Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
tire inflation
فشار هوای لاستیک
tire pressure
فشار هوای لاستیک
Other Matches
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
low air pressure
فشار هوای کم
forced draft
هوای با فشار
forced draft
هوای تحت فشار
compressed air tunnel
تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
turbocharger
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
دارای فشار یکسان خط هم فشار
caoutchouc
لاستیک
tiring
لاستیک
india rubber
لاستیک
rubber
لاستیک
inflated guiding tyre
لاستیک
rubbers
لاستیک
india rubbers
لاستیک
tyre
لاستیک
tireless
بی لاستیک
tires
لاستیک
elastic
کش لاستیک
tire
لاستیک
synthetic rubber
لاستیک ساختگی
cold rubber
لاستیک سرد
combat tire
لاستیک جنگی
doorstops
لاستیک پای در
rubbery
لاستیک مانند
tiring
لاستیک زدن به
spare tire
لاستیک زاپاس
spare tyre
لاستیک زاپاس
spare tyres
لاستیک زاپاس
pneumatic tube
لاستیک اتومبیل
foam rubber
لاستیک متخلخل
vulcanite
لاستیک سخت
rubberize
با لاستیک پوشاندن
rubber bitumen
لاستیک قیری
coral rubber
لاستیک کورال
tyre
لاستیک اتومبیل
tyre
لاستیک چرخ
tyres
لاستیک چرخ
synthetic rubber
لاستیک مصنوعی
crepe rubber
لاستیک کرپ
tyros
لاستیک اتومبیل
tyros
لاستیک چرخ
hard rubber
لاستیک سخت
dual tire
لاستیک دوبل
doorstop
لاستیک پای در
latex
لاستیک خام
baloon tire
لاستیک اتومبیل
tyres
لاستیک اتومبیل
tire
لاستیک چرخ
pneumatic
لاستیک بادی
butyl rubber
لاستیک بوتیل
tiring
لاستیک چرخ
tires
لاستیک زدن به
tire
لاستیک زدن به
tires
لاستیک چرخ
india rubbers
لاستیک هندی
natural rubber
لاستیک طبیعی
shoe
لاستیک چرخ
pneumatic tire
لاستیک بادی
shoeing
لاستیک چرخ
synthetic rubber
لاستیک همگذاشت
hevea rubber
لاستیک طبیعی
shoes
لاستیک چرخ
india rubber
لاستیک هندی
recaps
روکش کردن لاستیک
sidewall
کناره لاستیک اتومبیل
recapped
روکش کردن لاستیک
tire lever
اهرم نصب لاستیک
recapping
روکش کردن لاستیک
retread
روکش کردن لاستیک
retreads
روکش کردن لاستیک
tire rolling mill
دستگاه نورد لاستیک
tire mill
دستگاه نورد لاستیک
re tread
روکش کردن لاستیک
india rubbers
ساخته شده از لاستیک
recap
روکش کردن لاستیک
The tyre is punctured (flat).
لاستیک سوراخ شده
life belt
لاستیک نجات غریق
india rubber
ساخته شده از لاستیک
crepe rubber
لاستیک تخت کفش
bites
کشش لاستیک روی زمین
slicks
لاستیک بدون طرح روی ان
bite
کشش لاستیک روی زمین
inner tubes
لاستیک تویی اتومبیل و غیره
inner tube
لاستیک تویی اتومبیل و غیره
let down
باد
[لاستیک را]
خالی کردن
balloon tire
لاستیک بادی عاج دار
to have a flat tire
[tyre]
پنچر بودن
[لاستیک اتومبیل ]
bead tire
لاستیک با لبههای گرد شده
whitewall
لاستیک دوره سفید اتومبیل
flattest
درزیر خوابیده پنچری لاستیک اتومبیل
to repair a flat tire
لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to mend a puncture
لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
vulcanite
لاستیک سخت و جوش خورده ولکانیت
flat
درزیر خوابیده پنچری لاستیک اتومبیل
low head plant
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
footprints
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
footprint
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
tube
لامپ لاستیک تویی اتومبیل ودوچرخه وغیره
vulcanization
حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات
tubes
لامپ لاستیک تویی اتومبیل ودوچرخه وغیره
snow tire
لاستیک مخصوص حرکت روی برف تایر زمستانی
Would you change the tyre please?
آیا ممکن است لطفا لاستیک را عوض کنید؟
butyl
نوعی لاستیک مصنوعی که ازپلیمریزاسیون ایزوبوتیل بدست می اید
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
contraband of war
قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
energy absorber
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
petticoatsfever
هوای زن
moist air
هوای تر
air blast
هوای دم
high voltage transformer
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
out of door
در هوای ازاد
marsh malaria
هوای مردابی
heavy weather
هوای خراب
passion
هوای نفس
heavy weather
هوای طوفانی
humid air
هوای نمناک
marine climate
اب و هوای دریایی
airs
هوای دم هوا
aired
هوای دم هوا
adverse weather
هوای نامساعد
agglutinant
هوای التیام
humid air
هوای شرجی
hot blast
هوای دم داغ
air breathing
هوای تنفسی
intake air
هوای ورودی
blast roasting
تشویه با هوای دم
liquid air
هوای مایع
exhaust air
هوای خروجی
air
هوای دم هوا
compressed air
هوای متراکم
dead air
هوای راکد
secondry air
هوای ثانویه
drippy
هوای گرفته
stable air
هوای پایدار
foul weather
هوای نامساعد
foul weather
هوای خراب
broken weather
هوای بی قرار
out of doors
در هوای ازاد
emergency air
هوای اضطراری
temperate climate
اب و هوای معتدل
open air
در هوای ازاد
the open
هوای ازاد
circulationg air
هوای در گردش
swelters
هوای گرم
sweltered
هوای گرم
swelter
هوای گرم
queen's weather
هوای باز
In the open air.
در هوای آزاد.
carburetor air
هوای کاربراتور
raininess
هوای بارانی
compressed air
هوای فشرده
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
air compressor
هوای فشرده ساز
effulge
برق هوای باز
acclimated
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates
به اب و هوای جدید خو گرفتن
mouthpiece
لوله هوای غواص
choke damp
دم :هوای ته چاه یاکان
acclimating
به اب و هوای جدید خو گرفتن
fair weather
دارای هوای صاف
twilight
هوای گرگ ومیش
torchlight
هوای گرگ ومیش
warm fronts
جبهه هوای گرم
air tank
کپسول هوای غواصی
lowered
هوای گرفته وابری
cooling air
هوای سرد کننده
cooling blower
دمنده هوای سرد
lowering
هوای گرفته وابری
lower
هوای گرفته وابری
caisson foundation
پی سازی با هوای فشرده
blasts
هوای دم کوره بلند دم
free living
تسلیم هوای نفس
blast
هوای دم کوره بلند دم
warm front
جبهه هوای گرم
blow hot
هوای گرم دمیدن
blow cold
هوای سرد دمیدن
bleed air
هوای کمپرس شده
lowers
هوای گرفته وابری
dusk
هوای گرگ ومیش
mouthpieces
لوله هوای غواص
ego trip
تسلیم به هوای نفس
secondary airflow
جریان هوای فرعی
saturated air
هوای اشباع شده
heatwaves
موج هوای گرم
owl light
هوای گرگ و میش
out door court
زمین هوای ازاد
outdoorsy
<adj.>
عاشق هوای آزاد
heatwaves
هوای گرم طولانی
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com