| Total search result: 202 (23 milliseconds) | 
			 | 
		
		
			 | 
			 | 
		
		
			| English | 
			Persian | 
		
		
		images       | 
		فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود   | 
		
	
		| 
 | 
	
	
		| 	
 | 
	
					
					
						| Search result with all words | 
					
					
						 | 
					
		
		image       | 
		[فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود.]   | 
		
	
				
				
					| Other Matches | 
				
				
					 | 
				
		
		| scanned     | 
		درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند   | 
		
	
		
		| scans     | 
		درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند   | 
		
	
		
		| scan     | 
		درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند   | 
		
	
		
		| refresh buffer     | 
		یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند   | 
		
	
		
		| text     | 
		فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد   | 
		
	
		
		| texts     | 
		فضایی در صفحه نمایش کامپیوتر که برای نمایش متن تنظیم شده باشد   | 
		
	
		
		| kiosks     | 
		فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم   | 
		
	
		
		| kiosk     | 
		فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم   | 
		
	
		
		| imaging     | 
		روش ایجاد تصویر روی صفحه نمایش .   | 
		
	
		
		| virtual     | 
		فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد   | 
		
	
		
		| backgrounds     | 
		تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند   | 
		
	
		
		| background     | 
		تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند   | 
		
	
		
		| focussing     | 
		تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد   | 
		
	
		
		| focussed     | 
		تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد   | 
		
	
		
		| focuses     | 
		تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد   | 
		
	
		
		| focus     | 
		تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد   | 
		
	
		
		| focusses     | 
		تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد   | 
		
	
		
		| focused     | 
		تنظیم صفحه نمایش به طوری که تصویر نمایش داده شده روی صفحه نمایش تمیز و صاف باشد   | 
		
	
		
		| fields     | 
		روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد   | 
		
	
		
		| field     | 
		روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد   | 
		
	
		
		fielded       | 
		روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد   | 
		
	
		
		| persistence     | 
		مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| z buffer     | 
		محل از حافظه برای ذخیره اطلاعات بردار Z برای شی گرافیکی نمایش داده شده روی صفحه   | 
		
	
		
		| least recently used algorithm     | 
		الگوریتمی که صفحه حافظه که پیش از همه دستیابی شده بود را پیدا میکند و پاک میکند تا فضا برای صفحه بعد ایجاد شود   | 
		
	
		
		| stability     | 
		توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر بدون لکه   | 
		
	
		
		| pincushion distortion     | 
		خطای صفحه نمایش که باعث خرابی تصویر نمایش داده شده میشود چون لبه ها به مرکز صفحه خم می شوند   | 
		
	
		
		| off screen buffer     | 
		فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه   | 
		
	
		
		image       | 
		توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش   | 
		
	
		
		images       | 
		توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش   | 
		
	
		
		| autos     | 
		توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن   | 
		
	
		
		| auto     | 
		توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن   | 
		
	
		
		| burn in     | 
		علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی   | 
		
	
		
		| frame     | 
		بخشی از حافظه برای ذخیره سازی تصور پیش ز نمایش آن روی صفحه   | 
		
	
		
		| window     | 
		فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند   | 
		
	
		
		| edit     | 
		فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند   | 
		
	
		
		| edited     | 
		فضایی در صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند   | 
		
	
		
		| memory mapped video     | 
		نگاشت صفحه حافظه به فضایی در حافظه   | 
		
	
		
		| off screen image     | 
		تصویری که در ابتدا در حافظه رسم میشود و پس به حافظه صفحه نمایش منتقل میشود تا باعث عمل نمایش سریع شود   | 
		
	
		
		| videoing     | 
		متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر   | 
		
	
		
		| videoed     | 
		متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر   | 
		
	
		
		| video     | 
		متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر   | 
		
	
		
		| videos     | 
		متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر   | 
		
	
		
		| housekeeping     | 
		در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر   | 
		
	
		
		| pre imaging     | 
		تولید فریم نقاشی متحرک یا ویدیو در بافر حافظه پیش از آنکه روی صفحه منتقل شود برای نمایش   | 
		
	
		
		| regenerates     | 
		1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها   | 
		
	
		
		| regenerate     | 
		1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها   | 
		
	
		
		| regenerated     | 
		1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها   | 
		
	
		
		| regenerating     | 
		1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها   | 
		
	
		
		| infra red link     | 
		روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد   | 
		
	
		
		| animation     | 
		ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| animations     | 
		ایجاد نمایی از حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| analogue     | 
		صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد   | 
		
	
		
		| analogues     | 
		صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد   | 
		
	
		
		| raster     | 
		سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط   | 
		
	
		
		| window     | 
		فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد   | 
		
	
		
		| antialiasing     | 
		تکنیک افزایش دقت نمایش گرافیک کامپیوتری یک روش بکارگیری صافی که باعث فهور خطها و لبههای صاف در محل تصویر صفحه نمایش میشود   | 
		
	
		
		| analog     | 
		صفحه نمایش که از یک سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای نمایش استفاده میکند به طوری که میتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد   | 
		
	
		
		| window     | 
		فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند   | 
		
	
		
		| monitored     | 
		صفحه نمایش تصویر   | 
		
	
		
		| monitor     | 
		صفحه نمایش تصویر   | 
		
	
		
		| monitors     | 
		صفحه نمایش تصویر   | 
		
	
		
		| smarter     | 
		کارت پلاستیکی به همراه حافظه و ریز پردازنده توکار , که برای ارسال مستقیم حافظه یا مشخصات کاربر به کار می رود   | 
		
	
		
		| smarts     | 
		کارت پلاستیکی به همراه حافظه و ریز پردازنده توکار , که برای ارسال مستقیم حافظه یا مشخصات کاربر به کار می رود   | 
		
	
		
		| smartest     | 
		کارت پلاستیکی به همراه حافظه و ریز پردازنده توکار , که برای ارسال مستقیم حافظه یا مشخصات کاربر به کار می رود   | 
		
	
		
		| smarted     | 
		کارت پلاستیکی به همراه حافظه و ریز پردازنده توکار , که برای ارسال مستقیم حافظه یا مشخصات کاربر به کار می رود   | 
		
	
		
		| smart     | 
		کارت پلاستیکی به همراه حافظه و ریز پردازنده توکار , که برای ارسال مستقیم حافظه یا مشخصات کاربر به کار می رود   | 
		
	
		
		| smarting     | 
		کارت پلاستیکی به همراه حافظه و ریز پردازنده توکار , که برای ارسال مستقیم حافظه یا مشخصات کاربر به کار می رود   | 
		
	
		
		| hash     | 
		پارازیت تصویر روی یک صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| refreshes     | 
		بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است   | 
		
	
		
		| refreshed     | 
		بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است   | 
		
	
		
		| refresh     | 
		بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است   | 
		
	
		
		| positive     | 
		تصویر صفحه نمایش با پشت زمینه سفید   | 
		
	
		
		| scratching     | 
		حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر   | 
		
	
		
		| scratched     | 
		حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر   | 
		
	
		
		| scratch     | 
		حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر   | 
		
	
		
		| scratches     | 
		حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر   | 
		
	
		
		| banner     | 
		پیام یا تبلیغ یا تصویر که در یک صفحه نمایش داده میشود   | 
		
	
		
		| banners     | 
		پیام یا تبلیغ یا تصویر که در یک صفحه نمایش داده میشود   | 
		
	
		
		| glared     | 
		صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور   | 
		
	
		
		| data tablet     | 
		یک وسیله ورودی دستی برای صفحه نمایش گرافیکی صفحه داده دهی   | 
		
	
		
		| glare     | 
		صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور   | 
		
	
		
		| glares     | 
		صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور   | 
		
	
		
		| working     | 
		فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری   | 
		
	
		
		| workings     | 
		فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری   | 
		
	
		
		| graphics     | 
		تصاویر یا خط وطی که قابل رسم روی کاغذ یا صفحه نمایش باشد برای نمایش اطلاعات   | 
		
	
		
		| splash screen     | 
		صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود   | 
		
	
		
		| high resolution bit mapped display     | 
		تکنیک نمایش یک مکان واحدحافظه برای کنترل یک نقطه نورانی مشخص روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| regions     | 
		فضای مخصوص حافظه یا برنامه یا صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| region     | 
		فضای مخصوص حافظه یا برنامه یا صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| focusing     | 
		واضح کردن تصویر تار شده روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| non interlaced     | 
		سیستمی که اشعه الکترون تصویر هر خط صفحه نمایش را یک بار اسکن میکند در حین هر سیکل تنظیم . این اشعه یک اسکن نمایش در هر خط انجام میدهد   | 
		
	
		
		| videotext     | 
		سیستم ارسال متن و نمایش آن روی صفحه   | 
		
	
		
		| outputs     | 
		ارسال داده از یک کامپیوتر به صفحه نمایش یا چاپگر   | 
		
	
		
		| Videotex     | 
		سیستم ارسال متن و نمایش آن روی صفحه   | 
		
	
		
		| output     | 
		ارسال داده از یک کامپیوتر به صفحه نمایش یا چاپگر   | 
		
	
		
		| device     | 
		CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| devices     | 
		CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| device     | 
		وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد   | 
		
	
		
		| devices     | 
		وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد   | 
		
	
		
		| keystone distortion     | 
		تغییر شکل تصویر که خط وط عمودی در لبههای افقی صفحه نمایش خم می شوند   | 
		
	
		
		| presentation software     | 
		برنامه نرم افزاری که به کاربر امکان ایجاد نمایش تجاری با گراف و داده و متن و تصویر میدهد   | 
		
	
		
		| workspace     | 
		فضایی در حافظه که برای استفاده آماده است یا در حال حاضر اپراتور در آن کار میکند   | 
		
	
		
		| TFT screen     | 
		روش ایجاد صفحه نمایش LCD با کیفیت بالا در کامپیوترهای Laptop   | 
		
	
		
		| computer animation     | 
		ایجاد توهم حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه   | 
		
	
		
		| bounding box     | 
		مستط یلی که شکل و محل تصویر را در یک متن یا صفحه نمایش مشخص میکند   | 
		
	
		
		| trapezoidal distortion     | 
		اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند   | 
		
	
		
		| bit mapped screen     | 
		pixel یک صفحه نمایش که در ان هر سلول تصویری میتوانددر ارتباط با مکانی از حافظه   | 
		
	
		
		| display controlled     | 
		نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود   | 
		
	
		
		| tracking symbol     | 
		علامت کوچکی روی صفحه نمایش تصویر که محل مکان نما را نشان میدهد   | 
		
	
		
		| texture mapping     | 
		2-پوشاندن یک تصویر با دیگری برای ایجاد یک بافت در اولی   | 
		
	
		
		| sketch pad     | 
		ناحیه کاری حافظه که روی یک صفحه نمایش نشان داده شده است   | 
		
	
		
		| horizontal     | 
		مدت زمانی که اشعه تصویر در صفحه نمایش به اول خط بعد برمی گردد از آخر خط قبل   | 
		
	
		
		| cue     | 
		پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی   | 
		
	
		
		| cues     | 
		پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی   | 
		
	
		
		| graphics     | 
		شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود   | 
		
	
		
		| menu     | 
		لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند   | 
		
	
		
		| menus     | 
		لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند   | 
		
	
		
		| blacks     | 
		1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد   | 
		
	
		
		| black     | 
		1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد   | 
		
	
		
		| blacked     | 
		1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد   | 
		
	
		
		| blacker     | 
		1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد   | 
		
	
		
		| blackest     | 
		1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد   | 
		
	
		
		| rulers     | 
		میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود   | 
		
	
		
		| ruler     | 
		میله نمایش داده شده روی صفحه نمایش که واحد اندازه گیری را مشخص میکند. اغلب در DTP یا نرم افزار کلمه پرداز برای طراحی به کار می رود   | 
		
	
		
		| geometry and rendering     | 
		مراحل اصلی برای ایجاد و نمایش شی سه بعدی   | 
		
	
		
		| virtual     | 
		تصویر کامل ذخیره شده در حافظه بجای اینکه بخشی از آن که نمایش داده شده است   | 
		
	
		
		| virtual     | 
		حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد   | 
		
	
		
		| facsimiles     | 
		روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه   | 
		
	
		
		| facsimile     | 
		روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه   | 
		
	
		
		| Viewdata     | 
		سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود   | 
		
	
		
		| hi res graphics     | 
		graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود   | 
		
	
		
		| registers     | 
		ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش   | 
		
	
		
		| registering     | 
		ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش   | 
		
	
		
		| register     | 
		ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش   | 
		
	
		
		| icons     | 
		نشانه نگرافیکی یا تصویر کوچک روی صفحه نمایش که در سیستم کامپیوتری محاورهای به کار می رود تا یک تابع را به راحتی مشخص کند   | 
		
	
		
		| ikons     | 
		نشانه نگرافیکی یا تصویر کوچک روی صفحه نمایش که در سیستم کامپیوتری محاورهای به کار می رود تا یک تابع را به راحتی مشخص کند   | 
		
	
		
		| icon     | 
		نشانه نگرافیکی یا تصویر کوچک روی صفحه نمایش که در سیستم کامپیوتری محاورهای به کار می رود تا یک تابع را به راحتی مشخص کند   | 
		
	
		
		| jaggies     | 
		لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی ایجاد میشود که به علت اندازه هر پیکس است و روی صفحه نمایش دیده نمیشود   | 
		
	
		
		| start button     | 
		دگمهای که معمولاگ گوشه سمت چپ در پایین صفحه نمایش ویندوز است و یک مسیر مناسب به برنامه ها و فایلهای کامپیوتر ایجاد میکند   | 
		
	
		
		| ikon     | 
		نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع   | 
		
	
		
		| framebuffer     | 
		یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود   | 
		
	
		
		| projecting     | 
		تولید نمایش گرافیکی دو بعدی از یک صفحه سه بعدی تصویر   | 
		
	
		
		word       | 
		زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری   | 
		
	
		
		| worded     | 
		زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری   | 
		
	
		
		| banding     | 
		روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن   | 
		
	
		
		| full     | 
		صفحه نمایش بزرگ VDU که یک صفحه متن کامل را نمایش میدهد   | 
		
	
		
		| fullest     | 
		صفحه نمایش بزرگ VDU که یک صفحه متن کامل را نمایش میدهد   | 
		
	
		
		| times     | 
		1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| time     | 
		1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| timed     | 
		1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| paper white monitor     | 
		صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه   | 
		
	
		
		| terminal     | 
		وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.   | 
		
	
		
		| terminals     | 
		وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.   | 
		
	
		
		| zone     | 
		ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است   | 
		
	
		
		| zones     | 
		ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است   | 
		
	
		
		| IrDA     | 
		روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند   | 
		
	
		
		| clearings     | 
		تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| clearing     | 
		تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| pages     | 
		نمایش یک صفحه متن در صفحه نمایش که پس از چاپ فاهر میشود   | 
		
	
		
		| paged     | 
		نمایش یک صفحه متن در صفحه نمایش که پس از چاپ فاهر میشود   | 
		
	
		
		| page     | 
		نمایش یک صفحه متن در صفحه نمایش که پس از چاپ فاهر میشود   | 
		
	
		
		| shadowmask     | 
		صفحهای با سوراخهایی در مقابل صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای سه رنگ   | 
		
	
		
		| aperture mask     | 
		استفاده در صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای قرمز و سبز و آبی   | 
		
	
		
		| realised     | 
		انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم   | 
		
	
		
		| realizing the palette     | 
		انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم   | 
		
	
		
		| realizes     | 
		انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم   | 
		
	
		
		| realized     | 
		انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم   | 
		
	
		
		| realizing     | 
		انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم   | 
		
	
		
		| realises     | 
		انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم   | 
		
	
		
		| realising     | 
		انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم   | 
		
	
		
		realize       | 
		انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم   | 
		
	
		
		| graphic display     | 
		یک ترمینال کامپیوتر برای نمایش نقاشی ها و تصاویرروی یک صفحه   | 
		
	
		
		| ansi     | 
		برنامه مستقیم نرم افزاری کوچک که کدهای کنترلی صفحه نمایش ANSI را تفسیر میکند و صفحه نمایش را کاملا کنترل میکند   | 
		
	
		
		| visual display unit     | 
		ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند   | 
		
	
		
		| visual display terminal     | 
		ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند   | 
		
	
		
		| bipolar     | 
		روش ارسال که از سطح ولتاژهای متفاوت مثبت و منفی برای نمایش دودویی استفاده میکند و صفر دودویی در سطح صفر نمایش داده میشود   | 
		
	
		
		| transparently     | 
		نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است   | 
		
	
		
		| transparent     | 
		نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است   | 
		
	
		
		| picking device     | 
		دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش   | 
		
	
		
		| tactile     | 
		صفحه کلیدی که حاوی نشانههای مخصصوص برای انتخاب کلید باشد مثل ایجاد صدا   | 
		
	
		
		| alerted     | 
		تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر   | 
		
	
		
		| alerts     | 
		تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر   | 
		
	
		
		| microwriter     | 
		صفحه کلید و نمایش قابل حمل برای تایپ در حین سفر   | 
		
	
		
		| alert     | 
		تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر   | 
		
	
		
		| outputs     | 
		اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی   | 
		
	
		
		| output     | 
		اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی   | 
		
	
		
		| D SUB connector     | 
		ویدیو اتصالی که در صفحه تصویرهای PC برای ارسال سیگنالهای ویدویی دریک کابل به کار می رود   | 
		
	
		
		| bubble help     | 
		خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید   | 
		
	
		
		| graphics     | 
		قلم نوری با دقت بالا برای رسم روی صفحه نمایش گرافیکی   | 
		
	
		
		| notepad     | 
		بخشی از صفحه نمایش برای ذخیره اطلاعات حتی وقتی ترمینال قط ع است   | 
		
	
		
		| ega     | 
		در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور صفحه نمایش رنگی با resolutin بالا   | 
		
	
		
		| notepads     | 
		بخشی از صفحه نمایش برای ذخیره اطلاعات حتی وقتی ترمینال قط ع است   | 
		
	
		
		| chip     | 
		کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود   | 
		
	
		
		| chips     | 
		کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود   | 
		
	
		
		| MDRAM     | 
		حافظه با کارایی بالا که در کارتهای آداپتور ویدیو برای تامین نمایش گرافیک سریع به کار می رود   | 
		
	
		
		| multibank dynamic random access memory     | 
		حافظه با کارایی بالا که در کارت آداپتور ویدیو برای تامین نمایش گرافیک سریع به کار می رود   | 
		
	
		
		| blitter     | 
		عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است   | 
		
	
		
		| refresh memory     | 
		واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند   | 
		
	
		
		| bank     | 
		مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند   | 
		
	
		
		| banks     | 
		مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند   |