English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (7 milliseconds)
English Persian
default font فونت پیش فرض یا قراردادی
Other Matches
discharge of contract انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
font metric سنجش فونت
printer font فونت چاپگر
out line font فونت متغیر
laser font فونت لیزری
internal font فونت درونی
fontographer فونت نگار
base font فونت پایه
downloadable font فونت استقراری
bit mapped font فونت شطرنجی
body type فونت متن
built in font فونت توکار
cartridge font فونت کارتریج
soft font فونت نرم
font subsitution جایگزینی فونت
courier فونت کوریر
type style سبک فونت
font family خانواده فونت
type size اندازه فونت
soft font فونت استقراری
couriers فونت کوریر
font metric اندازه گیری فونت
base font فونت پیش فرض
font smoothing صاف سازی فونت
initial base font فونت پایه اغازی
automatic font downloading استقرار خودکار فونت
font smoothing صاف کردن فونت
font id conflict اختلال شناسایی فونت
document base font فونت پایه مدرک
downloadable font فونت قابل استقرار در حافظه
script font فونت چاپی شبیه به دستخط
screen font فونت یا قلم صفحه نمایش
adobe type manager مدیر انواع فونت ادوبی
default numetic font فونت عددی پیش فرض یاقراردادی
defaulting قراردادی
defaulted قراردادی
defoult قراردادی
based on a contract قراردادی
default قراردادی
defaults قراردادی
conventional قراردادی
arbitrary قراردادی
contractual قراردادی
advice code کد قراردادی
bespoken قراردادی
bespoke قراردادی
contracted قراردادی
To conclude an agreement (contract). قراردادی بستن
contracted weaver بافنده قراردادی
formal charge بار قراردادی
prosign علامت قراردادی
convention ائین قراردادی
agreement water rate نرخ قراردادی اب
conventions ائین قراردادی
unconventional غیر قراردادی
agreed point نقطه قراردادی
contractual liability مسئوولیت قراردادی
contractual relationship رابطه قراردادی
code نشانه قراردادی
convectional current جریان قراردادی
arbitrarily بطور قراردادی
conventional current جریان قراردادی
arbitrary دلبخواه قراردادی
phonetic alphabet کلمات قراردادی مخابراتی
military symbols علایم قراردادی نظامی
legal assistance علایم قراردادی نقشه
enter into an agreement قراردادی را منعقد کردن
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
hit and miss <idiom> ناخوشآیند ،غیر قراردادی
award a contract قراردادی را واگذار کردن
conventional programming برنامه نویسی قراردادی
base symbol علایم قراردادی مبنا
taxi squadder بازیگر عضو گروه قراردادی
taxies عضو گروه بازیگران قراردادی
taxied عضو گروه بازیگران قراردادی
conventionality مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
all in contract قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
taxiing عضو گروه بازیگران قراردادی
taxi عضو گروه بازیگران قراردادی
default setting تنظیم پیش فرض یا قراردادی
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
to enter into an agreement پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to guarantee a contract اجرای قراردادی راضمانت کردن
advice code کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
creation of contractual tie انشاء ایجاد رابطه قراردادی
to draw up a contract قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
conventionalist کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
taxi squad گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
conventionally برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
executory contract قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
to off an agreement قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
to give somebody an ultimatum به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
deals قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
yellow dog contract قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
deal قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
contra proferentem قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
signals علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
restraint of trade قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
free on rail قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
capitulation تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
to sign up قراردادی را امضا کردن [اسم نویسی کردن]
conventional sign علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
reciprocal agreement قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
frustrated contract قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
notional aircraft هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com