English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (2 milliseconds)
English Persian
electromagnetic cutout فیوز الکترومغناطیسی
Other Matches
electromagnetic waves امواج الکترومغناطیسی پرتوهای الکترومغناطیسی
fuse unit رابط فیوز نگهدارنده فیوز
electromagnetic units واحدهای الکترومغناطیسی
electromagnetic lens عدسی الکترومغناطیسی
emus واحدهای الکترومغناطیسی
electromagnetic attraction جاذبه الکترومغناطیسی
electromagnetic vibration ضربه گر الکترومغناطیسی
relays یچ کنترل الکترومغناطیسی
electromagnetic wave موج الکترومغناطیسی
electromagnetic tran تله الکترومغناطیسی
electromagnetic relay رله الکترومغناطیسی
electrons ذره الکترومغناطیسی
electron ذره الکترومغناطیسی
electromagnetic radiation تابش الکترومغناطیسی
relayed یچ کنترل الکترومغناطیسی
relay یچ کنترل الکترومغناطیسی
electromagnetic repulsion دافعه الکترومغناطیسی
electromagnetic spectrum طیف الکترومغناطیسی
electromagnetic spectrum میدان الکترومغناطیسی
electromagnetic system دستگاه الکترومغناطیسی
electromagnetic waves امواج الکترومغناطیسی
electromagnetic induction القای الکترومغناطیسی
electromagnetic coupling تزویج الکترومغناطیسی
solenoid controlled valve سوپاپ الکترومغناطیسی
electomagnetic theory نظریه الکترومغناطیسی
emu واحدهای الکترومغناطیسی
electromagnetic field میدان الکترومغناطیسی
electromagnetic deflection خمش الکترومغناطیسی
magnetic deflection خمش الکترومغناطیسی
the electromagnetic force نیروی الکترومغناطیسی
electromagnetic delay line خط تاخیر الکترومغناطیسی
magnetic focusing تمرکز الکترومغناطیسی
electromagnetic focusing تمرکز الکترومغناطیسی
electromagnetic flux شاره الکترومغناطیسی
electromegnetic energy انرژی الکترومغناطیسی
induction load speaker بلندگوی الکترومغناطیسی
density of the total electromagnetic ene چگالی انرژی الکترومغناطیسی
electromagnetic log سرعت یاب الکترومغناطیسی
polarized electromagnetic radiation تابش الکترومغناطیسی قطبیده
maxwell theory og light نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
electromagnetic interference مداخله الکترومغناطیسی درکار رادارها
microwave موج خیلی کوچک الکترومغناطیسی
electromagnetic intrusion نفوذ الکترومغناطیسی در مداررادارهای دشمن
instrument for electromagnetic screening دستگاه اندازه گیری با حفاظ الکترومغناطیسی
safety fuse فیوز
single pole cutout فیوز تک پل
fuse holder فیوز
fuse فیوز
fused فیوز
rf وسیله الکترومغناطیسی با فرکانس بین کیلوهرتز و مگا هرتز
induce اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
loudspeaker وسیله الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به صوتی تبدیل میکند
inducing اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
protect by fuse حفافت با فیوز
fuse panel تابلوی فیوز
fuse panel پانل فیوز
fuse plug فیوز فشنگی
fuse plug توپی فیوز
fuse post اتصال فیوز
fuse link فشنگ فیوز
fuse link رابط فیوز
fuse cut out قطع فیوز
protect fuse فیوز محافظ
fuse cutout فیوز جهنده
fuse element واحد فیوز
fuse gear متعلقات فیوز
fuse holder نگهدارنده فیوز
fuse link فیوز باز
telephone fuse فیوز تلفن
fuse post پست فیوز
fuse socket سوکت فیوز
mains fuse فیوز شبکه
main fuse فیوز اصلی
undervoltage release فیوز یکطرفه
low voltage release فیوز یکطرفه
output box جعبه فیوز
fuse wire سیم فیوز
link fuse فیوز باز
intermediate fuse فیوز میانی
fuse wire رابط فیوز
overload device فیوز گرمایی
panel cutout فیوز تابلو
fuse box جعبه فیوز
fuse unit واحد فیوز
plug fuse فیوز فشنگی
fuse strip فیوز نواری
fuse socket پایه فیوز
oil break fuse فیوز روغنی
fuse clip گیره فیوز
fuse cartridge فشنگ فیوز
time-lag fuse فیوز تاخیری
cartridge فیوز فشنگی
cartridges فیوز فشنگی
fuse post برن فیوز
automatic cutout فیوز اتوماتیک
automobile fuse فیوز اتومبیل
blow out fuse فیوز انفجاری
detonating fuse فیوز انفجاری
branch cutout فیوز انشعاب
cartridge fuse فیوز فشنگی
centrifugal cutout فیوز مرکزگریز
charging fuse فیوز پر کردن
cutout فیوز خودکار
delay action fuse فیوز تاخیری
double acting fuse فیوز دوبل
fuse boxes جعبه فیوز
strip fuse فیوز نواری
fuse carrier نگهدارنده فیوز
fuse board تخته فیوز
fuse block قالب فیوز
fuse block بلوک فیوز
fuse block خانه فیوز
fuse block چینی فیوز
fuse base پایه ی فیوز
film cutout فیوز پوستهای
electrical fuse فیوز برق
open link fuse فیوز باز
enclosed fuse فیوز محفوظ
safety fuse فیوز اطمینان
safety fuse فیوز ایمنی
induces 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induce 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induced 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
radio frequency قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
magnetic قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند
inducing 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
no voltage release فیوز مغناطیسی ولتپای
renewable fuse فیوز تعویض پذیر
underload circuit breaker فیوز کمی بار
wire fuse فیوز ذوب شونده
defuse فیوز بمب را برداشتن
defused فیوز بمب را برداشتن
defuses فیوز بمب را برداشتن
defusing فیوز بمب را برداشتن
quick break fuse فیوز قطع سریع
high tension fuse فیوز فشار قوی
high voltage fuse فیوز فشار قوی
overload circuit switch فیوز اضافه بار
fuse mounting strip نوار باریک فیوز
overload circuit breaker فیوز اضافه بار
low voltage fuse فیوز فشار ضعیف
ferrite core ماده مغناطیسی کوچک که بار الکترومغناطیسی را نگه می دارد در هسته حافظه
proximity fuze فیوز مخصوص انفجار مرمی
fused فتیله مواد منفجره فیوز
fuse cut out switch کلید قطع مجهز به فیوز
fuse فتیله مواد منفجره فیوز
interference اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
electronic میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
fuse آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fused آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fuse strip نوار بسیار باریک ذوب شونده فیوز
fuse رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
fused رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
modulation سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
Faraday cage صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
ferret هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
ferrets هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
electromagnetic compatability قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com