English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
clearance فضای بیکار
Other Matches
idle بیکار
idled بیکار
deedless بیکار
out of employment بیکار
idlest بیکار
at leisure بیکار
jobless بیکار
workless بیکار
at a loose end بیکار
out of employ بیکار
unemployed بیکار
idles بیکار
unemployment بیکار
actionless بیکار
out of work بیکار
disengaged بیکار
vacant بیکار
layoffs بیکار سازی
idles بیکار شدن
layoff بیکار سازی
idlest بیکار شدن
an idel capital سرمایه بیکار
idled بیکار شدن
unused resources منابع بیکار
idle balance مانده بیکار
idle capacity فرفیت بیکار
idle reserves ذخائر بیکار
idless بیکار ایستادگی
gentleman at large قای بیکار
idle بیکار شدن
idle cash پول بیکار
bummer ادم بیکار
to lie d. بیکار ماندن
blellum ادم بیکار وتنبل
unemployed <adj.> بیکار [بدون کار]
demurrage خسارت بیکار ماندگی
an idle pupil شاگرد بیکار یا تنبل
without a job <adj.> بیکار [بدون کار]
idlers ادم بیکار و تنبل
idler ادم بیکار و تنبل
couch potato کسی که همیشه در خانه بیکار می نشیند
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
dead stock موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
demurrage بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
warm up اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
suspending معلق کردن موقتا بیکار کردن
To lead an idle life. راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
suspends معلق کردن موقتا بیکار کردن
suspend معلق کردن موقتا بیکار کردن
floorage فضای صحن
floor space فضای اشکوب
eucleadian space فضای اقلیدسی
out of doors فضای ازاد
deep space فضای سه بعدی
fornix فضای مجوف
free space فضای ازاد
opened فضای باز
campus فضای باز
open فضای باز
vacuums فضای تهی
vacuuming فضای تهی
airspace فضای هوایی
free space فضای خالی
opens فضای باز
cavity فضای مجوف
bad break فضای خالی
atmospheric environement فضای جوی
campuses فضای باز
boot فضای ترانک
cavity فضای خالی
cavities فضای مجوف
cavities فضای خالی
biosphere فضای زیست
cellarage فضای زیرزمین
coordination sphere فضای کوئوردیناسیون
covered space فضای سر پوشیده
dead space فضای راکد
dead space فضای مرده
expanse فضای زیاد
expanses فضای زیاد
mask پوشاندن فضای
masks پوشاندن فضای
cylinder capacity فضای سیلندر
covered space فضای پوشیده
acceleration space فضای شتاب
vacuumed فضای تهی
vacuum فضای تهی
space فضای خالی
aerospace فضای هوایی
reflector space فضای بازتابی
aerospace فضای ماوراء جو
danger space فضای خطرناک
work space فضای دایر
open area فضای ازاد
psychological space فضای روانی
out of door فضای ازاد
void فضای خالی
phase space فضای فازی
phase space فضای فاز
life space فضای زیست
gross space فضای کلی
hollow space فضای توخالی
image space فضای تصویر
subspace فضای فرعی
vacuity فضای خالی
lacuna فضای خالی
lebensraum فضای حیاتی
spaces فضای خالی
workspace فضای کاری
clearance فضای بازی
trough of the sea فضای میان دو موج
Euclidean space فضای اقلیدسی [ریاضی]
perimeter فضای احاطه کننده
perimeters فضای احاطه کننده
address apace فضای آدرس دهی
airspace control کنترل فضای هوایی
vector space فضای برداری [ریاضی]
metric space فضای متری [ریاضی]
inane چرند فضای نامحدود
glade فضای میان جنگل
to close airspace محصورکردن فضای هوایی
linear space فضای برداری [ریاضی]
margin زمان یا فضای اضافی
vector space فضای خطی [ریاضی]
margins زمان یا فضای اضافی
airspace [over a country] فضای هوایی [در کشوری]
glades فضای میان جنگل
furnace room فضای داخل کوره
metric space فضای متریک [ریاضی]
topological space فضای توپولوژیک [ریاضی]
atmospheres فضای اطراف هرجسمی
atmosphere فضای اطراف هرجسمی
landscape garden طراحی فضای سبز
linear space فضای خطی [ریاضی]
hair space فضای باریکی درچاپ
danger space فضای هوایی خطرناک
blankest سفید فضای خالی
open cut حفاری در فضای باز
payload space فضای بار مفید
perspective space نمایش فضای سه بعدی
hittorf dark space فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space فضای تاریک کاتد
crookes dark space فضای تاریک هیتورف
memory address space فضای نشانی حافظه
fanfares نمایش در فضای باز
interstaller space فضای بین- ستارهای
foresheets فضای جلوی قایق
floor space occupied فضای مورد نیاز
faraday dark space فضای تاریک فارادی
drift space فضای تبدیل تحمیل
loading space فضای قابل بارگیری
blank سفید فضای خالی
fanfare نمایش در فضای باز
crookes dark space فضای تاریک کاتد
phase space cell پیل فضای فاز
runout فضای عمل یک سیستم
catcher space فضای اوسیلاسیون زای
cathode dark space فضای تاریک کاتد
aston dark space فضای تاریک استن
anode dark space فضای تاریک اند
the infinite space فضای بیکران لاینتاهی
buncher space فضای تحمیل سرعتی
cathode glow فضای روشن کاتد
to close airspace مسدود کردن فضای هوایی
frame و مرز اطراف فضای پنجره
outer space فضای خارج از هوا یا جوزمین
low memory فضای حافظه تا چند کیلوبایت
user area فضای مخصوص استفاده کننده
space above property فضای قسمت بالای ملک
it takes much room فضای زیادی را اشغال میکند
fifo فضای ذخیره سازی موقت
deep space فضای خارج از منضومه شمسی
dead space زاویه بیروح فضای کور
hyphenated نوشته شده با فضای خالی
pre-Hilbert space فضای ضرب داخلی [ریاضی]
controlled airspace فضای هوایی کنترل شده
inner product space فضای ضرب داخلی [ریاضی]
three-dimensional space فضای سه بعدی [ریاضی] [فیزیک]
airspace control کنترل کردن فضای هوایی
air-hole [تهویه فضای خالی سرداب]
cod فضای داخل خلیج یادریاچه
bossing [فضای خالی زیر پنجره]
caret نشانه " ^ " در فضای کلید کنترل
clearance هوا فضای خالی فاصله
spaces فضای خالی بین حروف یا خط ها
compacted چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacts چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compact چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
broadcasts توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
broadcast توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
space فضای خالی بین حروف یا خط ها
compacting چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
fill رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
road space فضای اشغالی از جاده به وسیله ستون
gaps فضای بین دادههای ذخیره شده
gap فضای بین دادههای ذخیره شده
spaces کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
land scaping محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com