Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
anuresis
فقدان قدرت دفع ادرار شاش بند
Other Matches
pyuria
وجود چرک در ادرار ادرار چرکدار
atonia
فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
atony
فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
atonicity
فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
empowered
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness
قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
urine
ادرار
emiction
ادرار
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
urinary incontinence
بی اختیاری ادرار
polyuria
ادرار زیاد
urination
دفع ادرار
urinated
ادرار کردن
urinal
محل ادرار
urination
ادرار کردن
urinate
ادرار کردن
urinating
ادرار کردن
urinates
ادرار کردن
urinals
محل ادرار
aconuresis
ادرار غیرارادی
to relieve nature
ادرار کردن
relieve nature
ادرار کردن
make water
ادرار کردن
pass water
ادرار کردن
micturate
ادرار کردن
enuresis
بی اختیاری ادرار
anuria
قطع ادرار
micturition
ادرار کردن
diuresis
ادرار زیاد
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
antidiuretic hormone
هورمون کاهنده ادرار
dysuria
سوزش ادرار
[پزشکی]
urinal
گلدان ادرار شاشگاه
anuria
نقص در ترشح ادرار
hematuria
وجود خون در ادرار
adh
هورمون کاهنده ادرار
acraturesis
ناتوانی در دفع ادرار
uric
موجود در ادرار پیشابی
urinalysis
تجزیه شیمیایی ادرار
painful urination
سوزش ادرار
[پزشکی]
urinals
گلدان ادرار شاشگاه
forfeiting
فقدان
loss
فقدان
forfeits
فقدان
forfeit
فقدان
lack
فقدان
deficiency
فقدان
lacked
فقدان
apyrexy
فقدان تب
forfeited
فقدان
deficiencies
فقدان
absence
فقدان
absences
فقدان
lacks
فقدان
forfeiture
فقدان
urologist
ویژه گر بیماریهای دستگاه ادرار
painful urination
دش میزی
[سوزش ادرار]
[پزشکی]
dysuria
ادرار همراه با سوزش واشکال
dysuria
دش میزی
[سوزش ادرار]
[پزشکی]
urinology
گفتاردرپیشاب مبحث ادرار پیشاب شناسی
urinoscopy
پیشاب بینی امتحان ادرار فسر
anosmia
فقدان حس شامه
lack
فقدان کسری
analgesia
فقدان حس درد
amenorrhea
فقدان قاعدگی
akinesthesia
فقدان حس حرکت
inattention
فقدان توجه
acathexis
فقدان نیروگذاری
absence of intention
فقدان قصد
lacks
فقدان کسری
lacking
فقدان کمبود
deprivations
فقدان انعزال
lacked
فقدان کسری
loss of claim
فقدان غرامت
hypoprosessis
فقدان توجه
hypoprosexia
فقدان توجه
insanitation
فقدان بهداشت
incoordination
فقدان هم اهنگی
deprivation
فقدان انعزال
incapacity
فقدان اهلیت
lack of incentive
فقدان انگیزه
loss of accuracy
فقدان دقت
ineligibility
فقدان شرایط لازم
acrotism
فقدان ضربان یا تپش
achromia
فقدان رنگ دانه
achroma
فقدان رنگ دانه
anorgasmy
فقدان اوج جنسی
evanescence
فقدان تدریجی ناپایداری
inclemency
بی اعتدالی فقدان ملایمت
inconsequence
فقدان ارتباط منطقی
wanted
کسر داشتن فقدان
want
کسر داشتن فقدان
inhospitality
فقدان مهمان نوازی
ahedonia
فقدان احساس لذت
the losser of a child
فقدان یا داغ فرزند
anandria
فقدان ویژگیهای نرینگی
aniconia
فقدان تصویر ذهنی
anorgasmia
فقدان اوج جنسی
interdiction
فقدان اهلیت محجوریت
anhedonia
فقدان احساس لذت
commit no nuisance
ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
Don't chicken out !
<idiom>
از ترس توی شلوارت ادرار نکن!
[اصطلاح روزمره]
colourblindness
فقدان قوه تشخیص رنگ
acheilia
فقدان لب بطور مادرزادی نوزاد بی لب
achlorhydria
فقدان اسید کلریدریک درشیرهء معده
radar discrimination
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
count out of the house
مذاکرات را به علت فقدان حدنصاب قطع کردن
misses
از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
missed
از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
miss
از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
hydrogen embrittleness
فقدان چقرمگی بعلت وجودهیدروژن در داخل جسم میباشد
aphonia
فقدان صدا یا خفگی ان بعلت فلج تارهای صوتی
paranoia
جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
anoxia
فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
abulia
فقدان نیروی اراده ضعف اراده
abuleia
فقدان نیروی اراده ضعف اراده
vis
قدرت
potency
قدرت
energy
قدرت
energies
قدرت
might
قدرت
nerve
قدرت
nerves
قدرت
power takeoff
قدرت
powers
قدرت
strenght
قدرت
powered
قدرت
commanding
با قدرت
power
قدرت
vim
قدرت
strengths
قدرت
zing
قدرت
vigour
قدرت
vigor
قدرت
forcing
قدرت
forces
قدرت
force
قدرت
strong-arm
قدرت
strong arm
قدرت
powering
قدرت
posses
قدرت
posse
قدرت
capability
قدرت
tensions
قدرت
will power
<idiom>
قدرت
inauthoritative
بی قدرت
strength
قدرت
abilities
قدرت
authority
قدرت
ability
قدرت
godown
قدرت
tension
قدرت
sovereignty
قدرت
resolving power
قدرت تفکیک
combat power
قدرت رزمی
bond strength
قدرت پیوند
power cable
کابل قدرت
rating plate
پلاک قدرت
high powerd money
پول پر قدرت
saber rattling
قدرت نمایی
fire power
قدرت تیراندازی
power dissipation
اتلاف قدرت
benumb
بی قدرت کردن
great power
کشور با قدرت
imperium
قدرت مطلقه
fluxing power
قدرت سیلان
generator output
قدرت مولد
retentivity
قدرت نگهداری
gripping power
قدرت مهارکنندگی
low power transistor
ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
ionic strength
قدرت یونی
power switch
کلید قدرت
high power engine
موتورپر قدرت
high power microscope
میکروسکوپ پر قدرت
cogency
قدرت عقیده
reflecting power
قدرت انعکاس
circuit breaking capacity
قدرت قطع
heam yoei vooly
تئوری قدرت
high power transformer
ترانسفورماتور قدرت
refractive power
قدرت شکست
power consumption
مصرف قدرت
high power transistor
ترانزیستور قدرت
low power stage
طبقه کم قدرت
hiding power
قدرت پوشش
pi accepting
قدرت پی پذیری
receptivity
قدرت پذیرش
power supplay
منبع قدرت
diagonal power
قدرت قطری
emissive power
قدرت صدور
detection range
قدرت اکتشافی
detectability
قدرت اشکارسازی
destructivity
قدرت تخریب
prepotence
قدرت کامل
deglutition
قدرت بلع
damping power
قدرت میرایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com