English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
serviceability قابلیت تعمیر
Other Matches
deadlines منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
utilities'man متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
disrepair احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
interoperability قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
airmobility قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
elasticity خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
serviceability قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
electromagnetic compatability قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
flotation قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
swimming capability قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
commensurability قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
ductility قابلیت کشش قابلیت تورق
reflectance قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
strain hardenability قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
upkeep تعمیر
instauration تعمیر
mending تعمیر
maintenance تعمیر
repaired تعمیر
repairing تعمیر
renovation تعمیر
repairs تعمیر
repair تعمیر
serviced تعمیر
service تعمیر
spot repair تعمیر در جا
face lifting تعمیر
remaking تعمیر
restores تعمیر کردن
rehash تعمیر کردن
restoring تعمیر کردن
restored تعمیر کردن
reparation تعمیر عوض
refit تعمیر کردن
restore تعمیر کردن
rehashed تعمیر کردن
refitting تعمیر کردن
refitted تعمیر کردن
mend تعمیر کردن
patch تعمیر کردن
mended تعمیر کردن
mends تعمیر کردن
refits تعمیر کردن
patches تعمیر کردن
rehashes تعمیر کردن
to patch up تعمیر کردن
spot repair تعمیر در محل
serviceability تعمیر پذیری
retread process تعمیر مجدد
repair time مدت تعمیر
repair kit جعبه تعمیر
refashion تعمیر کردن
emergency repair تعمیر اضطراری
over haul تعمیر اساسی
field service تعمیر در محل
gunner's mate تعمیر کارتوپ
in disrepair محتاج تعمیر
out of repair نیازمند تعمیر
under repair در دست تعمیر
under repair تحت تعمیر
under repairing دردست تعمیر
reconditioning تعمیر مجدد
darner تعمیر کننده
darn [conservate] تعمیر کردن
fix تعمیر کردن
fixes تعمیر کردن
patch up <idiom> تعمیر کردن
aircraft repair تعمیر هواپیما
to do up تعمیر رکدن
base repair تعمیر اساسی
in bad repair نیازمند تعمیر
serviceman تعمیر کار
maintenance تعمیر و نگهداری
service تعمیر کردن
repaired تعمیر کردن
serviced تعمیر کردن
maintenance نگهداری و تعمیر
repair تعمیر کردن
servicemen تعمیر کار
communication technician تعمیر کارفنی مخابرات
steam fitter تعمیر کارلوله بخار
maintenance work کار تعمیر و نگهداری
vamp وصله تعمیر کردن
dry docks محل تعمیر کشتی
docks حوضچه تعمیر ناو
docked حوضچه تعمیر ناو
dock حوضچه تعمیر ناو
dry dock محل تعمیر کشتی
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
pattern generator مولد تعمیر کار
docking report گزارش تعمیر ناو
mean time to repair زمان میانگین تعمیر
plate layer متصدی تعمیر خط اهن
rebuild نوسازی تعمیر مجدد
rebuilds نوسازی تعمیر مجدد
mean repair time زمان میانگین تعمیر
repair kit دست ابزاروسایل تعمیر
repair pit چاهک تعمیر اتومبیل
upkeep هزینه نگهداری و تعمیر
floating dock حوضچه شناور تعمیر کشتی
fit call رده یکم تعمیر و نگهداری
customers نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
awaiting aircraft availability زمان انتظار درخط تعمیر
customer نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
dry dock استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
maintenance shop کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
mending گردآوری شده برای تعمیر
dry docks استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
serviced بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
to repair the roof بام [خانه] را تعمیر کردن
terminal خرابی که قابل تعمیر نیست
deffered maintenance تعمیر ونگهداری غیر معمولی
terminals خرابی که قابل تعمیر نیست
maintenance programmer برنامه نویس تعمیر ونگهداری
motor tool ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
accumulation time زمان تحت تعمیر بودن وسیله
green run اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
to mend a puncture لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
bodywork ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
Can you repair my car? آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
relaying برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
to repair a flat tire لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
unserviceable غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
awaiting aircraft availability زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
overhauling پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
Can you get it repaired? آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
overhauled پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
dock trials ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
meaner متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
mean متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meanest متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
steeplejacks بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
Can you mend this puncture? آیا میتوانید این پنچری تایر را تعمیر کنید؟
steeplejack بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
problems یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
graving dock اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
shipyards کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyard کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
custodian فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
air man کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
custodians فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
capacities قابلیت
capacity قابلیت
skill قابلیت
fitness قابلیت
contemptibility قابلیت
solubility قابلیت حل
solvability قابلیت حل
competence قابلیت
credential قابلیت
qualification قابلیت
abilities قابلیت
capability قابلیت
ability قابلیت
adaptability قابلیت
susceptibility قابلیت
eligibility قابلیت
competence قابلیت
habilitation قابلیت
maintenance قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
practicableness قابلیت عبور
quench aging property قابلیت بهسازی
potability قابلیت حمل
potability قابلیت شرب
portability قابلیت انتقال
portability قابلیت حمل
portability قابلیت ترابری
pliability قابلیت خمیدگی
provability قابلیت اثبات
predicability قابلیت اسناد
renewability قابلیت تجدید
reliableness قابلیت اعتماد
reflectance قابلیت انعکاس
readability قابلیت خواندن
ignitability قابلیت اشتعال
survivability قابلیت باززیستی
imputability قابلیت اسناد
punishability قابلیت مجازات
preventability قابلیت جلوگیری
presentability قابلیت ارائه
pregnability قابلیت تسخیر
ignitability قابلیت احتراق
ignitibility قابلیت احتراق
permeability قابلیت تراوایی
malleability قابلیت انعطاف
inaptly با عدم قابلیت
inflammability قابلیت اشتعال
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com