل
countermine توط ئه متقابل
counter-measures اقدام متقابل
counter-measure اقدام متقابل
counterpawn پیاده متقابل
counterattack حمله متقابل
counter propaganda تبلیغ متقابل
counter transference انتقال متقابل
counter trade تجارت متقابل
opposite phase فاز متقابل
counter purchase خرید متقابل
counter offer عرضه متقابل
counter offer پیشنهاد متقابل
counter offensive حمله متقابل
counter offensive پدافند متقابل
counter gambit گامبی متقابل
counter fire اتش متقابل
counter current جریان متقابل
counter credit اعتبار متقابل
counter claim دعوی متقابل
counter attraction کشش متقابل
cross-references مراجعه متقابل
recriminations تهمت متقابل
cross-checks بررسی متقابل
cross action دعوی متقابل
cross-checking بررسی متقابل
cross bill شکایت متقابل
transinformation اگاهی متقابل
cross feed خورد متقابل
cross-check بررسی متقابل
interrelationships رابطه متقابل
cross index شاخص متقابل
interrelationship رابطه متقابل
cross purpose قصد متقابل
cross-references ارجاع متقابل
crossecheck بررسی متقابل
recriminations اتهام متقابل
cross-checked بررسی متقابل
retaliation عمل متقابل
counterpoise سیم متقابل
countervailing credit اعتبار متقابل
interdependence وابستگی متقابل
interdependence اتکاء متقابل
counterwork عمل متقابل
counterpoise وزنه متقابل
recrimination اتهام متقابل
reciprocity عمل متقابل
recrimination تهمت متقابل
retaliation عکس العمل متقابل
counteracts عمل متقابل کردن
riposting ضربه متقابل زدن
riposte ضربه متقابل زدن
intract عمل متقابل کردن
rebutting جواب متقابل دادن
counteracted عمل متقابل کردن
rebutted جواب متقابل دادن
counteracting عمل متقابل کردن
interaction عکس العمل متقابل
rebuts جواب متقابل دادن
counteract عمل متقابل کردن
rebut جواب متقابل دادن
internecine کشتار متقابل قاتل
ripostes ضربه متقابل زدن
riposted ضربه متقابل زدن
retort جواب متقابل دادن
social interaction کنش متقابل اجتماعی
counterplay بازی شطرنج متقابل
compensation trading داد و ستد متقابل
crossfertilize لقاح متقابل کردن
visual interaction کنش متقابل بصری
conversion transconductance رسانایی متقابل وارون
intervisibility قابلیت دید متقابل
cross reference table جدول ارجاع متقابل
scandinavian defence دفاع متقابل مرکزی
coefficient of mutual induction ضریب القای متقابل
cross magnetizing میدان مغناطیسی متقابل
centre counter defence دفاع متقابل مرکزی
greco counter gambit گامبی متقابل گرکو
differential field winding سیمپیچ اهنربایی متقابل
counter purchase داد وستد متقابل
rebuttal عمل متقابل پس زنی
rebuttals عمل متقابل پس زنی
counter current principle اصول جریان متقابل
cross fire اتش گلوله متقابل
retort جواب متقابل تلافی
counterattack حمله متقابل کردن
retorts جواب متقابل دادن
retorts جواب متقابل تلافی
countercheck سرزنش وتوبیخ متقابل
benoni counter gambit گامبی متقابل بنونی
repost ضربه متقابل زدن
pitot pressure فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
end centered unit cell سلول واحد دو وجهی متقابل پر
unrequited بدون تلافی یا عمل متقابل
mutual exclusion ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
counter charge دعوی متقابل در امر جزایی
opposed piston engine موتور پیستون روبرو متقابل
countermine با دسیسه متقابل خنثی کردن
queen's pawn counter gambit گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
counteractive خنثی کننده دارای عمل متقابل
staunton defence دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
subcontrary مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
blamenfeld counter gambit گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
countermeasures پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
countermeasures اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
simultaneous foul خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
cross fertile اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
cross-reference مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
counterpose درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
falkbeer counter gambit گامبی متقابل فالکبیر درگامبی شاه شطرنج
cross-references مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
subcontrariety رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
cross reference مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
eastern european mutual assisstance trea پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
low voltage distribution system شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
counter thrust variation واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
input output analysis تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com